بعداز مهندسی رأی اعتماد مجلس به کابینه پزشکیان توسط خامنهای و نقشی که شخص وی در قانعکردن مجلساصولگرا مبنی بر دادن رأی اعتماد داشت،کماکان موضوع داغاختلافات و کشمکشهایجریانات مختلف حکومت است. در این میان جریان اصلی اصولگرایان حکومتی،”پایدارچیها و جبهه انقلاب” که اکثریت مجلس را در دست دارند، نقزدنهایشان پیرامون “استقلال مجلس” و تلاش بیترهبری برای همراه و همسو کردن این نهاد با دولت پزشکیان،شکافهای جدید و عمیقی در صفوفاین دو جریان بازکرده است. باند جلیلی که ازسردمداران جریانات در مضحکه انتخابات ریاستجمهوری بود، دچار تشتت و درهمریختگی بیشتری شده است که اسباب نگرانی جریان اصولگرایان مستقل در مجلس و در کل حاکمیت شده است. سؤال این است، سرنوشت این جریانات بعد از انتخابات و دولت جدید چه میشود؟ جایگاه مجلسی که اینها ظاهراًاکثریتش را دارند در جنگ و دعواهای فعلی و آتی حکومت کجاست؟ و نهایتاً اینهاباید در برخورد به خامنهای و تصمیمات اخیرش چه تصمیمی بگیرند، این موضوعات،محور مهم اختلافات این دارودستههاست. دراینبین یک نکته مسلم است و آن این است که ستاره اصولگرایی در حال افولبوده و ارزش مصرفش برای خامنهای تمام شده است.
در طرف دیگر ماجرای جنگ و دعواهای باندهای حکومتی،اصلاحطلبان هستند که وضع بدتری از اصولگرایان دارند. کل این جریان با چهرههای شاخص آن که بهپای حمایت ازپزشکیان آمدند، اکنون با پایان ماهعسل مجلس و دولت در کسب رأی اعتماد برای دولت”وفاق ملیخامنهای /پزشکیان”،و بازیندادن اینها در سهم گرفتن از قدرت دولتی، صدای اعتراض و مخالفتشانبه دولت و نقد شیوه پزشکیان و خامنهای در انتخاب وزرا بلندتر شده و آن را بدعت تازه در نظام جمهوری اسلامی دانسته و آن رامساوی با ذوبشدن در ولایت و حکمرانی موردنظرخامنهایو خواندن فاتحه جمهوریت نظام میدانند. ولایت خامنهایبهجای جمهوریت نظام از نظر این جماعت آغاز پروژه جدید است که میتواند عواقب “خطرناکی” برای کل نظام داشته باشد.
در واکنش به این نقزدنهای باندهای حکومتی،خامنهایاوایل هفتهای که گذشت در دیدار با اعضای دولت پزشکیان، یکبار دیگرسیاست خود مبنی بر انتخاب وزراو مشورت با پزشکیان را تأیید کرد. برخی اخبار پیرامون تازهترین اظهارات دار و دستههای حکومتی در باره اوضاع حکومتو باندهایش:
*خامنهای:آقای رئیسجمهور برای انتخاب وزیران با من مشورت کردند. برخی را تأیید و برخی را هم تأکید کردم. تعداد زیادی را هم نمیشناختم و نظری نداشتم!
*کیهان نوشت:«وفاق ملی» بهکارگیریزاویهدارها نیست/با آغاز فعالیت اجرایی دولت جدید و شروع انتصابات و تغییر مسئولین میانی دولت، شائبه بهکارگیری افراد زاویهدار در بدنه وزارتخانهها، شعار وفاق موردنظر رئیسجمهور را خدشهدار خواهد کرد.
*وبسایت حکومتیعصر ایران در باره حالوروز و اختلافاتجریان پایداری نوشت: “سکوت مطلق در میان پایداریها؛ نه از محصولی نشانی هست، نه از آقاتهرانی، نه از حلقه مقداد و از امام صادقیهای مرید! چه در انتظار جبهه پایداری است؟ حاکمیت یکدست پایدارچیهابه آخر رسید.پایداریها حالا در مجلس هم پایگاه خاصی ندارند و اگر در گذشته میتوانستند با ایجاد هیاهو و فضاسازیهای گسترده، افراد را تحتفشار بگذارند حالا میبینیم نهتنها در میان مردم؛ بلکه در بین نمایندگان اصولگرای مجلس دوازدهم هم جایگاه خود را ازدستدادهاند.
