نه به قلدر منشی اسرائیل و “معامله قرن”

سه‌شنبه ۲۸ ژانویه دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا به اتفاق بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در یک مراسم نمایشی از طرح صلح خاورمیانه موسوم به “معامله قرن” رونمایی کردند.
دونالد ترامپ در معرفی “معامله قرن” گفت این طرح کامل‌ترین است و بسیار متفاوت است با طرح‌های گذشته. تأکید کرد که این آخرین شانس برای فلسطینی‌‌هاست! می‌گوید قرار نیست کسی خانه‌اش را ترک کند
پیش از اینکه “معامله قرن” معرفی طرحی برای خاتمه دادن به حرمان بی پایان بیش از شش دهه آوارگی میلیونها فلسطینی و سرکوب عریان و نژادپرستانه اسرائیل در اشغال سرزمینهای فلسطینی باشد. نمایشی مضحک و پر طمتراق از همسویی دو قدرت سرکوبگر که نقش اساسی در خلق و تکوین یکی از بزرگترین تراژدی‌های انسانی و یکی از مهمترین بحرانهای جهانی دارند بود! رهبران و منادیان جنگ و سرکوب، با معرفی یک “معامله” یک جانبه، بشدت صوری و مجموعه‌ای از دستوراتی از بالا و به طرفی که نه در مذاکرات و نه در تهیه سند و نه در معرفی آن حضور نداشته و ندارد، بی شباهت به مثال معروف خود گویی و خود خندی نیست. مشمئز کننده و قلدرمنشانه‌ فرامینی تحت عنوان”معامله بزرگ” که گویا قرار است همه آلام و زخم‌‌های غیرقابل التیام بیش از شش دهه آپارتاید نژادی و فاشیستی و جنایات سازمان یافته و مکرر علیه بشریت در منطقه فلسطین را یک شبه درمان کنند و از خاطرهٔ زخم خورده تاریخ و بشریت پاک کنند!
اینجا در این سرزمین، یک حکومت تروریستی، قومی – نژادی – مذهبی، با تأیید و چشم پوشی عامدانه همه شرکای آمریکایی و غربی ۱۰ میلیون انسان را از خانه و کاشانه‌شان به زور اسلحه و تهدید فراری داده‌ است، آنها که مانده‌‌اند نه بعنوان حتی شهروند درجه دوم که بعنوان گروگان از همه حقوق شهروندی محروم و در اردوگاه‌‌ها و در کرانه غربی رود اردن و غزه در محاصره مانده‌ و به گروگان گرفته شده‌اند! حکومت اسرائیل با قتل‌عام مردم غیرمسلح در صبرا و شتیلا، دیریاسین و کَفرقاسم، با پاکسازی قومی فلسطینیان، با توپ‌باران خانه و کاشانه مردم در کرانه غربی و غزه، با اشغال سرزمین‌‌های آنان، با شهرک سازی عامدانه بر همه اراضی اشغالی” با برپا کردن دیوار حائل بین مردم فلسطینی، بر کوهی از قتل و جنون و جنایت، ایجاد شده است! همه تلاشهای جهانی از قطعنامه‌های سازمان ملل و انواع طرح‌‌های صلح را همین‌مدعیان دروغین صلح به شکست کشانده و مانع تحقق آن شده‌اند!

رؤسای این کشور، یکی پس از دیگری ‌آشکارا، سیاه روی سفید گفته‌اند چیزی به نام مردم فلسطین و سرزمین‌های آنان را به رسمیت نمی‌شناسند! حتّی منکر وجود تاریخی این مردم شده‌اند! همهٔ دار و دسته‌‌های تبهکار ‌آن از ابتدا تا کنون، از هاگانا و ایرگون تا مناخیم بگین، گلدامایر، ‌آریل شارون و نتانیاهو و لیکود و شاس و اسرائیل بیتنهو و انواع دست راستی ترین احزاب و فرقه‌‌‌‌های قومی – نژادی و مذهبی بر همین طبل کوبیده‌اند! سخنان گلداماير در ۱۹۶۸ در پارلمان اسرائیل هنوز در گوش مردم فلسطین و جهان متمدن زنگ می‌زند وقتی با وقاحت تمام گفت: “چيزی به نام مردم فلسطين وجود ندارد”!

