ظاهراً بحران بینالمللی اتمی جمهوری اسلامی به نقطه آغاز خود بازگشته است. آمریکا و اروپا بعد از حملات مهلکی که در جنگ ۱۲ روزه به حکومت وارد شد، امیدوار بودند که سران این حکومت سر عقل بیایند و پرچم سفید بلند کنند و به تعطیل غنیسازی اتمی گردن بگذارند. اما سران و دستاندرکاران جمهوری اسلامی با آگاهی از اینکه چنین عقبنشینی و تسلیمشدنی، میتواند به معنای شروع پایان حکومت باشد، باز هم به رجزخوانیهای اتمی بازگشتهاند. روز پنجشنبه این هفته وزرای خارجه فرانسه، بریتانیا و آلمان در تماس با عراقچی اعلام داشتند که خواهان ازسرگیری مذاکرات در برنامه اتمی جمهوری اسلامی هستند و هشدار دادند که اگر تا پایان تابستان اقدام مشخص و ملموسی انجام نشود و حکومت گامی در این جهت بر ندارد، تحریمهای سازمان ملل را بر اساس “مکانیسم ماشه” فعال خواهند کرد. فعالشدن مکانیسم ماشه به معنای ازسرگیری اتومات و فوری تحریمهای گسترده بینالمللی اقتصادی خواهد بود و درعینحال حملات نظامی به حکومت را نیز محتملتر خواهد کرد.
در پاسخ به این هشدار، عباس عراقچی با همان زبان همیشگی جمهوری اسلامی میگوید اگر اتحادیه اروپا و سه کشور اروپایی میخواهند نقشی ایفا کنند، باید مسئولانه رفتار کنند و «سیاستهای فرسوده تهدید و فشار»، از جمله مکانیسم «بازگشت سریع» که «هیچ مبنای اخلاقی و قانونی» ندارد را کنار بگذارند. عراقچی در پیامی در شبکه ایکس با اشاره به گفتگوی تلفنی با وزرای خارجه سه کشور اروپایی نوشته است «ایالات متحده بود که از مذاکراتی دوساله که در سال ۲۰۱۵ و با هماهنگی اتحادیه اروپا بهدستآمده بود، خارج شد، نه ایران؛ و این آمریکا بود که در ژوئن امسال میز مذاکره را ترک کرد و بهجای دیپلماسی، گزینه نظامی را انتخاب کرد، نه ایران”. عراقچی همچنین گفت که “دور جدید مذاکرات فقط زمانی ممکن است که طرف مقابل آماده توافق هستهای منصفانه، متوازن و برد – برد باشد”.
توازن جدید، زبان قدیم
از نحوه بحث و استدلال عراقچی و رجزخوانیها و روضهخوانیهای خامنهای روشن است که حکومت اسلامی یا از سر حماقت، متوجه وضعیت توازن قوا و وضعیت نزار خود در شرایط بعد از حملات ۱۲ روزه نیست، یا در تقلاست که با بحثهای کشاف و همان زبان کهنه قدیمی، میان اروپا و آمریکا به خیال خود شکاف بیندازد و این توازن را به قبل بازگرداند. عراقچی درست میگوید که این دولت ترامپ بود که میز مذاکرات را ترک کرد و توافق موسوم به برجام را پاره کرد. اما نکته مهم این است که جمهوری اسلامی در جنگ و حملات اخیر ضربات مهلکی خورده و اکنون بههیچوجه در موقعیتی نیست که بتواند با این زبان سخن بگوید و از مذاکرات سر باز بزند. حتی بحث بر سر محدودکردن غنیسازی نیست. بلکه تعطیل کامل پروژه غنیسازی روی میز است. آیا جمهوری اسلامی حاضر است شکستش را بپذیرد و بهعنوان مغلوب جنگ دست از زبان و لحن همیشگیاش بردارد؟ آیا جمهوری اسلامی حاضر است کلاً دست از پروژه کذایی غنیسازیاش بردارد؟
حکومت اسلامی چنین عقبنشینی را به معنای شروع پایان خود میبیند و در نتیجه نمیخواهد به آن گردن بگذارد. درعینحال میداند که تحریمهای جدید و بهویژه حملات تازه نظامی، میتواند شیرازه حیاتش را از هم بپاشد. مخصوصاً فضای گسترده سرنگونی در جامعه با تضعیف بیشتر حکومت میتواند فعالتر شود و فوران خیزشهای سیاسی گسترده مردمی را دامن بزند. به این دلیل کلاً جمهوری اسلامی در بنبست کامل قرار دارد. هم در تلاش واردشدن به مذاکره است و هم از مذاکره امتناع میکند. هم سیگنالهای کوتاهآمدن میدهد، و هم به رجزخوانیها ادامه میدهد.
از سوی دیگر دولت ترامپ و نتانیاهو، مصمماند که از دستمایه ضربات نظامی ۱۲ روزه بیشترین استفاده را بکنند. بهویژه ترامپ نیاز به این دارد که خود را مبتکر صلح و سازش و تسلیم جمهوری اسلامی معرفی کند. اما بدون گردنگذاشتن جمهوری اسلامی به تعطیل غنیسازی اتمی، این پروژه محکوم به شکست است. ترامپ نمیتواند به سازشی در حد برجام قبلی، رضایت دهد. چرا که قبلاً این توافق را پاره کرده است و درعینحال نمیخواهد وارد جنگی همهجانبه با جمهوری اسلامی شود و این حکومت را در سهکنج سرنگونی قرار دهد. به این مفهوم دولت ترامپ نیز تناقضات خود را دارد. در این میان نتانیاهو و قدرت نظامی ارتش اسرائیل، آن فاکتور و نیروی ضربتیای است که در دست ترامپ قرار دارد و به کمک آن قرار است حکومت اسلامی را سر عقل بیاورد.
نتیجه اینکه اوضاع کنونی و سماجت جمهوری اسلامی بر سر سیاستهای تاکنونیاش، دو احتمال را بسیار محتمل میسازد. یکی فعالشدن مکانیسم ماشه یعنی به جریان افتادن تحریمهای گسترده بینالمللی علیه جمهوری اسلامی، و دیگری به جریان افتادن حملات تازه و گسترده نظامی و جنگی علیه سران و نهادهای حکومت اسلامی است. چنین تحولاتی میتواند پیامدهای بسیار مهلکتری برای جمهوری اسلامی به دنبال داشته باشد و ستون فقرات این حکومت را در هم بکوبد.
به طور خلاصه بحران اتمی جمهوری اسلامی و کلاً بحران بینالمللی جمهوری اسلامی به فاز و مرحله تازه و بسیار پیچیدهتری وارد شده و چشمانداز بسیار حادتر وسیعتر جنگ و تحریمهای اقتصادی را در چشمانداز قرار داده است. جمهوری اسلامی تا اینجا ضربات کاری و مهلکی خورده و جنگ و حملات نظامی گستردهتر بسیار محتمل است.
این فضای بحران و تحریم و جنگ قطعاً میتواند برای مردم نیز عواقب مخرب غیر قابل انکاری داشته باشد و زندگی مردم را نیز به درجات مختلف قربانی نماید. تحریمهای اقتصادی فشارهای معیشتی بیشتر و شدیدتری را به مردم تحمیل خواهد کرد و ابعاد گرانی و کمیابی و فقر و مشقات را بسیار بیشتر خواهد کرد. فضای جنگ و نظامی نیز گرچه هدف اصلیاش جمهوری اسلامی است، همچون همیشه از مردم نیز قربانی خواهد گرفت و باعث تلفات و آوارگی و فشارهای طاقتفرسایی به مردم خواهد شد.
مردم به درست جمهوری اسلامی و سیاستهای جنگافروزانه آن را مسبب این وضعیت میدانند و بارها در تجمعات علیه سیاستهای حکومت شعار دادهاند که “دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست”. اخیراً نیز در برابر شعارهای غنیسازی اتمی حکومت، یک شعار بسیار پرمعنا و عمیق بازنشستگان که بسیار در رسانهها بازتاب یافت این بود “غنیسازی زندگی حق مسلم ماست”. غنیسازی زندگی یعنی تأمین هرچه بیشتر رفاه، آزادی، منزلت و ایمنی برای همه مردم.
به طور واقعی پایاندادن به فضای تنش و بحران و جنگ و تحریم و گرانی، کار ما مردم است. واقعیت نشان داده است که تا زمانی که جمهوری اسلامی سرکار است بحران و تنشهای بینالمللی نیز خواهد بود و هر روز شدت و حدت بیشتری خواهد یافت. تنها با سرنگونی این حکومت است که این بحران و عواقب و عوارض خطرناک آن نیز تمام خواهد شد و سرنگونی حکومت اسلامی کار ما و انقلاب ما مردم است.
به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۳۸