ما جمعی از فعالین کارگری، معلمان، بازنشستگان و فعالین مدافعین حقوق کودک این نامه را سرگشاده را خطاب به شما نمایندگان اتحادیه های کارگری شرکت کننده در اجلاس 112 سازمان جهانی کار مینویسم ، با این امید که صدای اعتراض ما کارگران و ما مردم ایران باشید.
جمهوری اسلامی و همه اجزاء آن نماینده هیچ بخشی از مردم ایران و از جمله کارگران و مزدبگیران نیستند. بلکه قاتلان و سرکوبگران مردم هستند که بیش از 45 سال است هست و نیست ما مردم را به غارت و چپاول برده اند.
مطلع هستید که نزدیک به 2 سال است که ما کارگران -زن و مرد- به همراه اکثر مردم تحت ستم و استثمار ایران در تلاش برای به پیروزی رساندن انقلابی با عنوان زن- زندگی- آزادی هستیم که بنظر ما ضامن سعادت و خوشبختی نه تنها مردم ما که متضمن آزادی و رهایی و برابری همه مزدبگیران جهان- یعنی 99 درصدی ها- از شر نظام و دولت های غارت گر و دزد سرمایه داری خواهد بود.یک دستاورد مهم انقلاب ما بازتاب جهانی آن بوده است.
امروز ما کارگران و مردم ایران دادخواهیم. بخاطر کشتاری که حکومت اسلامی در طول بیش از 45 سال حاکمیتش انجام داده است. از جمله کشتاری که در جریان انقلاب زن زندگی آزادی انجام داد و اعدامهای گسترده ای که بدنبال آن انجام گرفت و هم اکنون جریان دارد. حکومت با تمام قوا میکوشد که ما مردم را عقب بزند. از جمله طبق آمارها هر شش ساعت یکنفر در ایران اعدام میشوند. اما ما ایستاده ایم و کوتاه نمی آییم. سخن ما با شما اینست که در این شرایط اضطراری کنار ما باشید. و از شما می خواهیم که در اجلاسی که در پیش است صدای ما کارگران و ما مردم ایران باشید. اخراج تمام نمایندگان جمهوری اسلامی -که هیچ نسبتی با مردم ستمدیده ایران ندارند- از سازمان جهانی کار و تمامی مجامع بین المللی را خواستار شوید.
جمهوری اسلامی باید بخاطر همه جنایاتش که از آن بعنوان مصادیق جنایت علیه بشریت سخن است، از سازمان جهانی کار و همه نهادهای بین المللی اخراج و در جهان بایکوت شود. از شما می خواهیم ما را در تلاش برای اخراج جمهوری اسلامی و نمایندگانش از سازمان جهانی کار و دیگر مجامع بین المللی یاری کنید.
اما اجازه بدهید چند کلامی هم از وضع اسفبار و معیشتی خود بنویسیم.
ما امنیت معیشتی نداریم. امنیت جانی نداریم و از اولیه ترین حقوق خود حق تشکل، حق تجمع، حق اعتراض محرومیم.
به لحاظ معیشتی وضع بسیار اسفبار است. دستمزد اکثریت نیروی کار در ایران چند برابر زیر خط فقر است و در حقیقت با وجود این مزد ما درگیر جدالی سخت برای بقا هستیم. بیشتر ما کارگران مجبور به اضافه کاری جانفرسا و سخت و یا تن دادن به شغل دوم برای امرار معاش هستیم. این درحالیست که همین حداقل دستمزد نیز بموقع پرداخت نمشود و تعویق پرداخت دستمزد به رویکردی عمومی تبدیل شده است. بعلاوه اینکه بیکاری بیداد میکند و جمعیتی میلیونی محروم از هر گونه تامینی با سختی فراوان روزگار میگذرانند. آنوقت حتی کسی که برای زنده ماندن ناگزیزبه سوخت بری و کولبری میشود به جای نان و تامین معاش گلوله های حکومتیان نصیبش میشود. سرکوبگران شهرداری نیزهر روز به جان دستفروشانی می افتند که ناگزیرند دستفروشی کنند تا بلکه لقمه نانی بدست آورند.
شرایط کار در ایران حقیقتا برده وار و بخاطر نا امنی بالای محیط های کاری قتلگاه کارگران است. کمترین تعداد از ما مشمول قرار دادهای سالیانه یا دائمی هستیم. آمار قراردادهای سالیانه، 6 ماهه و 3 ماهه بسیار کمتر از قرار دادهای ماهیانه و حتی سفید امضا است. در نتیجه ما از حداقل ایمنی برای ادامه کاری محروم هستیم و مشمول همان قوانین نیم بند بیمه های تأمین اجتماعی هم نیستیم؛ و مهم تر اینکه کارفرما هر زمان که بخواهد می تواند یک سویه و بدون داشتن حق اعتراض از طرف ما، اخراج کند. بدین ترتیب عادی ترین و عمومی ترین مشکلی که ما مزدبگیران با آن مواجه هستیم، اخراج و بیکارسازی های بی حساب و کتاب گروهی و انفرادی است. این اتفاق به همان دلیل که ذکر شد- یعنی نداشتن بیمه و پشتیبان های قانونی و حقوقی بیخ گوش هر مزدبگیری است و این ابزاری دست کارفرما و دولت است تا بتواند دستمزدهای حداقل ما را با تأخیر و یا هرگز نپردازد.