* امیرحسین ثابت از این دارودسته حکومتی میگوید: “چرا باید بهگونهای عمل کنیم که بگویند حتماً آقای عراقچی باید وزیر شود؟ این چه بازی خطرناکی است که عدهای شروع کردهاند و عوارض آن را نمیدانند؟ خود آقا بارها گفتند که مجلس مستقل است و باید مستقل عمل کند. نمایندگان باید بر اساس وظایف خود عمل کنند. این چه استدلالی است که برخی معلوم نیست از کجا آوردهاند؟ اگر اینطور است، بهتر است مجلس را تعطیل کنیم.”
* عطاءالله مهاجرانی وزیر فرهنگ رژیم در دورهخاتمی در دفاعاز دولت پزشکیانو سیاستهایش گفته: پزشکیان دو گوش افراطیون پایداری را برید و گذاشت کف دستشان! /درایت و سیاست یعنی همین، نه نکتهپرانی علیه رهبری!
*همزمان برخی دیگر از چهرههایاصلاحطلبان حکومتی ضمن حمله به”رادیکالهایشان”،منظور کسانی چون تاجزاده، حجاریانو عبدی، بهزاد نبوی، آرمین و… است، معتقدند اینها، منظور کسانی که از پزشکیان حمایت میکنند، نماینده اصلاحطلبینیستند. جبهه اصلاحات تقریباًکلهم پشت دولت رفته است. ناراضیان دوم خردادی و چهرههایشاخصشاندر هفتههای اخیر تصمیماین جریان حکومتی به حمایت از پزشکیان را ضربهای به اصلاحات دانسته و روزبهروزفاصلهشان را از دولت زیاد کردهاند.
این سخنانسران و دارودستههایرنگارنگ حکومتینشان میدهدکه وضعیت جریان اصولگرایی که در مجلس اکثریترا دارد از چه قرار است و در نقطه مقابل وضعیت اصلاحطلبان و اختلافات بینشانچگونه است. در پرتو این اوضاعواحوال جریانات اصلی حکومت؛ اما خامنهای، سپاه و پزشکیان پروژه دولت وفاق ملیشان را بهپیشمیبرند. پروژهای که قبل از انتخابات، و اساساً بعد از اعتراضات سال ۱۴۰۱ در دستور خامنهایقرار گرفت و با سرکار آوردن پزشکیان به نتیجه دلخواهخامنهای رسید. اساس این پروژه پاسخی به درهمریختگی، بیافقی و بیعملی کل جریانات اصلی حکومت،و مهمتر از همه ترس و وحشتاز ضربهای است که انقلاب زن، زندگی، آزادی به حکومت زد و توازن قوای درون نظام را به هم ریخت، و خطر سرنگونی را جلوی چشم حکومت قرار داد، است.
خامنهای و بیت رهبری در جریان انقلابدیدند که حتی نزدیکترین جریانات وابسته به بیت رهبری هم دچار تزلزل و وحشت شده بودند و کاری نمیتوانستند از پیش ببرند. موضوع کشتهشدن رئیسی که امید خامنهای بود، اوضاع حکومت را بهمراتبخرابترو بحران و اختلافات حکومتی را بهجای خطرناکی برای کل نظام برد. حکومت در برابر اعتراضات مردمضربهپذیرتراز هر زمانی شده بود. یک تلاشخامنهای مدیریت و جراحی این وضعیت با تلفات کمتر برای نظام بود.
در پرتو چنین وضعیتی بود که خامنهای سیاست دولت”وفاق ملی”با پزشکیان را علم کرد به این امید که بر تشتت و چنددستگی در درون حکومتدر ضعیفترین دوره حیات نظام فائق آید.خامنهایظاهراً از سیاستهایی که در این دوره در مهندسی اوضاع درهمبرهمحکومت در پیش گرفت، راضی است و پزشکیان و برخی اصلاحطلبانو اصولگرایان هم با او بیعت کردهاند!
انتخابات تمام شد، دولت چهاردهم سر کار آورده شده، خامنهای و پزشکیان تا همینجا در برابر سایر باندهای حکومتی مدعی، ظاهراً موفق شدهاندپروژهشان رابهپیش ببرند، ناراضیان دو جناح اصلی و چهرههایشاخصشان را فعلاً مهار کرده و به حاشیه برانند. مجلس و جریان اصولگرایی را رام کرده و در کل،سیاستهایموردنظرشان را حداقل تا اینجابهپیش ببرند و وضعیتظاهراًیکدستتری دارند.
خامنهای بعد از رتقوفتق امورات دولت وفاق ملیاش، موضوع “یکدستحکومتکردنبهجاییکدست شدن حاکمیت” را بهپیشمیبرد. تفاوت این دو موضوع اینجاست که جریانات و جناحهایتاکنونی نباید مثل حزب و دارودستهدر حاکمیتانتگره شوند. بلکه امر”یکدستحکومتکردن” بین مجلس، دولت وبیت رهبری است! اینجا خامنهایجراحی درونی نظام را باپزشکیان و دم و دستگاههای سپاه و امنیتیاشبهپیشمیبرد. “وفاق ملی خامنهای” اسم رمز دادن ساختار به یکدستحکومتکردن باچهرهها، عناصر و بیعتکنندگان جدیدش است. در این میان فرقی نمیکند که عناصر فعلی در سیستم دولت و حکومت چه کارنامهای داشته و دارند، مسئله بیعت مجدد با خامنهایدر جهت پیشبرد سیاستهایش در این دوره است. اینجا دیگرخامنهای تعارفی با چهرهها و عناصر بانفوذدورههای گذشته در رأس نظام ندارد. هر کس لبیک نگوید، چه اصولگرا،اصلاحطلب و اعتدالیون؛ جایی در استراتژی خامنهای در یکدستحکومتکردن ندارد.
اینجا و در مخالفت با اینجهتگیریخامنهایدور تازهایاز اختلافات و کشمکشهای باندهای حکومتی در حال شکلگیری است که هیچ شباهتی به آرایش کلاسیک درونی نظام در چهار دهه گذشتهندارد و آغاز دوره جدیدی است. دورهای که ناراضیان و زاویهداران با خامنهای و دولت پزشکیان را هم به نوبه خود درگیر دعواهایدرونیشان کردهو تلاش برای برونرفت از این بحران و به گفته این جریانات یکدست شدن ناراضیان در مقابله با خامنهایکرده است. خروجی این جنگ و دعواهای باندهای زاویهدار با خامنهای چه خواهد شد، آرایشها و صفبندی آتی چگونه خواهد بود، هنوز معلوم نیست. ولی یک نکته مسلم است و آن اینکهمثلثخامنهای، سپاه و پزشکیان کل قدرت سیاسی را در رأسنظام در دست گرفته و پروژه ” یکدستحکومتکردن” را تا همینجا موفق شدهاندبهپیش ببرند. اینکه آینده این مثلث جدید قدرت در رأس نظام، با وجود ناراضیانشدر حاشیه نظام و دهها بحران و معضلی که جمهوری اسلامی دارد، به کجاختم خواهد شد، هنوزمسئلهای باز است.
اما ورای وضعیت فعلیِظاهراًتثبیت شده “مثلث قدرت” در رأس نظام، تشتت و شعلهورشدن اختلافات درونی حکومت در اشکال دیگر، سؤال این است که استراتژی یکدستحکومتکردنخامنهای با دولت “وفاق ملی” آیا قادر خواهد بود معضلات حکومت را حل و افق و دورنمای جدیدی پیشاروی کل مدافعان جمهوری اسلامی برای حفظ و بقای نظام گذاشته و حکومت را درتندپیچهایخطرناکیکه در مسیرش قرار دارد، عبور بدهد؟
آیا ناراضیان وابسته به باندهای مختلف حکومت با پروژهیکدستحکومتکردنخامنهای همراه خواهند شد؟ یا اینکه راه دیگری در پیش خواهند گرفت؟بعیداست اینها در برابر خامنهایصافوساده ساکت بشوند. کل دار و دستهها و باندهای حتی ناراضی از حکومت و همراهان خامنهاییک نگرانی بزرگ دارند و آن تهدیدو خطر سرنگونی توسط انقلاب مردم است که مانند «شمشیرداموکلس»بالای سر نظام قرار دارد.
مهمترین خطری است که کماکان حکومت را تهدید میکند، بازگشت دوباره و ابراز وجود خیابانی و سراسری جنبش سرنگونیخواهی مردم و اینکه مردم این حکومت را نمیخواهند و مترصد فرصتی هستند که به زیرش بکشند، است.این خطر همچنان به قوت خود باقی است.خامنهای و پزشکیان و در یککلام کل نظاماز آن ترس و وحشت داشته و تا به امروز جوابیبهغیراز گسترش سرکوب و تهدید برایش ندارند.سیاستهایخامنهای و دولت پزشکیان و در یککلام کل نظامقادر به جلوگیری از اعتراضات و اعتصابات مردم و ادامه پافشاری بر خواستهایشان نخواهد بود و اولین موج خیزش خیابانی مردم میتواندمجدداً آب به لانه مورچگان ریخته و تلاشهایتاکنونیخامنهای برای کاستن از اختلافات درونی جناحهای نظام را نقشبرآب کند.علیرغم هر افتوخیزی که اعتراضات مردم داشته و دارد، سرنگونی نظام در دستور انقلاب آتی و اعتراضات مردم قرار دارد. “دولت وفاق ملی خامنهای و مثلث قدرت”در رأس نظام همقادر نخواهند بود جلوی اعتراض مردم و انقلاب آتی را بگیرند. اکثریت مردم خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند.این حقیقتی بسیار تعیینکننده است.
۳۰ اوت ۲۰۲۴