جاناتان مارکوس، بی بی سی:روی کاغذ توافق هستهای بین اریان و قدرتهای جهانی موسوم به برجام هنوز وجود دارد؛ اما فقط روی کاغذ.
دولت ایران اعلام کرد که دیگر با هیچ محدودیتی در حوزه عملیاتی (شامل ظرفیت غنی سازی، درصد غنی سازی، میزان مواد غنی شده، و تحقیق و توسعه) مواجه نیست و “محدودیت در تعداد سانتریفیوژها” را کنار میگذارد و به این ترتیب میتواند اورانیوم را تا هر مقدار که بخواهد غنی کند.
اما تهران در عین حال اعلام کرده که تعهدهای برجامیاش قابل بازگشت است و بقیه طرفها هم باید به مفاد توافق هستهای احترام بگذارند. به بیان دیگر آمریکا تحریمها علیه ایران را لغو کند و به برجام بازگردد.
تصور این که رئیسجمهور ترامپ از سیاست “فشار حداکثری” بر ایران دست بردارد و تحریمها را لغو کند، بسیار دشوار است و بنابراین میتوان گفت که عملا این اتفاق نخواهد افتاد.
در کمترین اقدام ممکن، اروپا باید مکانیسمی برای پرداخت پول پیدا کند که خسارت وارد شده به اقتصاد ایران را جبران کند. اروپا تلاش کرد اما موفقیت چندانی به دست نیاورد.
دولتها میتوانند از حاشیه تمایل خود را نشان دهند اما در میانه میدان این شرکتهای خصوصی هستند که تصمیم میگیرند حاضر به معامله با ایران و قبول خطر تحریمهای آمریکا هستند یا نه. شواهد تا اینجای کار نشان میدهند که چنین اشتیاقی وجود ندارد.
خب میتوان گفت که برجام نابود یا سوزانده شده یا به این مرحله رسیده است؟ اگر واقعا از بین رفته است، چرا این حقیقت خیلی راحت اعلام نمیشود؟ و واقعا چه کسی برجام را نابود کرد؟
پاسخ به سئوال آخر بسیار آسان است. اگر فقط از جنبه فنی به توافق و اجرای آن نگاه کنیم، حق با ایرانیان است که آمریکا را مقصر میدانند.
ماه مه ۲۰۱۸ که دولت ترامپ از برجام خارج شد، این توافق در آستانه مرگ قرار داشت. دونالد ترامپ بارها در انتقاد از باراک اوباما، برجام را یک “توافق بد” نامید. اما سایر امضا کنندگان این توافق (بریتانیا، فرانسه، روسیه، چین، آلمان و اتحادیه اروپا) کماکان معتقدند که این توافق پابرجاست.
برجام هرگز به عنوان یک توافق ایدهآل طراحی نشد؛ چنین چیزی در واقعیت وجود ندارد. هدف این توافق محدود کردن برنامه هستهای ایران به شیوههای قابل اثبات برای یک مدت معین بود.
ین امید وجود داشت که منفعتهای اقتصادی برای ایران، راه را برای تغییرات سیاسی باز کند. به این ترتیب این احتمال وجود داشت زمانی که سرانجام قرارداد منقضی میشد ما با ایرانی متفاوت از آنچه اکنون هست، روبرو باشیم.
اما اصلیترین علت وجودی برجام، به خصوص عامل مهمی که بحران کنونی را به وجود آورده، جلوگیری از وقوع جنگ بود. قبل از امضای توافق نگرانیهای جدی در مورد فعالیتهای اتمی ایران وجود داشت و همچنین احتمال این که اسرائیل (و شاید اسرائیل با پشتیبانی آمریکا) به تاسیسات اتمی ایران حمله کند.
ایران همواره تاکید کرده که به دنبال ساختن بمب اتم نیست، اما در مقطعی به طور حتم فعالیتهای هستهای این کشور با اهداف نظامی دنبال میشد. جنبههای نظامی برنامه هستهای ایران مدتی قبل متوقف شد اما تلاش برای غنیسازی اورانیوم، تقویت تاسیسات تدافعی و گسترش برنامه موشکی این کشور موجب شده تا هراس از این که تهران روزی به “نقطه بدون بازگشت” توانایی ساخت سلاح اتمی برسد، افزایش یابد.

تمام منظور از توافق سال ۲۰۱۵ این بود که این “نقطه بدون بازگشت” از سوی طرفهای بینالمللی شناسایی شود تا اطمینان حاصل شود که مقابل فعالیتهای نظامی مرتبط با آن، واکنش لازم انجام میشود.
توافق انجام شد، اما بعد ترامپ در آمریکا به قدرت رسید و خواهان به هم خوردن توافق شد. تحریمها دوباره برقرار شدند. ایران این را به عنوان نقض قرارداد در نظر گرفت و برای خودش حق واکنش نشان دادن، قائل شد.
و البته این نکته هم باید در نظر گرفته شود که قبل از خروج آمریکا از برجام آژانس انرژی اتمی به طور شفاف اعلام کرده بود که ایران تعهداتش را انجام داده است.

س از خروج آمریکا، ایران (البته با تاخیر) به طور گام به گام تعهدات کلیدیاش در برجام را کاهش داد. حالا به نظر میرسد که ایران خودش را از تمام محدودیتها خلاص کرده و از این به بعد مسئله این است که ایران دقیقا میخواهد چه کاری انجام دهد.
آیا اورانیوم را تا سقف ۲۰ درصد غنی میکند؟ این بدون شک زمان ایران در راه دستیابی به مواد لازم برای ساخت بمب را کاهش میدهد. یا این که کماکان محدودیتهای بینالمللی را رعایت میکند؟
بخش عمدهای از تصمیمهای واشنگتن به دلیل رفتارهای منطقهای ایران است. امضای توافق هستهای تغییری در این قضیه ایجاد نکرده است. در عوض، بالاتر رفتن توان مالی ایران به دنبال برداشته شدن تحریمها پول لازم را برای بیشتر کردن نفوذ در منطقه، در اختیار این کشور قرار میدهد.
اما این دغدغه در میان مسائلی که برجام بر پایهاش طراحی شد، جای نداشت. برجام فقط یک توافق هستهای بود و به گفته اکثر امضا کنندگان، تا زمانی که آمریکا از آن بیرون رفت، موثر بود.
ما الان در نقطهای هستیم که دولت ترامپ در ماه مه ۲۰۱۸ امیدوار بود به آن برسد. حالا قدرتهای جهانی هم از کاهش تعهدات هستهای ایران ناخشنود هستند و هم از افزایش تنش بین آمریکا و ایران که به دنبال کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران به وجود آمده، غافلگیر شدهاند. اقدامی که ایران و آمریکا را در آستانه جنگ قرار داده است.
تنش بین آمریکا و بسیاری از متحدان اروپاییاش هم پیچیدهتر از قبل شده است. غیر از دونالد ترامپ کسی نیست که بخواهد مرگ برجام را اعلام کند. زمانی که چیزی از برجام باقی نماند، آنگاه طرفهای اروپایی باید در مورد برقراری تحریمهای مرتبط با فعالیتهای هستهای ایران تصمیم بگیرند.
قبول نابود شدن برجام، اوضاع نامناسب را بدتر کرد اما ایران میتواند به وضوح ارزش نگه داشتن تنها پوستهای از توافق را ببیند؛ دستکم برای این که تمایزش با واشنگتن را نشان دهد.