یک هدف استراتژیک دولتهای اسرائیل و احزاب راستگرای‌‌ ‌آن، قطع ارتباط مناطق اشغالی با یکدیگر و با جهان خارج است. بویژه کرانه باختری و غزه. مسدود و یا بشدت محدود کردن هر چه بیشتر ارتباط با دنیای خارج و بستن راه ارتباطی کرانه‌باختری با اردن، و غزه با مصر که عملا به مسدود شدن کل منطقه با جهان خارج از خود خواهد شد.

معامله بزرگ چه می‌گوید؟ آیا این طرحی برای صلح است؟
طرح “معامله بزرگ”مورد حمایت بی‌چون و چرای دست راستی‌ترین جناح‌های سیاسی در آمریکا و اسرائیل است و دونالد ترامپ و داماد و مشاورش “جرد کوشنر” بعنوان نماینده و شریک مصالح این جناح‌ها درمعیت بنیامین نتانیاهو در یک غوغای نمایشی مهوع ‌‌آنرا به جهانیان معرفی کردند. آمریکا نه بعنوان میانجی که بعنوان پشتیبان تمام عیار سیاست‌های دست راستی در اسرائیل ارائه دهنده طرح در میانه کشمکش استیضاح ترامپ در کنگره آمریکا و رسوایی پرونده فساد مالی گسترده نتانیاهو در اسرائیل و محاکمه او درد دادگاه است.
پیش از هرچیز باید مشخص باشد دعوا بر سر چیست. طرفین دعوا چه می‌گویند و چه می‌کنند و چه می‌خواهند!

از ۱۴ مه سال ۱۹۴۸ که دولت اسرائیل با اشغال اراضی فلسطینیان رسمیت یافت. روزی که به “یوم النکبه” مشهور شد. روز مصیبت! به فاصله کمتر از دو سال حدود ۷۵۰ هزار فلسطینی از سرزمینی که به نام اسرائیل معروف شد رانده شدند! مصیبتی که سبب شد جامعه فلسطین زیر بار جنگ و تروریسم سازمان یافته دولتی بکلی از هم فرو بپاشید. بیش از شش دهه است این مصیبت نسل پس از نسل ادامه دارد. سازمان ملل با محکومیت قطعی دولت تازه تأسیس اسرائیل با صدور قطعنامه اعلام می‌کرد: “پناهندگانی که می‌خواهند به خانه خود برگردند و با همسايگان خود در صلح زندگی کنند، بايد در سريع‌ترين وقت ممکن اجازه اين کار را پيدا کنند.” در عین حال قطعنامه خواهان جبران خسارت به بقيه آوارگان بود. قطعنامه‌ای که با تمهیدات سیاسی آمریکا بی خاصیت شد و از اجرایی شدن بازماند. همان بلایی مه بر سر قطعنامه ۲۴۲ در جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷ آورده شد.

به گزارش اکونومیست: “از ۱۰ ميليون فلسطينی جهان، ۷۰ درصد آنها پناهنده يا نسل بعدی آنها هستند. به عبارت ديگر از سال ۱۹۴۸ تاکنون چيز زيادی تغيير نکرده است. بطور سيستماتيک ۵۳۱روستای آباء و اجدادی آنها را ويران کردند. در جنگ ۶ روزه ژوئن ۱۹۶۷، بيست و دو درصد باقيمانده فلسطين تاريخی، تحت حکومت اسرائيل در آمد و ۲۵۰ هزار فلسطينی ديگر آواره شدند. حدود ۵ ميليون آنها در فلسطين تاريخی زير کنترل اسرائيل زندگی می‌کنند. در ساحل غربی اسرائيل با ساختن شهرک‌های اشغالی و پايگاه‌های نظامی حدود ۴۰ درصد خاک را تصرف کرده است. در واکنش به انتفاضه سال ۲۰۰۰، اسرائيل با برپا کردن ديوارها و ايستگاه های نگهبانی در اين مناطق، ۲٫۵ ميليون فلسطينی را در دهها جزیره محصور از هم جدا کرده است. از زمانی که حماس کنترل غزه را به دست گرفت، ۱٫۵ ميليون ساکن غزه در يک نوار ۱۴۶مايل مربعی زندانی شده و با کمک غذايی قطره چکانی سازمان‌های بين‌المللی خود را زنده نگه می‌دارند. . . “

