آیا خواست تامین معیشت و حقوق پایه عملی است؟

کاظم نیکخواه پاسخ میدهد
سوال یکی از خوانندگان: یکی از مصوبات پلنوم اخیر حزب کمونیست کارگری “قطعنامه در مورد پرداخت حقوق پایه و تامین زندگی همگان” است. آیا طرح چنین خواستی از چنین رژیمی که پایه ای ترین حقوق کارگرا ن و مردم را جوابگو نیست، درست است؟ آیا انتظار دارید که چنین حکومتی بیاید به چنین خواستی پاسخ دهد؟ آیا طرح چنین مطالبه ای از حکومت در شرایطی که خواست قلبی مردم سرنگون شدن آنست، از این اوضاع عقب نیست؟
کاظم نیکخواه: دوست عزیز! این را درست میگویید که جمهوری اسلامی حکومت چپاولگر سرمایه داران است و حکومتی نیست که به بهبودی در زندگی مردم بسادگی تن دهد و خواست قلبی همه مردم سرنگونی این حکومت است. اما دقیقا بر همین اساس ما این قطعنامه را یک محور مبارزه علیه این حکومت مطرح کرده ایم. این را توضیح میدهم. این قطعنامه به دلیل شرایط بسیار سخت معیشتی که بزندگی اکثریت مردم در ایران تحمیل شده است ارائه شد و بعد از مقدماتی در مورد وضعیت کرونا در جهان و نقش سود و سرمایه در تحمیل شرایط نا امن به زندگی مردم، در بند چهار چنین میگوید “در ایران بحران کرونا شرایط سخت زندگی چند مرتبه زیرخط فقر کارگران و توده مردم را بمراتب سخت تر و غیر قابل تحمل تر کرده است. اکثریت عظیمی از مردم، کارگران با دستمزدهای چند مرتبه زیر خط فقر، بیکاران، جوانان منتظر کار، کودکان کار و خیابان، زنان که هویت مستقل اقتصادیشان انکار میشود و حتی وقتی شاغلند دستمزد و حقوقی کمتر از مردان دارند، کارتن خوابها، دستفروشان، معلولین، سالمندان و بازنشستگان، و کل افراد و اقشار کم درآمد، با شرایط سخت معیشتی دست بگریبان هستند. اکنون در دل بحران کرونا برای این توده عظیم تامین معاش به یک مساله اساسی و مبرم و حیاتی، به مساله مرگ و زندگی، تبدیل شده است.”
فکر میکنم اینها فاکتهایی غیر قابل انکار در شرایط ایران است و شما هم قطعا آنرا قبول دارید. آنطور که من میفهمم شما مضمون این قطعنامه را قبول دارید اما مانع را جمهوری اسلامی میدانید. بنحوی بحثتان اینست که باید اول جمهوری اسلامی را سرنگون کرد تا مردم بتوانند به معیشت و رفاه برسند. این موضع ایرادات زیادی دارد و از جنبه های مختلفی میشود ایراد انرا نشان داد. من سعی میکنم جنبه هایی را توضیح دهم. ببنید اولا مردم خواستهای بسیاری دارند و دارند هرروز اعتراض میکنند و خواستهایشان را طرح میکنند. مثل اعتراض به دستمزدهای زیر خط فقر و خواست افزایش پایه دستمزد به بالای خط فقر 9 میلیونی که کارگران و معلمان و بازنشستگان مطرح میکنند. یا خواست آزادی زندانیان سیاسی، خواست درمان رایگان، خواست برابری زن و مرد، لغو مجازات اعدام و خیلی خواستهای دیگر. اولا خود این اعتراضات و مبارزاتی که برای خواستهای مختلف صورت میگیرد یک پایه و شرط مهم جنبش سرنگونی است. اگر اینها را قلم بگیرید و بفرض محال اعتراضی در این زمینه ها صورت نگیرد و مردم منتظر سرنگونی بمانند تا بعدا خواستهایشان را مطرح کنند، نمیدانم اصلا میشود از وجود جنبش سرنگونی سخن گفت. یک جامعه زنده مدام در حال جدال است و این جدالها و طرح خواستها روی حکومت فشار میگذارد و آنرا تضعیف میکند و عقب میراند و همین باعث میشود که مردم در خواستهای خود روشنتر و شفاف تر و متحدتر شوند و همزمان جنبش سرنگونی هم شکل بگیرد و جلو بیاید.
