
یکی از مشمئزکنندهترین صحنههای همایش سلطنتطلبان در مونیخ صحنه دفاع از اعدام و تشویق آن توسط حضار بود. یکی از سخنرانان گفت باید جرثقیل و طناب کلفتی آماده کنیم که خانواده دادخواهان به گردن خامنهای بیندازند و حاضرین دو بار احساساتی شدند و برایش کف زدند.
این صحنه را به حساب همه شرکت کنندگان در این کنفرانس میگذاریم. مگر آنها که علیهاش موضع بگیرند و بگویند ما کف نزدیم و مخالف اعدام به هر دلیل و بهانهای هستیم. اگر یک مخالف سرسخت اعدام در این همایش حضور میداشت همانجا باید صدایش را بلند میکرد و میگفت این حرف من نیست اما کسی، حتی یک نفر، اینکار را نکرد. نه نوری علا که آمده بود که بگوید در رکاب! اعلیحضرت حاضر است شمشیر بزند، چیزی گفت نه هیچ شخصیت! با نام و بینام دیگر اعتراض کرد.
اکنون چند روز از این همایش گذشته است و رضا پهلوی نه چیزی در این مورد گفت و نه چیزی نوشت. میدانم که ایشان یکی دو بار اینجا و آنجا گفته است مخالف اعدام است. اما چماقداران او در شهرهای مختلف اروپا در سه سال اخیر نه تنها هر جا توانستند تجمعات مخالفان حکومت را به هم زدند و مخالفین و منتقدین رضا پهلوی را مورد رکیکترین فحاشیها قرار دادند بلکه بارها و بارها از تهدید مخالفین به اعدام در حکومت آینده صحبت کردهاند. شعار مرگ بر سه مفسد یاسمین پهلوی و رونمایی از ثابتی از مقامات ساواک و شکنجه و اعدام راهنمای این چماقداران بوده است. اگر در بیانیه ۱۲ مادهای گردهمایی این جریان در مونیخ در فوریه امسالدر مورد اعدام فقط سکوت بود اما در فاصله بین دو گردهمایی شاهد یک عقبگرد هم هستیم. اینبار فقط سکوت نبود، دفاع بود از آدمکشی دولتی.
اما این تنها یکی از اپیزودهای این گردهمایی بود. کل این همایش آبروریزی و افتضاح محض بود و ماهیت واقعی جریان سلطنتطلب را به گویاترین نحوی در معرض دید عموم گذاشت. نه تنها از نظر مضمون و پلاتفرم آن بلکه همچنین از نظر فرهنگ و فضای حاکم بر آن. در عین حال یک بیآبرویی برای رسانههایی مانند ایران اینترنشنال بود که آنرا با آب و تاب پوشش دادند و یا رسانههایی که به شیوهای تاییدآمیز آنرا تبلیغ کردند.
این همایش در واقع چماقداران و لمپنهای خیابانی شاهاللهی را نمایندگی کرد. در قسمتی از این گردهمایی تعدادی از شرکت کنندگان لوگوی بزرگی از ساواک را به اهتزاز درآوردند و با افتخار با آن عکس یادگاری گرفتند تا تصویری از حکومت آینده مورد نظر را به مردم معرفی کنند. این تجمع نمایش شعار مرد میهن آبادی رضا پهلوی بود در مقابل زن زندگی آزادی جامعه. نمایش فرهنگ پدرسالارانه در مقابل فرهنگ مدرن و پیشرو نسلهای مختلف و در تقابل با جنبش علیه اعدام و جنبش بسیار انسانی و مدرن دادخواهی. آنچه حاکم بود نه الگویی از فرهنگ مدرن و برابر و همفکری و آزادی اندیشه و نقد و انتقاد، بلکه فرهنگ عقبمانده سجده کردن و چاپلوسی و حضور در رکاب رهبر و بیعت با پیشوا بود. تماما بیربط به جامعه بپاخاسته ایران و جنبشهای پیشرو و آزادیخواه و فعالین خوشفکر و مدرن این جامعه که با دیده انزجار به چنین تعفنی نگاه خواهد کرد.
توصیه میکنم به رضا پهلوی و حامیانش که کل این برنامه را به زبانهای دیگر ترجمه کنند تا دنیا بداند در مرکز یک کشور اروپایی همایشی در تقابل با تمام دستاوردهای فکری و فرهنگی و سیاسی غرب توسط یک جریان که خود را اپوزیسیون مینامد برگزار شده است تا شاهزاده را برای پس گرفتن تاج و تخت آماده کند.
اما این همایش حتی در میان نیروی خود این جریان نیز با واکنش مثبتی روبرو نخواهد شد، مگر در میان همان بخش لمپن و افراطی سطلنتطلب که حتی از بیحرمتی به قبر یک شاعر منتقد اعلیحضرت نیز دریغ نکردند. هوادارانی که کمی برای خود شخصیت قائل باشند، از آن فاصله خواهند گرفت.این همایش خوراکی بود برای حکومت مرتجع اسلامی که تلاش کند تصویری مبتذل و ترسناک از اپوزیسیون ارائه دهد.
این همایش یک تعرض سیاسی بود به جامعه بپاخاسته ایران، به پیشرویهای چند دهه گذشته مردم و به جنبش زن زندگی آزادی، اقدامی نه برای تقویت فرهنگ مبارزاتی بلکه برای عقبکشیدن آن به قعر تاریخ و پاسخ درخور خود را از جامعه خواهد گرفت. طیف گسترده فعالین و شبکههای جنبش زن زندگی آزادی هزار بار قدرتمندتر و وسیعتر از این جریان کپکزده تاریخاند و تصویری واقعی از جامعه ایران، آرمانهایش، آزادیخواهی و مدرنیزمش، فعالینش، بیانیهها و منشورهایش را به مردم جهان دادهاند و مردم آزاده جهان نیز جامعه ایران و فرهنگ حاکم بر آنرا نه با این فرهنگ دوره قاجار بلکه با ارزشهای زن زندگی آزادی میشناسند.