هر چه دامنه فشار بر فلسطینیان افزایش یافت، سازمانهای اسلامی که اقدامات امدادی و کمک رسانی را سازمان می‌دادند در سایه بی عملی، سازش و فساد سازمان الفتح امکان نفوذ بیشتری یافتند. در این میان “حماس” شاخه اخوان‌المسلمین از این شکاف بیشترین بهره را برد. با اتکا به منابع مالی جمهوری اسلامی و سوریه در نزاع با اسرائیل و رقابت با الفتح بر نوار غزه مسلط شد. اسرائیل بیش از هر جریانی دیگری از این تفرقه و تسلط حماس بر غزه سود برد!
در عمل فلسطینیان ساکن غزه در گروگان حماس و تحت فشار اسرائیل از کمترین حقوق شهروندی هم محروم شدند! بیش از ۹۰ درصد ساکنین ‌آن با کمک‌مالی سازمانهای بشردوست و سازمان ملل امکان ادامه زندگی دارند.
در پاره دیگر از خاک فلسطین در کرانه غربی که دست الفتح باقی ماند، نارضايتی مردم مداوماً رو به افزایش است! مردم از فساد نهادینه شده در سازمان الفتح و انفعال سیاسی آن بشدت ناراضی‌اند. برمحمود عباس فشار می‌آورند تا در قبال وضعیت کور مردم فلسطین تحرکی از خود نشان دهد. موضع خود را در مذاکرات سخت تر کند. اگر الفتح حق بازگشت پناهندگان به سرزمین‌های خود را از اسرائیل نگیرد قطعاً با اعتراضات سنگین و يک انتفاضه دیگر از سوی پناهندگان این‌بارعلیه الفتح روبرو خواهد شد!
اکثریت آوارگان فلسطينی ناامید از حماس و الفتح طرفدار يک دولت دو مليتی با حقوق برابر برای همه شهروندان هستند، چيزی که راست‌گریانان اسرائيلی نه حاضر به پذيرش آن هستند و نه حماس و الفتح از ‌آن پشتیبانی می‌کنند.

شهرک سازی و اشغال اراضی بیشتر و راندن فلسطینیان از سرزمین‌های خود بطور سیستماتیک در دستور آشکار و نهان دولت‌های وقت در اسرائیل بوده است.
طی همه ادوار تمامی قطعنامه‌ها و طرح‌های صلحی که منجر به توقف شهرک سازی درمناطق فلسطینی می‌شد از نقشه راه تا طرح صلح اسلو، طرح دو دولت، طرح یک دولت و بازگشت فلسطینیان به کشوراسرائیل، تأسیس کنفدراسیون کرانه باختری، طرح زمین در برابر صلح و . . . یکی پس از دیگری توسط راست‌گرایان اسرائیل به شکست کشیده شد. هر شکست صلحی عملا نیروهای اسلامگرا را بیشتر از پیش به صحنه راند! مردم فلسطین عملاً فاقد تشکل و سازمان با نفوذ و نمایندگان واقعی درمقابله با اسرائیل در کشمکش یهودی ستیزی جریانات اسلامی تحت عنوان مبارزه با صهیونیسم و عرب ستیزی راستگرایان اسرائیلی تحت عنوان دفاع از سرزمین موعود یهود، سرگردان مانده‌اند!