ثانیا جدا از جنبش سرنگونی، بالاخره مساله معیشت و درمان و دستمزد و غیره خواستهای واقعی و گریزناپذیر کارگران و مردم است و به زندگی مردم مربوط است. جمهوری اسلامی را اگر بحال خود بگذارند یک برده داری تمام عیار را بر جامعه حاکم میکند. اما همین حکومت را میشود زیر فشار قرار داد و عقب راند و مجبور کرد که دستمزدهای معوقه را بپردازد، دستمزدها را افزایش دهد، به اعتصاب و مبارزه کارگران علیرغم ممنوعیت قانونی بدرجه ای گردن بگذارد، حتی مجازات اسلامی سنگسار را لغو کند، از اعدام زندانیان سیاسی دست بردارد، و یک مقداری بیمه درمانی به مردم بدهد و از قوانین مذهبی و اسلامیش اینجا و آنجا کوتاه بیاید. همه این عقب نشینی ها دقیقا چون نه با اراده حکومت بلکه زیر فشار جنبش و اعتراض و مبارزه صورت گرفته، باعث میشود که جنبش های اجتماعی رشد کنند، جلو بیایند و حکومت اسلامی زیر فشار جدی و همه جانبه قرار گیرد. به دوروبر خود نگاه کنید! اکنون جمهوری اسلامی واقعا در محاصره اعتراضات بر سر دستمزدها و علیه مذهب و برای آزادی زندانیان سیاسی و علیه اعدام و برای آزادی زندانیان سیاسی است. این جنبشها بدون طرح خواستهای مشخص معنی ندارند. یک جنبه هم که اشاره ای کردم خود کارگران و مردم هستند. در همین مبارزات و طرح خواستهاست که آگاهی طبقاتی و سیاسی مردم رشد میکند، مردم خواستهای خود را بهتر میشناسند، بر سر این خواستها متحدتر میشوند و دست به مبارزه میزنند و جلو میروند. این اساس بحث است.
با این متد اکنون به قطعنامه در مورد پرداخت حقوق پایه فکر کنید. این قطعنامه بر یک واقعیت جدی انگشت میگذارد و آن اینست که در این جامعه میلیونها نفر در جریان بحران کرونا حتی از همان روزنه هایی که برای تامین مشقت بار معاش دست و پا کرده بودند نیز محروم شده اند. برای مثال در شرایط قبل از کرونا دستفروشی یک راه تامین معاش برای خیلی از بیکارانی بوده است که بیمه بیکاری ندارند. کار کودکان یک راه تامین معاش خیلی از خانواده هایی بوده است که ناچار میشوند کودکانشان را به کار بکشند تا زنده بمانند. اینها و بسیاری از راههای غیر رسمی و بسیار فقیرانه تامین معاش برای افراد بسته شده است. بیماران، معلولین، تن فروشان، کارتون خوابان و بسیاری از بخشهای محروم و آسیب پذیر مردم در این شرایط آسیب پذیر تر و محرومتر میشوند و حتی مساله بقا برایشان زیر سوال میرود. در شرایط قبل از کرونا نیز هیچکس نباید مجبور باشد که اینگونه زندگی کند. هیچ کودکی نباید مجبور به کار باشد. هیچکس نباید مجبور به کارتون خوابی و تن فروشی و محرومیت و گرسنگی باشد. ما همیشه بر ضرورت وجود تامینات اجتماعی برای همه مردم تاکید کرده ایم که بمعنای تامین زندگی همه افراد بیکار و بیمار و آماده بکار با استاندارد بالا و قابل قبول است. ما بر ممنوعیت کار کودکان و آموزش رایگان برای کودکان تاکید کرده ایم. منظورم اینست که در همه شرایط باید زندگی تک تک شهروندان بخوبی تامین شود. اما در شرایطی که روزنه های بسیار محدود تامین معاش برای خیلی ها بسته میشود و مساله تامین زندگی به امر حیاتی میلیونها نفر تبدیل میشود، وضع خیلی متفاوت