اعتراف جناح‌های حکومت به سرنگونی محتوم- کاظم نیکخواه

وضعیت نزار جمهوری اسلامی بار دیگر دوم خردادی‌ها و به‌اصطلاح اصلاح‌طلبان حکومتی را به تک‌وتا انداخته است که مأموریت نجات حکومت اسلامی‌شان را بر دوش بگیرند و راهی برای خلاصی حکومت از مخمصه‌ای که در آن گرفتار شده است؛ بیابند. جمهوری اسلامی به‌راستی کارش به‌جای بدی کشیده است. از نظر بین‌المللی در انزوای کامل است. ضربات مهلک و کاری‌ای در جنگ دوازده‌روزه خورده است. سایه جنگ دیگری بالای سر آن است، اقتصادش آن‌چنان داغان و فلج است که توان راه‌اندازی و تأمین حداقل برق و آب را هم در جامعه ندارد. صفوفش به‌هم‌ریخته و ناامید است. خاکریزهایش در داخل توسط زنان و مردان فتح شده است. بوی انقلاب و سرنگونی همه‌جا به مشام می‌رسد و… در این زمینه بسیار می‌توان گفت و گفته‌ایم.

در این شرایط چهره‌ها و جناح‌های سابق و فعلی حکومتی به تک‌وتا افتاده‌اند که باید کاری برای نجات کشتی به‌گل‌نشسته کرد. از امثال اکبر گنجی تا میرحسین موسوی تا دوم خردادی‌ها، پشت‌سرهم بیانیه می‌دهند و مصاحبه و بحث می‌کنند که حکومت باید اصلاح شود و با مردم آشتی کند و با دنیا تعامل کند تا مسائل حل شود.

دوم خردادی‌های سابق یکی از جناح‌های حکومتی هستند که اخیراً تحت عنوان پر طمطراق “جبهه اصلاحات” در بیانیه‌ای پاسخ به این معضل لاینحل را وظیفه خود قرار داده‌اند. وظیفه‌ای که در واقع انجامش غیرممکن است.

روی کاغذ البته مسئله ساده و قابل‌حل است. چگونه؟ جبهه اصلاح‌طلب لب و لباب حرفش این است که جمهوری اسلامی دو مشکل دارد و می‌تواند به‌سادگی با حل این دو مشکل به حیاتش ادامه دهد: یکی مشکل بین‌المللی و دیگری مشکل داخلی. به همین سادگی! اگر با کشورهای دیگر مدارا کنیم و با مردم هم کنار بیاییم مسئله حل می‌شود.

در بیانیه جبهه اصلاحات کذایی می‌خوانیم: “تجاوز جنایت‌کارانه اسرائیل و تحمیل جنگ ۱۲ روزه به ایران، باوجود پاسخ قاطع و آشکارشدن توان بازدارندگی و قدرت دفاعی نیروهای مسلح کشور، چهره امنیت ملی ما را در منطقه و جهان دگرگون ساخته است. این جنگ نشان داد که ایران در دفاع از تمامیت ارضی خود مصمم و تواناست (واقعاً؟!)، اما هم‌زمان روشن کرد که تداوم این مسیر، بدون بازسازی اعتماد ملی و گشودن باب تعامل سازنده با جهان، هزینه‌های انسانی، مالی و روانی بسیاری بر ملت تحمیل خواهد کرد. امروز، روان جمعی ایرانیان زخمی است و سایه ناامیدی و اضطراب، هم‌چنان بر زندگی روزمره مردم سنگینی می‌کند”.

آری. مسئله ظاهراً خیلی “ساده” است: “بازسازی اعتماد ملی” و “گشودن باب تعامل سازنده با جهان”. به همین سادگی و سرراستی! می‌گویند این یک “فرصت طلایی” است. معلوم نیست چرا خامنه‌ای تا کنون چنین راه‌حل بدیعی به مغزش خطور نکرده بود و چرا از این فرصت طلایی استفاده نمی‌کند.

بعد از چهل و پنج سال جنایت و کشتار و ترور و قتل‌های زنجیره‌ای و چپاول و ارتجاع عهدعتیقی، حال از نظر این جماعت وقت آن است که حکومت اسلامی تلاش کند اعتماد ملی یا در واقع اعتماد مردم را به خود جلب کند! چگونه؟ با لطف‌کردن به مردم و آزادی زندانیان سیاسی، و دست شستن سپاهیان از اقتصاد و چپاول و بازگشت سپاه و بسیج به پادگان‌ها و امثال این نوع اقدامات.

