چند شعر از کریم شاه محمدی

به یاد زنان جسور کوبانی، از پیشتازان آزادی

بر قله‌ی دشت و کوه و کمر

زنانی شدند اسطوره‌گهر

نه ترس از ظلم و نه بیم از غم

فریادشان شد طنین قلم

در چنگ ظالمان، اسیر نشدند

به زخم ستم، حقیر نشدند

هر سنگر از عشقشان بود شعله‌ور

دل‌ها پر از نور و آتش‌شرر

داعش شکست از اراده‌یشان

جهان شنید از شکوه‌شان 

نه تیغ داعش، نه بمب اردوغان

نتوانست خاموش کند شعله‌ی دل‌هایشان

چنان کوهی بلند، در برابر هر طوفان

ایستادند، با فریاد حق در صدایشان

شعار زن، زندگی، آزادی شد سرودشان

از شمال و جنوب تا شرق و غرب این جهان

زنانی که ظلم را درنوردیدند 

در قلب تاریخ، جاودانه چکیدند

با گام‌های استوار و بلند

گفتند به دنیا، شکست از تو بند

 زن، زندگی، آزادی پایدار باش و بمان

تا روشنایی بگیرد جهان

ای زنان کوبانی، روایت شما در عصر ما دمید

که آزادی از شما از سر گرفت و جهان شنید

تا همیشه، در حافظه‌ی تاریخ ماند

نام شماست که درخشان و جاوید

شعری در دفاع از رقص و شادی و اقدام جسورانه ،نرگس محمد‌ی و همبندیهایش در زندان اوین!

در دل اوین، شورِ طوفانی است

رقصِ زنان، آتشِ پنهانی است

نرگس و یاران، شجاع و دلیر

چرخیدند در ظلمتِ زنجیر

آوازشان، تیر بر قلب تار‌ است

هر گامشان، لرزه بر ظلم و خار است

اعتراض آهو، کنسرت پرستو

آوای رپ توماج، خروش با سو

زن، زندگی، آزادی، نور و فریاد

بر صفحهٔ تاریخ، حک شده بنیاد

حکومتِ ظالم را به مصاف کشیدند

با خندهٔ خود، وحشت آفریدند

اما در سایه، گروهی به حسد

نظاره‌گر این شعله‌های خرد

اپوزیسیونی، ترس‌خورده و خموش

که مبادا از این موج شوند فراموش

انقلاب که برخاست از درد و خون

چگونه به ساز کسی گردد زبون؟

این خیزشِ مردم، بر حق و به‌جاست

از هیچ دسیسه‌گری واهمه ندارد راست

نرگس، توماج، پرستو و آهو

شعری ز آزادی، فریادی نو

در رقصشان، امیدِ زنده‌دلان

در آوازشان، مرگِ ظلم و گمان

این جنبش از جنس مردم، ز خاک

نه بازمی‌گردد به چرخِ هلاک

نامشان نه از امنیتی، بلکه از جان است

پیروزی‌شان نزدیک و درخشان است

کریم شاه محمدی

۴ ژانویه ۲۰۲۵

………………………….

شعری در دفاع از جسارت و شجاعت ، پرستو احمدی ، در کنسرت کاروانسرا در ایران

کنسرتِ تو، آوای رهایی‌ست

نغمه‌ای از زخمِ عشق و جدایی‌ست

کاروانسرا، پر از نور و امید

صدای تو، فریادِ ما در تاریکی‌ست

بی‌حجاب ایستادی در باد

مثل پرچمی، برافراشته و آزاد

هر نت تو، تیغی بر زنجیر

هر آوا، خونی بر رخِ تقدیر

زن، زندگی، آزادی؛ فریادِ عصر ما

رهایی از سکوت، از بند و از بلا

آهنگِ تو، پیامِ زنده‌ی ماست

برای فردا که جهان از آن ماست

در کنسرتِ تو، انقلاب جاری‌ست

در هر آوا، خیزشِ انسانی‌ست

تو می‌خوانی و ما همصدا

تا که بشکافیم پرده‌های خطا

پرستو، بال بگشا در هوای امید

ما با توییم تا به صبح سفید

………………….

برای آهو عزیز و اعتراضش !

در موج‌های دلیر و بلندت، آهو

از عمق دردهای عمیق به دریا زدی

به زنجیر باور، نمی‌شد تو را

آزاد و بی‌پروا، از ترس‌ها رها زدی

در سینه‌ات شعله‌ی آزادیست

شراره‌ای که با ظلم، فریاد زدی

تو آینه‌ای از دلیری و شور

در راه حقیقت، جان به هوا زدی

بگذار جهان بداند، بداند که تو

برای حق، از زخم‌ها صدا زدی

ای آهو، دریا به تو افتخار می‌کند

که در دل شب، شمعی برپا زدی

آهو ،شکنجه و زندان جایت نیست در این دنیا

تو حق داری در گفتن، در آزادگی، در خوشحالی هم امروز هم فردا

نه زنجیر، نه سایه، نه بند و زخم و درد

تو می‌جویی زندگی، در هر لحن و هر فرد

آهو ، ای دریا ، ای روشنایی شبهای تار

با اعتراض نیم‌برهنه‌گیت قد علم کردید در بازار

حکومت ستمگر ، بر زنان سایه افکنده

اما تو ای آهو، با شجاعت می‌جنگی و بی‌پرده

دریای دانش، در تو جاری و ساری است

نقش تو، زینت‌افزا بر سرزمین یاری است

تو گفتید که آزادی حق همه است

آهو، صدای تو زنگ خطر، عزم جزم است

با هر گام به سمت آینده‌ای نوین

با عشق به زندگی برمی‌خیزی، ای آهو ی دلیر و خوشبین

اینرا هم بخوانید

به قول فرخی یزدی«شاه و شیخ و شحنه درس یک مدرس خوانده‌اند قیل و قال و جنگشان هم از ره نیرنگ بود»- شمی صلواتی

به قول فرخی یزدی«شاه و شیخ و شحنه درس یک مدرس خوانده‌اندقیل و قال و …