بده و بستان احزاب قومی کرد
موضوع اصلی این نوشته بر سر سیاست و استراتژی ”مرکز همکاری احزاب کردستانی“ نیست چرا که پیشتر در این مورد بسیار گفته و نوشته شده است و باز هم جا دارد افق و استراتزی این جریانات در میان افکار عمومی مردم رسواتر دم دست گذاشته شود.
اینجا همینقدر در مورد احزاب ناسیونالیست قومی کرد باید یادآور شدکه این جریانات بقدمت عمرشان، اهل بند و بست با حکومت اسلامی بوده اند. افق و استراتژی آنان متکی بر معامله گری با دولتها و در اینجا بطور مشخص با حکومت اسلامی بوده است. در نتیجه کسی نباید از این تعجب کند که چرا هر دو حزب دمکرات وارد بده و بستان با حکومت صد هزار اعدام در سراسر کشور و قتل و کشتار دهها هزار نفر از مردم کردستان طی چهار دهه اخیر شده اند.
احزاب کنونی دمکرات کردستان کارنامه ای چهل ساله از بند و بست و معامله گری، از کرنش و دست بوسی خمینی، تا همسویی با اصلاح طلبان و اکنون هم با طفاله های این پدیده ننگین که مورد تنفر بخشهای مختلف مردم ایران و کردستان است زیر بغل دارد. تا کنون طی دوره های مختلف نیز بهای آنرا پرداخته و همچنان در جهت ادامه این ذلت و خاری دارد بپیش میتازد و خود را مفتخر میداند. هر دو سازمان زحمتکشان نیز از روزیکه نام کومه له را بسرقت برده و با محاصره اردوگاه سازمان کردستان حکا در تدارک یک قتل عام بودند، برای سهیم شدن در ظرفیت اعمال کدخدایی بر چند روستا در مناطق مرزی، تنها امیدشان بده و بستان با حکومت اسلامی و دیگر دولتهای مرتجع منطقه است.
انتخاب آنان در صورت گماره شدن بر چند روستا، یعنی ایفای نقش نیروهای مسلح حکومت اسلامی در کردستان برای سرکوب اعتراضات پیش رو، یعنی ایجاد توهم در میان مردم نسبت به کثیف ترین حکومت تاریخ معاصر در دنیای امروز. کاری که باید در مورد این جریانات در دستور فعالین جنبشهای رادیکال اجتماعی و مردم مبارز و آزاده و همچنین تمام احزاب و سازمانهای کمونیست قرار گیرد این است که باید این جریانات قومی را هر چه بیشتر رسواتر و منزوی تر سازند.
احزاب و جریاناتی بنام ”اپوزیسیون“ به میدان آمده اند تا در مقابل اراده مردم سد ایجاد کنند و مانع از افتادن حکومتی شوند که دنیا را به لجن کشیده است. بکار بردن واژه عقب مانده نسبت به احزاب و جریانات ناسیونالیست قومی از سرشان زیاد است. در حالیکه مردم شهرهای کردستان در همبستگی با مردم سراسر کشور برای بزیر کشیدن رژیم جهل و جنایت خیز برداشته اند، افق و استراتژی بند و بست این احزاب با یک نظام فاسد و معامله با جنایتکاران تاریخ چیزی جز همسویی به آنان نیست.
کومه له راه سومی در پیش ندارد
اما تا جاییکه به سازمان کردستان حکا مربوط میشود مسئله قدری فرق میکند. طی دو سه سال اخیر کومه له با این توجیه که ” بدلیل وجود احزابی متنوع و مسلح در خاک کردستان عراق بعنوان اپوزیسیون حکومت اسلامی، برقراری “نوعی از همکاری امتیتی در مقابل توطئه های رژیم اسلامی” ایجاد و برقراری ائتلافهایی با احزاب ناسیونالیست، قومی و اسلامی را لازم و ضروری میداند”.
این تمام استدلال کومه له در خصوص نشست و همکاری با دیگر جریانات ناسیونالیست قومی در کردستان است. اما متاسفانه تا کنون نه تنها کسی شاهد نقش برآب کردن توطئه ها و اقدامات امنیتی رژیم اسلامی از سوی این احزاب و سازمانهای مستقر در کردستان عراق نبوده است بلکه در قالب همان ائتلافها و همکاریها دربست در دام توطئه های رژیم قرار گرفته و با آغوش باز از همین توطئه ها ( بند و بست، معامله و بده و بستان ) به استقبال آن رفته اند.
از عضویت کومه له در ائتلاف شش گانه با شرکت پژاک و خبات گرفته تا حضور در لیست امضا کنندگان بیانیه “کنگره دیپلوماسی” و بالاخره نشست یکسال و نیم قبل کومه له در خفا با نهاد “نورف” کوچکترین ربطی به مسئله ایجاد گارد در مقابل اقدامات امنیتی رژیم اسلامی نداشته است. میخواهم بگویم ادعای ایجاد گارد امنیتی و همکاری کومه له با این احزاب پوچ است. با آنچه که طی یکسال و نیم اخیر در بین این احزاب و پاسخ مثبت آنان به دعوت نهاد “نورف” علنی شده است میتوان این نتیجه را گرفت که ائتلاف و همکاری نزدیک کومه له با این احزاب و سازمانها طی دو سه سال اخیر و بر اساس سند مصوبه کنگره شان نه بخاطر دفع و خنثی کردن توطئه های احتمالی رژیم اسلامی بلکه این ائتلافها و همکاریها بخاطر رفتن به استقبال این نوع توطئه ها بوده است. همکاری های امنیتی احزاب ناسیونالیست کرد در واقع اسم رمزی برای ائتلاف و نزدیکی استراتژیک تری برای کومه له بوده است اما کومه له با دست و دلبازی و گل و گشادی، افق، سیاست و استراتژی خود را در امضای بیانیه های همکاری این سازمان با جریانات قومی، اسلامی و ناسیونالیست دیده است. اساس نزدیکی کومه له با این سازمانها و جریانات در این سطح قابل توضیح است نه توجیهات “ایجاد گارد امنیتی”.
از سوی دیگر در سطح استراتزیک تری نزدیکی و همکاری کومه له با دیگر “احزاب مرکز همکاری” و پاسخ اولیه کومه له به دعوت سازمان نروژی در یک سال و نیم گذشته را باید بر این اساس ارزیابی کرد. آن اندازه که کومه له نبضش برای حضور در میان این جریانات میزند حتی کمتر از این مقیاس بعنوان یک سازمان مدعی چپ و کمونیست که امرش مسئله کارگر کرد، سازماندهی اعتراضات اجتماعی در کردستان و تقویت آن در مراکز کارگری و شهری باشد نگاهش متوجه این عرصه ها نیست.
این چندان مهم نیست که سازمانی خود را چقدر کمونیست، چقدر سرخ، چقدر طرفدار کارگر و به چه میزان طرفدار توده های میلیونی مردم ستم دیده در مبارزه شان علیه دشمن بنامد. مهم این است که آن سازمان در عمل به چه کاری مشغول است و مشغله های روزمره اش چیست؟ در کدام نشستها و با چه جریانات و نهادهایی و بمنظور تحقق کدام استراتژی و اهدافی حضور بهم می رسانند؟
همانطور که بالاتر اشاره شد، سازمان کومه له طی چند سال گذشته مشغله هایی از نوع ائتلافها با مرتجعترین و بی ریشه ترین جریانات را در دستور خود قرار داده است. “کمیته دیپلوماسی” عقب مانده ترین مدل و نمونه از این نوع بود. اختفای شرکت در نشست با “نورف” سازمان نروژی بمدت یک سال و نیم مفتضحانه تر از بقیه بود.
سئوال این است، سازمانی که از شفافیت، از کمونیست بودن، از مدافع منافع کارگر بودن سخن میگوید چرا آنور پرچین ایستاده است؟
سیاست و عملکرد سازمان کومه له در دایره ائتلافهای تاکنونی اش و در رابطه با ابراز تمایل و سمپاتی برای نشست با نمایندگان حکومت اسلامی همگی در تقابل روندهای سیاسی و اجتماعی در مبارزه کارگران و مردم علیه حکومت اسلامی است. وسئوال دیگر این است، سازمانی که بخشی از حزب کمونیست ایران است و آن حزب در همکاری با پنج حزب و سازمان دیگر ائتلافی در راستای پیشبرد مبارزات سراسری کارگران و مردم ایران ایجاد کرده است، آیا با اتخاذ چنین سیاست و عملکردی در مقابل این ائتلاف سراسری نایستاده است؟
“در بهترین حالت” حتی اگر حکومت اسلامی در دیدار و نشست با نمایندگان کومه له و با واسطه گری گروه وزارت خارجه نروژی تمامی شروط و خواستهای کومه له مبنی بر: “ازادی تدریس به زبان مادری”، “کاهش ملیتاریسم در کردستان”، “آزادی زندانیان سیاسی”، “توقف کشتار کولبران” و غیره را بپذیرد، ( که جزو محالات است ) آیا این به معنی مخدوش کردن همسرنوشتی مبارزات مردم کردستان با مبارزات بخشهای مختلف مردم در سراسر کشور که کمترین توهمی به رژیم اسلامی ندارند و به چیزی جز سرنگونی رضایت نمیدهند نیست؟
در سطح دیگری آیا این بمعنای انحلال حزب کمونیست ایران نیست؟ هرچه باشد سازمان کومه له بخش کردستانی این حزب است و حزب کمونیست نیز امر سراسری تری در جهت سازماندهی و متشکل کردن مبارزات کارگری و توده ای در ابعاد کشوری برای بزیر کشیدن رژیم اسلامی را برای خود تعریف کرده است.
بالاتر در مورد ” مرکز همکاری احزاب کردستانی” اشاره کردم که اگر امیدی به مبارزات میلیونی مردم و اگر امیدی به نفوذ در میان بخشهای مختلف جامعه کردستان میداشتند لابد به کمتر از سرنگونی رژیم رضایت نمیدادند. آیا کومه له هم این امید را از دست داده است که ناچار شده است بجای اتکا به پایین، بجای گذاشتن دستان فعالین و تشکلهای مختلف کارگری و اجتماعی در کردستان در دستان فعالین و تشکلهای سراسری افق و استراتژی خود را در بالا جستجو میکند؟
در مورد مواضع تاکنونی رهبری حزب کمونیست ایران همینقدر باید گفت که صرف محکوم کردن سیاست، استراتژی و عملکرد، “مرکز همکاری احزاب کردستانی” کافی نیست. رهبری حزب باید صریح و روشن سیاست و عملکرد سازمان کردستان حزب را که قبل از اقدامات چهار حزب یاد شده پیشقراول نشست با نهاد “نورف” بوده است مورد نقد جدی قرار دهد و از سازمان کردستان حزب بخواهد که افق، سیاست و استراتژی ” مرکز همکاری احزاب کردستانی” و بده و بستان آنان با نمایندگان رژیم اسلامی را محکوم کند. بی اطلاعی رهبری حکا از نشست اولیه کومه له با نهاد واسطه گر به اعتبار حکا نیز لطمه وارد کرده است.
با توجه به تمام ویژگی ها و دستاوردهای تاکنونی تاریخ مبارزات مردم کردستان که میتواند در یک تحول زیرورو کننده سیاسی نقش مهم و تاثیرگذاری ایفا کند اما با اینحال پاسخ به ستم، نابرابری تبعیض و خلاصی مردم کردستان از شر حکومت اسلامی راه حل کردستانی ندارد.
دست یابی مردم کردستان به خواستهای انسانی، حقوق برابر شهروندی و خلاصی از تمامی مصائب تحمیل شده توسط حاکمیت رانت و چپاول اسلامی تنها از طریق تحکیم همبستگی و به هم نزدیک ساختن مبارزات مردم کردستان با مبارزات مردم در سراسر کشور مقدور است.
احزاب و جریانات سیاسی مختلف مسلح اپوزیسویون در کردستان عراق چه بخواهند و چه نخواهند حی و حاضر این همبستگی اجتماعی، سیاسی و مبارزاتی مدتهاست شکل گرفته است که از مریوان و سنندج تا تهران و اهواز بهم گره خورده اند.
اگر کومه له در کردستان در جهت تقویت این همبسگی مبارزاتی نکوشد و امید خود را به افق و استراتژی احزاب ناسیونالیست قومی کرد گره بزند نه تنها این مبارزات را کند و مخدوش خواهد کرد بلکه این پیام را به بیرون از خود میرسانند که قادر به سازماندهی و شکل دادن به حرکتهای مبارزاتی مردم در کردستان نیست.
کومه له راه وسط و سومی در پیش ندارد. یا در قبال سیاست بند و بست “مرکز همکاری احزاب کردستانی” با رژیم اسلامی بطور شفاف و روشن، ساخت و پاخت و بند و بست آنان را افشا و محکوم میکند یا اینکه در جبهه ای که حکومت اسلامی با همکاری این چهار حزب علیه مبارزات مردم کردستان گشوده است گرفتار خواهد شد.
عبدل گلپریان
۲ تیر ۹۸
۲۴ ژوئیه ۲۰۱۹
ایسکرا ۹۹۸