جواب این جماعت روشن است. نه حکومت می‌تواند دست به چنین اقداماتی بزند و نه مردم با چنین اقداماتی با حکومت “آشتی” خواهند کرد. قطعاً خود این جماعت هم به‌خوبی می‌دانند که جایی برای اصلاح حکومت و آشتی مردم با جنایت‌کاران حاکم باقی نمانده است. جنایت و ترور، و دزدی و اختلاس و چپاول با تمام موجودیت حکومت اسلامی تنیده شده است و در وقع هویت آن است. این را یاران امروز حکومت و دست‌اندرکاران دیروز حکومتی نظیر گنجی و خاتمی و حجاریان و بقیه به‌خوبی می‌دانند. اما با این نوع بیانیه‌ها و توصیه‌ها در واقع می‌خواهند به مردم نشان دهند و یا قلمداد کنند که حسابشان از خامنه‌ای و چپاولگری‌های باندهای حکومتی و زندان و دستگیری و اعدام، جداست یا فعلاً جدا شده است. تا آنجا که به مردم مربوط می‌شود نیز به‌راستی یک‌ذره روزنه‌ای برای نجات این حکومت در میان مردم باقی نمانده است. با هیچ حک و اصلاحی نمی‌توان مردم را با جمهوری اسلامی آشتی داد. حکومت اسلامی باید سرنگون شود.

از سوی دیگر در بعد بین‌المللی نیز هویت جمهوری اسلامی با نابودی اسرائیل و مرگ بر آمریکا گره‌خورده است و صفوفش را با این نوع شعارها و سیاست‌ها علیه مردم به صف کرده و شکل داده است. به همین دلیل هر درجه کنار کشیدن از این سیاست‌ها مثل بمب در میان صفوف حزب‌اللهی‌ها و نیروهای نیابتی حکومت و کل دستگاه کثیف اسلام سیاسی منفجر خواهد شد و هر کدامشان را به سمتی پرتاب خواهد کرد. ضدآمریکایی‌گری و ضداسرائیلی‌گری ابزارها و سلاح‌های اصلی حکومت علیه مردم بوده است و نیروهای جنایت‌کار و آخوندها و عمله‌اکره مزدورش را با همین شعارها علیه کارگران و زندان و کل مردم به صف کرده است. کنار کشیدن از این شعارها و سیاست‌ها به معنای ازهم‌گسیختگی کل صفوف حکومت است و این را دوم خردادی‌ها که خود از سازمان‌دهندگان و بازیکنان اولیه این جنایات بوده‌اند این را به‌خوبی می‌دانند.

در نتیجه به قول آن شعار معروف مردم در سال ۹۶، “اصلاح‌طلب اصول‌گرا دیگه تمومه ماجرا”. به‌عبارت‌دیگر حنای اصلاح‌طلبی حکومتی دیگر رنگی ندارد. دوران بازی با کارت گنجی و حجاریان و دو خردادی‌ها تمام شده است. جمهوری اسلامی باید سرنگون شود و سرنگون خواهد شد. سپاه و بسیج و کل دم‌ودستگاه حکومت اسلامی باید تماماً منحل شود و منحل خواهد شد. دست‌اندرکاران جنایت‌کار حکومت اسلامی باید محاکم شوند و در دادگاه‌های مردمی محاکمه خواهند شد. چشم‌انداز آینده جامعه ایران فقط این را نشان می‌دهد.

مردم؛ یعنی کارگران و معلمان و پرستاران و بازنشستگان و بخش اعظم زنان و مردان این جامعه مصمم‌اند جامعه‌ای انسانی را بر ویرانه‌های این حکومت منفور و عهدعتیقی و کل مافیای سرمایه‌داری شکل دهند و شکل خواهند داد. بگذار وابستگان و پادوهای دیروز و امروز حکومت در تقلای نجات حکومت دست‌وپا بزنند. تقلاهای آنها نیز به درست از جانب مردم به معنای اعتراف خود خانواده حکومتی به پایان ماجرا یعنی سرنگونی قریب‌الوقوع حکومت با انقلاب مردم تعبیر خواهد شد و معنای دیگری ندارد.

به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۴۳

اینرا هم بخوانید

اخراج دیپلمات تروریست‌های جمهوری اسلامی از استرالیا اقدام مثبتی است

دولت استرالیا امروز سه‌شنبه ۲۶ آگوست، ۴ شهریور ماه سال جاری، احمد صادقی سفیر جمهوری اسلامی ایران و …