نشریه ژورنال شماره ۱۱۲۰– فایل پی دی اف – ویژه تلفن همراه
احمد علمالهدی، امامجمعه مشهد گفت: «میخواهند مشهد را مرکز تفریح و درآمدزایی کنند و این خلاف شان امام رضا است.» او اضافه کرد: «همه برنامههای فرهنگی این شهر از جمله فیلم و موسیقی باید با تصویب و نظارت خاص اجرا شود.»
این آخوند میلیاردر اسلامی فراموش کرده است که اضافه کند، مراکز صیغههای یکساعته و پُر درآمد قطعاً در شأن امام این مفتخور است. واقعیت این است که در نظامهای دیکتاتوری مذهبی، از جمله جمهوری اسلامی ایران، حاکمیت دینی نهتنها بر ساختار سیاسی و نهادهای حکومتی سیطره دارد، بلکه عمیقاً در ساحت زندگی فردی و اجتماعی مردم نیز مداخله میکند. این نوع حکومتها میکوشند خواستهای انسانی و طبیعی شهروندان را در قالبهای ایدئولوژیک محصور سازند. از سبک پوشش گرفته تا شیوه ابراز شادی، از انتخاب موسیقی تا روابط انسانی، همگی تحت نظارت و محدودیتهای حکومتی قرار دارند؛ گویی حق انتخاب از انسان سلب شده و زندگی به عرصهای از نظارت اجباری بدل گشته است.
اما آزادی، رکن بنیادین زیست انسانی و جوهرهٔ کرامت فردی است. انسان برای شکوفایی فکری، عاطفی و اجتماعی خود نیازمند فضایی آزاد و امن است؛ فضایی که در آن بتواند بیواهمه بیندیشد، بیافریند، انتخاب کند و بهگونهای آزادانه زیست نماید. فقدان آزادی در زندگی یعنی فقدان تمامی آنچه در روانشناسی به آن عزتنفس و کرامت انسانی گفته میشود.
مردم ایران، بهرغم دههها سرکوب، بارها نشان دادهاند که خواهان بازپسگیری حق تعیین سرنوشت خویشاند. جنبشهای اجتماعیِ نوین، همچون «زن، زندگی، آزادی»، تجلی روشنی از اراده عمومی برای گسستن از سیطره تفکر دینی، مذهبی و دیکتاتوری سیاسی است؛ حرکتی برای بازتعریف رابطه مردم با قدرت سیاسی و بازسازی هویتی انسانی و آزاد در برابر هر حکومتی که در جهت کنترل آزادی انسان چه در عرصه سیاسی و فرهنگی و چه در قلمروی اقتصادی حرکت میکند.
علمالهدی و خامنهای و هر مغز گندیده دیگری باید بدانند که خواست آزادی، نه امری تجملی که ضرورتی تاریخی و اخلاقی برای هر جامعه انسانی است. وقایع پیش رو در قلمرو سیاست ایران، پیچیدگی و ژرفای این خواست در جامعه اعتراضی ایران را به نمایش خواهد گذاشت. تردیدی نداشته باشید.