است. در این شرایط زمینه بسیار مساعدتری برای طرح خواستهای رفاهی و اساسی مردم وجود دارد. در این شرایط میتوان و باید جنبشی برای دفاع از معیشت و زندگی همه افراد به جریان بییندازیم و جمهوری اسلامی و سرمایه داران را زیر فشار جدی قرار دهیم. این جنبش به اشکالی الان در جامعه وجود دارد. اما باید وسیعتر شود. باید از خواست کارگران و بازنشستگان و معلمان فراتر رود و همه افراد را بدون استثنا در بگیرد. تصور کنید که چنین جنبش گسترده ای چقدر بر فضای سیاسی جامعه تاثیر میگذارد و جمهوری اسلامی را زیر فشار قرار میدهد. حال این حکومت یا مقاومت میکند که در نتیجه زیر ضرب همه بخشهای مردم قرار میگیرد و روند سرنگونیش تسریع میشود. یا اینکه ناچار میشود اینجا و آنجا اقداماتی در جهت تامین معیشت افراد جامعه انجام دهد که بهرحال بنفع جامعه و مردم است.
کلا بحران کرونا باعث شده است که در سطح دنیا یک جنبش و گفتمان وسیع پرداخت حقوق پایه به همه افراد به جریان بیفتد که بسیار مثبت است. پرداخت حقوق پایه بی قید و شرط است. یعنی مثلا شبیه بیمه بیکاری نیست که باید کسی بیکار و آماده بکار باشد تا به او تعلق گیرد. یا شبیه بیمه بیماری نیست. حقوق پایه باید به تک تک انسانهایی که در جامعه زندگی میکنند و درآمدی ندارند یا در آمدشان پایین است، تعلق گیرد. کارگر بیکار، شاغل، کارتون خوابها، دستفروشان، تن فروشان، بیماران، کودکان کار و بازنشستگان و معلولین و همه افراد باید حقوق پایه دریافت کنند. هم اکنون در برخی کشورها حقوقی بعنوان حقوق پایه تحت عناوین مختلفی پرداخت میشود. که اکثرا فقیرانه است اما بهرحال چیزی پرداخت میشود.
این نکته را هم تاکید کنم که این درست است که گفتمان تامین معیشت و پرداخت حقوق پایه در شرایط بحران کرونا زمینه وسیعتری پیدا کرده و در میان مردم مطرح شده است، اما محدود به این دوره نیست. همه مردم در همه شرایط باید معیشتشان تامین شود و اگر درآمدشان کافی نیست یا در آمدی ندارند حقوق پایه ای دریافت کنند. میزان مشخص این حقوق در هر مقطعی را هم میشود با رشد این جنبش مشخص و تعیین کرد.
دقت کنید که یک پایه مهم بحث پرداخت حقوق پایه و تامین معیشت همه افراد اینست که در شرایط کنونی ثروت و امکانات کاملا برای تامین زندگی مردم وجود دارد و کافی است که سیاست حکومت عوض شود. این را ما با اعداد و ارقام میتوانیم نشان دهیم که برای نمونه با کسری از بودجه نهادهای سرکوب و یا خرافه پراکنی یا بودجه جنگ و تروریسم اسلامی در منطقه و امثالهم بسادگی میتوان زندگی مردم را تامین کرد. در همه کشورها ثروت بیش از اندازه کافی برای تامین زندگی مردم وجود دارد و هیچ بهانه ای برای شانه خالی کردن دولتها از این مسئولیت قابل قبول نیست و باید جنبش سراسری و گسترده ای را در این جهت به جریان انداخت و از آن با اعتماد بنفس دفاع کرد. اگر حکومت نمیخواهد یا نمیتواند بپردازد باید کنار برود تا مردم خودشان جامعه را اداره کنند و زندگی شان را تامین کنند. امیدوارم با این توضیحات بحث برای شما روشنتر شده باشد.

کارگر کمونیست ٦٢٨

اینرا هم بخوانید

۶۴ میلیارد دلار افزایش ثروت در یک شب – کاظم نیکخواه

مندرج در ژورنال شماره ۸۸۲ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …