برنامه ای بنام “تقابل” از رادیو پیام کانادا تحت عنوان، “نقش و اهداف سازمان پژاک” به دعوت مدیر مسئول رادیوپیام کانادا، امیر پیام، از اهون چیاکو و من ( عبدل گلپریان ) صورت گرفت، که واکنشهایی را بدنبال داشته است. در زیر ویدئوی این برنامه در صفحه فیسبوک من کامنتهای بشدت غیر سیاسی، مملو از عصبانیت و پرخاشگری طرفدراران پژاک در مورد صحبتهای من نوشته شده است. لازم دیدم بجای پاسخ به تک تک این عصبانیت که هواداران یک سازمان غیر سیاسی را با ادبیات غیر سیاسی و مختص بخود اینگونه برآشفته است، ابتدا پاسخی به این واکنشها بدهم و در قسمتهای بعدی به عملکرد، نقش و اهداف پژاک نیز خواهم پرداخت
ابتدا این را اشاره کنم که گویا عدم اطلاع من از وجود باندی به اسم “هیوا تاب یا هیوا باب” به موضوع اصلی هواداران پژاک تبدیل شده است. این مسئله در جریان این گفتگو در رادیو پیام نیز از سوی چیاکو چند بار عنوان شد و گویا مجادله و گفتگوی این برنامه بر سر وجود یا عدم وجود این باند بوده است. تمام تلاش طرفدران پژاک بر سر این قضیه درست بخاطر ایجاد گرد و خاک در چشمان بیننده و شنونده این برنامه برای جلوگیری از نقد پایه ای از ظهور، نقش، عملکرد و اهداف سازمان پژاک براه افتاده است. آنها در مورد کسانی که بدست خود بقتل رسانیده اند وحشت دارند حرفی بزنند. بقول خودشان اگر باند دست سازی همچون “هیوا باب” تا کنون دهها نفر را بقتل رسانیده است، پژاک و نیروهای مسلح آن قادر نیستند به مردم جواب دهند که چرا سامان دانشور را جلو چشمان خواهر و مادرش برگبار گلوله بستند؟ هر چه باشد سامان دانشور مدتی در صفوف نیروهای مسلح پ ک ک فعالیت داشت و بعد از اینکه صفوف پ ک ک را ترک کرد او را وحشیانه و بزدلانه در مزرعه بقتل رسانیدند. آیا سامان دانشور “مزدور حکومت اسلامی بود و بدست باند دست ساز حکومت بقتل رسید؟ سوران اختر کولبر چی؟ اگر مبلغ مورد نظر افراد مسلح پژاک که سوران قادر به پرداخت آن نبود تامین میشد باز هم دست از سرش برمیداشتند ؟ ایوب احمدی اهل روستای “دری” از توابع مریوان چی؟ پژاک به عمد و آگاهانه از پاسخ به این آدمکشی و باجگیری از امسال سوران اختر کولبر خود را به کری و کوری میزند. عمق این دست از آدمکشی و باجگیری بحدی جنایتکارانه است که برای لاپوشالی کردن آن، تاریخچه باند رقیب دیگری نظیر هیوا باب را به مردم نشان میدهند. میخواهند بگویند آدمکشی پژاک به گرد پای آن باند مخوف نمیرسد و چرا دارید شلوغش میکنید.
نیروهای مسلح سازمان پژاک در روز روشن و در مقابل چشمان بستگان این افراد، فعال سابق پ ک ک سامان دانشور و کولبر زحمتکش سوران اختر را که اگر بدست افراد مسلح پژاک برای باجخواهی او را بقتل نمیرساندند، ممکن بود روزی از روزها بدست مزدوران جمهوری اسلامی به او شلیک میشد و مورد اخیر ایوب احمدی هم همینطور. اینها نمونه هایی از آدمکشی سازمان پژاک است که در حافظه مردم ثبت شده است و برای توجیه این عملکرد ضد انسانی شان حکومت جنایت پیشه اسلامی را که سردسته آدمکشان است به افکار عمومی نشان میدهند. تمامی این فجایع که توسط هر باند و دسته ای صورت گرفته باشد، قطعا حمایت حکومت اسلامی را با خود بهمراه دارد. سازمان پژاک هر چیزی را انکار کند نمیتواند حضور خود در منطقه را که از جانب حکومت اسلامی پذیرفته شده است انکار کند.
نکته دوم اما این است که سازمان پژاک بعد از سرهم بندی شدن توسط پ ک ک که رابطه دوستانه و نزدیکی با جمهوری اسلامی دارد راه اندازی شد. ابتدا سخنگوی پژاک بنام “سوران خدری” هر گونه تعلق پژاک به پ ک ک را در مصاحبه با بی بی سی در سال ۲۰۱۱ رد میکند. بعدها که بیشتر همخونی و همزادی پژاک با پ ک ک عیانتر میشود، نه تنها دیگر قادر نمیشود آنرا انکار کند بلکه با افتخار خود را طرفدار خط مشی تئوریک و ایدئولوژی “رهبر آپو” ( عبدالله اوجلان ) معرفی میکند.