حال “معامله قرن” قرار است بدون مذاکره با فلسطینیان با طرحی نامشخص بی‌‌آنکه دست به ریشه ببرد و تاریخ و سابقه و کیفرخواست این شش دهه را روشن کند! بی آنکه حقی برای میلیونها فلسطینی رانده شده از سرزمین خود به رسمیت بشناسد. رو به سازمان الفتح و تهدید لفظی به حماس می‌گوید این دیگر ‌‌آخر دنیاست! شانس دیگری هم موجود نیست!
طرح ۸۰ ماده‌ای ایالات متحده امریکا در طول چهار سال می‌تواند متحقق شود. در واقع اسرائیل چهار سال دیگر وقت دارد که جای پای خود را محکم‌تر کند. طی این طرح، کمیته‌ مشترک آمریکا با اسرائیل مرزهای دو کشور اسرائیل و فلسطین مشخص می‌کند. بیت‌المقدس پایتخت جاودانه اسرائیل باقی می‌ماند. مالکیت اسرائیل بر تمامی اراضی اشغالی فلسطینی قطعی می‌شود. بلندی‌های جولان به خاک اسرائیل ملحق می‌شود. دولت اسرائیل باید به عنوان دولت “یهود” به رسمیت شناخته شود. سراسر منطقه رود اردن مرز اسرائیل و در کنترل دولت خواهد بود.
کشور پیشنهادی دونالد ترامپ برای فلسطینی‌ها مانند هم‌اکنون چند پاره است. از دو قسمت شرقی و غربی عملا راهی به مرز کرانه باختری رود اردن ندارد. قسمت شرقی مانند مجمع‌الجزایر از چند بحش مجزا تشکیل شده است که درمیان شهرک‌های اسرائیلی نشین در سرزمین‌های اشغالی محصور است. عبور و مرور مستقیم بین این نواحی بجز با احداث پل و تونل ممکن نیست. همه این منطقه کماکان مانند اکنون تحت نظر دولت و ارتش اسرائیل کنترل می‌‌شود. تمامی جاده‌ها، پل‌ها و تونل‌هایی که احداث خواهد شد تحت نظر مستقیم دولت و ارتس اسرائیل خواهد بود.
۱۵ شهرک تازه تأسیس اسرائیلی که در اراضی اشغالی فلسطینی احداث شده، به خاک اسرائیل ضمیمه می‌شود. دسترسی فلسطینی ها به بحرالمیّت بکلی قطع می شود. باریکه غزه همچنان بصورت دو قسمت مجزا باقی‌ می‌ماند. بخش ناچیری از یک منطقه مسکونی و نیزاراضی کشاورزی و صنعتی به ‌آن ضمیمه می‌شود.
طبق این طرح، سازمان الفتح باید با به رسمت شناختن اسرائیل و طرح “معامله بزرگ” با اسرائیل‌ مذاکره ‌کند تا به کشور مطلوب خود برسد. نقشه‌ “دولت آینده فلسطین” مشخص شده، در این نقشه بخش‌هایی از حومه شرقی بیت‌المقدس جزو پایتخت دولت فلسطین است.

در طرح “معامله بزرگ” کلاً مشخص نیست کشور فلسطین اصلا یعنی چه؟ مثلاً دولت محمود عباس چرا نماینده کل مردم فلسطین شناخته شده است؟ باید بر سر چه چیزی با اسرائیل مذاکره کند؟ دولتی که نه بر مرزهای خود نه بر منابع خود نه بر سرزمین خود تسلطی ندارد نه حق در خواست مطالبات خود را دارد بعنوان دولت فلسطینی در کنار کشور اسرائیل در حالیکه همه اراضی اشغال شده‌اش در تسخیر اسرائیل است و تنها در شهرک‌‌های ساخته شد بیش از ۶۰۰هزار اسرائیلی ساکن شده‌اند اصلاً چه کاره است؟! این آپارتاید رسمی تحت عنوان تشکیل کشور فلسطین نام واقعی “معامله قرن” است. این فریب بزرگ قرن اوج رذالت سرمایه‌دای قرن حاضر در حل و فصل مناقشات منطقه و حل مسئله تاریخی فلسطین است! این تنها راه حل استیلاجویانه‌ای است که ترامپ به عنوان نماینده سرمایه‌داری عصر حاضر پیش پای مرردم فلسطین می‌گذارد بی‌آنکه کوچکترین حقوق ابتدایی مردم فلسطین حتی در حرف به رسمیت شناخته شده باشد. این نه یک راه حل که نقشه به تسلیم کشاندن مردمی فلسطین است که الفتح و حماس و حزب‌الله و جنبش اسلامی فلسطین با پشتیبانی جمهوری اسلامی تکه پاره‌اش کرده‌اند! و چنین بی دفاع زیر دست و پای اسرائیل افتاده است!