ما از حق تشکل محرومیم و با تلاش های فراوان تلاش کرده ایم تشکلهای خود را ایجاد کنیم. گروههای مبارزاتی خود را در مدیای اجتماعی داشته باشیم. اما برای آن هزینه های سنگینی داده ایم. کوچک ترین جمع ها و تشکل های کارگری با خشونت افسار گسیخته سرکوب و افراد آن با جریمه، زندان، شلاغ و اخراج و بیکاری طولانی مدت مواجه شده اند و هم اکنون تعدادی از معلمان و فعالین کارگری به همین جرم در زندانند و بعضا سالها از عمر خود را در زندان گذرانده اند.
سرکوب و بی حقوقی زنان کارگر و نابرابری در پرداخت مزد به نسبت مردان- حتی چند برابر پایین تر- و تبعیض و نابرابری در مورد کارگران مهاجر- که عمدتا از افغانستان، پاکستان و استان های فقیر و محروم- به مراکز صنعتی مهاجرت کرده اند؛ از مشکلات هم طبقه ای های ماست که حائز اهمیت است.
سرکوب و محرومیت از ابتدایی ترین مایحتاج زندگی معمولی معلمان، پرستاران و دیگر مزدبگیران و حتی بازنشستگان که بجای استراحت و لذت بردن از دوران فراقت از کار پس از حداقل 30 سال کار؛ به دنبال حقوق انسانی خود و دریافت پس انداز یک عمر تلاششان، مجبورند هر روز به کف خیابان بیایند و اعتراض و تجمع کنند.
در مقابل همه این بیحقوقی ها عوامل جمهوری اسلامی با دهن کجی و بی توجهی به خواست همه آحاد و اقشار مزدبگیر تنها مشغول غارت، دزدی و اختلاص منابع همه مردم و جامعه هستند. همانطور که اشاره کردم اکنون تعدا زیادی کارگر، معلم، بازنشسته نویسنده و دیگر اقشار به جرم اعتراض در زندان های مخوف و با شرایط غیر انسانی در زندان های جمهوری اسلامی بسر می برند.
به کارگیری کودکان در کارهای مختلف، از جمله در کارگاه ها و کارخانه های صنعتی و نیمه صنعتی، در مزارع، بنادر، کارگاه های قالیبافی، و مراکز تجاری و کارهای خانگی- حتی به شکل اجاره ای در ازای بدهی والدین- از فجایعی است که در ایران متداول است. تفاوت آمار رسمی و غیر رسمی از کودکان کار در ایران رقمی بین 3 میلیون تا بیش از 7 میلیون را نشان می دهد. اما آنچه که در آمار رسمی از دورماندن و محرومیت از تحصیل کوددکان وجود دارد، نزدیک به 3 میلیون کودک واجد آموزش است که بالتبع روانه بازار کار می شوند. طبق آمار رسمی بیش از 700 هزار کودک در خیابان به کارهای سخت و زیان آور مشغولند که بخش قابل توجهی از آنان در بخش جمع آوری، تفکیک و تبدیل زباله مشغول به کار هستند. این فاجعه زمانی صورت خشونت بارش آشکار می شود که جمهوری اسلامی از امضا کنندگان کنوانسیون جهانی حقوق کودک و از امضا کنندگان مقاوله نامه 182 سازمان جهانی کار است.
این موارد و موارد بسیار زیادی از زندگی فلاکت بار طبقه کارگر و مزدبگیر و خانواده و کودکان شان در ایران، موضوعاتی است که باید روی میز سازمان جهانی کار قرار گیرد . نمایندگانی که به اسم نمایندگان کارگری در اجلاس سازمانی جهانی کار شرکت میکنند ربطی به ما کارگران ندارد. آنها نمایندگان دولت و همدست حکومت در سرکوب کارگرانند. ما کارگران نماینده ای در این اجلاسها نداریم. و اگر هم حاضر شویم، با دستگیری، زندان و شکنجه های قرون وسطایی مواجه می شویم.
سازمان جهانی کار بخوبی از همه آنچه که در اینجا نوشتیم مطلع است اما بیشرمانه با جمهوری اسلامی مماشات میکند. ما به این مماشات اعتراضی داریم و انتظار داریم که صدای ما باشید.
با امید به اینکه این نامه سرگشاده که به نمایندگی از میلیون ها کارگر ایرانی برای شما ارسال می شود، بازتاب دهنده صدای ما در اجلاس سازمان جهانی کار باشد. جمهوری اسلامی باید بخاطر همه جنایاتش بایکوت و از نهادی چون سازمان جهانی کار اخراج شود.
حمید دائمی و جمعی از فعالین کارگری و اجتماعی