اینجا یک نکته لازم به اشاره است. ایراد بر سر این نیست که در یک منطقه جغرافیایی یک سازمان چرا پیرو خط مشی و اهداف سازمان دیگری در آنسوی کره زمین است بلکه سئوال از پژاک این است که چرا ابتدا موجودیت خود را بعنوان شاخه ای از پ ک ک انکار میکند و سپس بعد از مدتی خود را مفتخر به حضور در رکاب پ ک ک معرفی میکند؟ آیا این نوعی شیادی و کلاشی نیست؟ این پنهانکاری بخاطر چه بوده است و چرا آنرا از همان ابتدای اعلام موجودیت خود بطور شفاف و روشن اعلام نکرده است؟ پاسخ را باید در اینجا پیدا کرد که در ابتدای ظهور پژاک، این سازمان نمیتوانست خود را به پ ک ک که رابطه نزدیک و دوستانه با جمهوری اسلامی دارد معرفی کند. اگر این کار را میکرد کسی برایش تره هم خرد نمیکرد. باید مدت زمانی آنرا پنهان میکرد و خود را بعنوان “یک سازمان مستقل” بشناسانند تا به اصطلاح جا بیافتند و از ابتدای شروع فعالیت نیروهای مسلح خود با چراغ سبز جمهوری اسلامی برای ابراز وجود آنان در منطقه بر سایه حمایت گونه رژیم اسلامی بر سرشان سنگینی نکند. اما بتدریج و بعد از گذر زمان، نقش، اهداف و عملکرد پژاک بعنوان سازمانی از جنس پ ک ک عیان میشود. افراد و عناصر متشکل در سازمان پژاک هنوز هم قادر نیستند این پنهانکاری را در شکل گیری خود توضیح دهند.
مسئله دیگری که لازم به پرداختن به آن است یکم اساس موجودیت این سازمان و دوم نقش و اهداف پژاک در کردستان ایران است که تم و سوژه اصلی برنامه رادیو پیام در این تقابل بود و نماینده پژاک پاسخ روشنی برای آن ارائه نداد و تنها به انکار اخاذی و آدمکشی بسنده کرد.
یکم اساس موجودیت سازمان پژاک
فعالیت نیروها و گرایش اجتماعی چپ در کردستان ایران یک معضل دائمی برای حکومت اسلامی و همچنین معضل همیشگی برای احزاب ناسیونالیست کرد بوده است. بعد از گذشت چهار دهه از حاکمیت اسلامی در ایران، کمونیستها، چه در قامت حزب و سازمان و چه در قامت نیروی اجتماعی آن، همیشه مورد آماج و تعرض افسارگسیختگان اسلامی حاکم برجامعه بوده اند. در سالهای اخیر بویژه قبل از تولد پژاک توسط پ ک ک به این سو، چپ در جامعه کردستان از اعتبار و اتوریته بالایی در میان جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اعتراضی، زنان، جوانان، فعالین حقوق کودک، فعالین محیط زیست و دیگر بخشهای جامعه کردستان برخوردار بوده است و این اعتبار بعنوان سنتی جا افتاده خصلت نمای فضای اعتراضی علیه حکومت اسلامی در کردستان است. قبل از ظهور پژاک حکومت اسلامی تلاش کرد جریان مکتب قرآن و جریان سلفی دیگری را در کردستان پروبال دهد. این دو جریان از سوی نهادهای حکومت و با کنترل بر فعالیتشان به راه حلی برای حکومت اسلامی در تقابل با چپ جامعه تبدیل شدند. حکومت اسلامی نیاز داشت و دارد که در صورت ابراز وجود قدرتمند چپ در جامعه کردستان، افسار این دو شبکه اسلامی که ظاهرا نیروی مسلح علنی ندارند و زیر سایه حکومت به شبکه سازی برای روز مبادا مشغول هستند را در مقاطع مورد نیاز برای ایجاد فضای رعب، اندکی شل کند.
ضرورت راه اندازی پژاک در قامت نیروی مسلح علنی که آزادانه در مناطقی از کردستان ایران در آمد و رفت هستند را باید در این چهارچوب مورد ارزیابی قرار داد. وجه مشخصه موجودیت و موضوعیت پژاک، اسلامی بودن و مسلح بودن آن است که میتواند این رسالت را بعنوان سدی در بزنگاههای تحولات سیاسی و اعتراضی مردم در کردستان بر عهده بگیرد. جالب این است در حالیکه احزاب ناسیونالیست سنتی تر نظیر هر دو حزب دمکرات و دیگر جریانات مسلح موسوم به طیفهای کومه له که نیروی مسلح دارند وسابقه دارتر و شناخته شده تر از پژاک هستند، براحتی نمیتوانند حتی در مناطق مرزی حضور پیدا کنند اما پژاک ۱۶
ساله و تازه بدوران رسیده میتواند مناطق اورامانات و مریوان، تا دیگر نواحی نزدیک به مقرهای پ ک ک نزدیک ارومیه را با آرامش خیال جولان بدهد.
حکومت اسلامی برای عقب زدن چپ اجتماعی در کردستان ایران بویژه برای مقطع سرنگونی اش نیازمند سازمان دادن و ساختن دهها باند و شبکه مخرب نظیر مکتب قرآن و جریانات سلفی است که در مقابل مبارزات مردم سد و مانع ایجاد کند از این رو برای تامین این سناریو و با کمک و همکاری پ ک ک، پژاک ضرورت پیدا میکند که بعنوان یک بازوی مسلح علنی در کردستان ایران زیر بغل حکومت اسلامی را بگیرد.
در قسمت بعدی به اهداف به اصطلاح برنامه ای پژاک خواهم پرداخت.
ادامه دارد
عبدل گلپریان
١٢ تیر۱۳۹۹
٢ ژوئیه ۲۰۲۰