راه حل عادلانه چیست؟
قلدرمنشی نتانیاهو و راستگرایان اسرائیل با پشتیانی بی چون و چرای ‌آمریکا و “معامله قرن” سبب خون پاشیدن هرچه بیشتر بر زندگی مردم فلسطین و تقویت اسلام سیاسی در منطقه است. حل مناقشه فلسطین و اسرائیل با این شو مسخره و مشمئز کننده چیزی بجز “فریب بزرگ قرن” نخواهد بود. این “راه حل‌” فروش مردم فلسطین است.
جهان متمدن برای حل بحران فلسطین و ایجاد صلحی پایدار، چارهٔ ساده و کاملا قابل اجرایی دارد: همه ساز و برگ جنگی و نظامی و محاصره اردوگاه‌های فلسطینی در اولین قدم باید متوقف شود. شهرک سازی‌ها بکلی متوقف شود. مردم آواره فلسطین بدون هیچ قید شرطی به سرزمین‌های خود، به قبل از جنگ شش روزه در ۱۹۶۷به جایی که به زور اسلحه از آنجا رانده شده‌اند بازگردند. بعنوان شهروندان متساوی الحقوق با مردم اسرائیل در یک همه پرسی عمومی سرنوشت خود را رقم بزنند. ماندن در کشور اسرائیل بعنوان شهروند متساوی‌الحقوق و یا تشکیل کشوری به نام فلسطین حق پایه‌ای و بدون چون چرای آنهاست.
این سیاستی است که تمامی نقشه‌های جنگی اسرائیل و ‌آمریکا و موش دوانی جمهوری اسلامی را با توسل به حماس و حزب‌الله و جهاد اسلامی نقش بر آب می‌کند. و منطقه را از شر جریانات قومی مذهبی در هر دو سو خلاص می کند.
وانگهی شکل حکومتی در اسرائیل ودیعه ای ابدی نیست، پایان دادن به حکومت قومی، نژادی ـ مذهبی در اسرائیل یک تصمیم چند فوریتی مردم ساکن اسرائیل خواهد بود که ذره‌ای منفعت در بقای وضعیت موجود و خانه خرابی میلیونها فلسطینی ندارند و شدیدا به آن معترضند. نسلی که نه درجنایات احزاب راست و دستجات تروریستی مانند “هاگانا” و “آرگون” و نظایر آن سهمی داشته است و نه در قتل عام صبرا و شتیلا و بیت‌اللحم، دیریاسین و کفرقاسم و صدها جنایت جنگی دیگر منفعتی برده است. نسلی که همراه با میلیونها فلسطینی آواره در اردوگاه‌ها و در کرانه غربی و نوار غزه علیه تمامی جنایات و سناریوی سیاهی است که منطقه خاورمیانه را به صحنه ای طوفانی بدل کرده است.
کارگران اسرائیلی و فلسطینی دشمن مشترکی دارند که با اتحاد و یکپارچگی، باهم، توان برانداختنش را خواهند یافت!

اینرا هم بخوانید

جمهوری اسلامی و حربه گروگان‌گیری – سیامک بهاری

مندرج در ژورنال شماره ۹۲۵ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …