جمهوری اسلامی تنها بخش کوچکی از اخبار مربوط به اعدام محکومان را بهصورت رسمی منتشر میکند. بخش عمدهای از این اخبار توسط سازمانهای حقوق بشری منتشر میشود که از منابع مختلف اطلاعات را گردآوری کرده و در اختیار عموم قرار میدهند. در اینجا قصد داریم به یکی از این موارد اشاره کنیم.
ناصر رحیمی یکی از زندانیانی بود که توسط جانیان اسلامی حاکم بر ایران اعدام شد. او ساکن مشهد بود و بنابر اطلاعات یکی از نزدیکانش، در سال ۱۳۹۹ بازداشت شد. وی در آن زمان برای فروش خودرو به زاهدان سفر کرده بود. خریداران احتمالی، بدون حضور ناصر، خودرو را برای چند ساعت به بهانهی تست رانندگی با خود بردند و مبلغی نیز بهعنوان پیشپرداخت به او پرداخت کردند و به او گفتند که خودرو را در مشهد از او تحویل خواهند گرفت.
در مسیر بازگشت، ناصر در ایست بازرسی بیرجند متوقف شد و مأموران در خودروی او سه کیلوگرم هروئین کشف کردند. ناصر داستان را بازگو کرد و حتی نام فردی را که احتمالاً مواد را در خودرو جاسازی کرده بود به مأموران اعلام نمود، اما هیچ توجهی به اظهارات او نشد. در نهایت او بازداشت و به اعدام محکوم شد.
بر خلاف برخی گزارشهای قبلی که از اعدام او در تیرماه ۱۴۰۳ خبر داده بودند، ناصر رحیمی در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ اعدام شد. این اعدام بدون اطلاع قبلی به خانوادهاش انجام شد و تنها پس از اجرای حکم، خانواده برای تحویل گرفتن پیکر او مطلع شدند.
ناصر رحیمی، ۳۶ ساله، پدر پسری ۱۵ ساله به نام امیرحسین بود. او سرپرستی پنج خواهر و مادر بیمار خود، که به دیابت مبتلاست، را نیز بر عهده داشت. خانوادهی او طی پنج سال، بیوقفه برای نجاتش تلاش کردند، اما این تلاشها نتیجهای در برنداشت.
سرنوشت ناصر رحیمی، بازتابی است از وضعیت هزاران محکوم به اعدام در ایران که به اتهامات مرتبط با مواد مخدر روانهی چوبه دار میشوند—اتهاماتی که بخش بزرگی از اعدامها در جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند. اما این داستان تنها دربارهی یک فرد نیست، بلکه گویای بیعدالتیای فراگیر در جامعهای است که تحت حکومت اسلامی همه ارزشهای انسانی را هدف قرار داده است.
بیعدالتی یعنی حکومتی که به رنج و مشکلات اقتصادی شهروندان اهمیت نمی دهد؛ حکومتی که به جای رفع مشکلات مردم ثروت اجتماعی را غارت کرده و صرف ابزار سرکوب و تحمیق می کند، و آنهم به بهای ویرانگری زندگی و معیشت و سلامت مردم.
بیعدالتی یعنی سیستمی قضایی که در آن نه حقوق متهم رعایت میشود، نه دادرسی عادلانه وجود دارد، و نه قضاوتی مبتنی بر انصاف، حقیقت و اصول انسانی جریان دارد. آنچه در چنین نظامی حاکم است، انتقام است نه عدالت، حذف است نه اصلاح.
امروز، خانواده و نزدیکان ناصر رحیمی از ما خواستهاند که صدای «ناصر رحیمیها» باشیم—آنانی که مظلومانه جان خود را از دست دادهاند یا در صف اعدام قرار دارند. آنها شهروندانیاند که زیر فشار خردکنندهی زندگی، قربانی ماشین آدمکشی جمهوری اسلامی میشوند؛ بیصدا، بیپناه و بیعدالت.
ما، ضمن ابراز همدردی با خانوادهی ناصر رحیمی، متعهد میشویم که در راه لغو مجازات غیرانسانی اعدام، به هر دلیل و جرمی که باشد، مبارزه کنیم. تعهد میکنیم که در برابر هر تکاعدامی بایستیم.
جامعهی ایران به جای گرفتن جان، به غذا، هوای سالم، مسکن مناسب، رفاه، معیشت و کرامت انسانی برای همهی شهروندانش نیاز و این خواستهای ساده و انسانی با تعیین تکلیف با حکومت آدمکشان اسلامی امکانپذیر است.
ما همگی، با یک صدا، متحدانه میگوییم: نه به اعدام
و فریاد میزنیم: آری به زندگی
کمیته بینالمللی علیه اعدام
۲ خرداد ۱۴۰۴ / ۲۳ مه ۲۰۲۵