فراکسیون حقوق بشر مجلس در بیانیه ای درباره سوءاستفاده از کودکان کار در آستانه عید نوروز هشدار داد.
متن بیانیه فراکسیون حقوقبشر مجلس به شرح زیر است:در آستانه ایام نوروز و انگیزه مضاعف مردم ایران برای کمک به مستمندان خصوصاً خانوادههای بیسرپرست و کودکان کار، تبیین فعالیت برخی گروهها و جریانهای غیرقانونی در راستای تنویر افکار عمومی، مسئله قابلتوجهی است که باید مدنظر قرار بگیرد.
فراکسیون حقوق بشر طی برگزاری جلسات مکرر با کارشناسان حوزه اجتماعی، در این بیانیه مواردی را مطرح میکند که به نظر میرسد در روزهای آتی منتهی به عید، باید با عموم مردم در میان بگذارد.
بررسیها نشان میدهد که عمدهترین محورهای جریانهای غیرقانونی، خصوصاً در حوزه کودکان کار سه گزاره؛ سوءاستفادههای مالی، افزایش معضلات کودکان کار و ماجراجوییهای خارج از فعالیتهای مربوط به حوزههای اجتماعی است.
جریانهایی که در این بیانیه مد نظر هستند، همان گروههایی میباشند که با تبلیغات جعلی و بهانههایی همچون حقوقبشر و حقوقکودکان، دستاویزهای مطلوب دشمنان نظام را در مسائل حقوقبشری ایجاد مینمایند.
در این راستا موارد ذیل را در موضوع تخصصی کودکان کار به استحضار عموم مردم و البته دستگاههای نظارتی میرسانیم:
سوءاستفادههای گسترده مالی و بهرهبرداریهای شخصی بهواسطه کودکان کار
تلاش برای گسترش معضلات کودکان کار و نگاه سرمایهای به این مسئله برای بهرهبرداریهای خاص
همراهی با برخی فرقههای ضاله و شستشوی مغزی کودکان معصوم بهواسطه اندیشههای فرقهگرایانه
تدریس آموزههای غیردینی و کمونیستی از دوران کودکی به افراد و تبدیل کردن آنان به مروجان اندیشههای انحرافی
ضرب و شتم و وارد نمودن فشارهای روحی به کودکان به بهانههای مختلف، نگهداری کودکان کار در محیطهای آلوده و غیربهداشتی
اقدام به تهیه بیانیههای جعلی برای بزرگنمایی معضلات اجتماعی و بهرهبرداری از آن برای اهداف خاص
و….
این موارد تنها بخشی از اقداماتی است که برخی گروههای غیرقانونی مانند “جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان” صورت میدهند و همینها هستند که با تبلیغات مستمر به دنبال رسیدن به مطامع خاص و انحرافیشان از طریق جمعآوری کمکهای مردمی و سوءاستفاده از موقعیت و جایگاه کودکانکار میباشند.
لذا از عمومی مردم خواهشمندیم تا با در نظر گرفتن موارد فوق، ضمن عدم همکاریشان با گروههایی که شناخت دقیقی از آنها ندارند، نهادهای مسئول و شناخته کشور همچون کمیته امداد و سازمان بهزیستی را که راههای مستقیم کمک خیّرین به افراد مستحق و مستضعفین را تدوین نمودهاند، مدنظر قرار دهند.
احسان قاضیزاده هاشمی سخنگوی فراکسیون حقوق بشر مجلس شورای اسلامی
———————–
روزنامه همدلی:آخرین نفسهای سازمانهای مردم نهاد
اسفند ماه است، تلی از کارهای باقیمانده بر سرم خراب شدهاند، چارهای نیست باید عازم یک سفر کاری شوم، مقصد بلوچستان است، اوضاع منطقه خوب نیست. همه چیز آموزش به هم ریخته است یا شاید بهتر است بگویم همه چیز آموزشی که از اول هم، به هم ریخته بود همچنان به هم ریخته است، به منزل ریشسفیدی که از معتمدان محلی است رفتم و کمی به درد و دلهایش گوش دادم، در بین ناراحتیهایش اشاره میکند که از وزیر بهداشت راضی است، چون در منطقه چندین خانه بهداشت ساخته است و یک خدا پدرش را بیامرزد میگوید. بعد از چند روز کار فشرده به تهران برمیگردم؛ دست فروشها همه جا هستند، حال و هوای خیابان ها را عوض کردهاند. مردم هم که انگار بهتر از همه میدانند که دستفروش هم حقی بر شهر دارد و باید روزیاش را به خانه ببرد، پاسخ آنها را که بر علیه دستفروشان تبلیغات سوء میکنند و بساطشان را به هم میریزند به خوبی میدهند. اینجا میدان فاطمی است؛ مریم و دوستانش در بین اتومبیلها قدم می زنند و به نظر میرسد رمقی برای کار ندارند، دختر آبلهرویی که عینک آفتابی اش را بالای سرش گذاشته، چنان یک وری به طرف دنده سانتافه اش لم داده و با دست چپ فرمان را گرفته که انگار سوار فضا پیما شده و خبر ندارد که مریم پشت درب اتومبیلاش ایستاده و به شیشهاش ضربه میزند، احتمالا مریم منتظر است، سرکار خانم از فضا پیما، این نادیدهگرفتن را پایان دهند و یک شاخه گل نرگس بخرد. به میدان ولیعصر میرسم و در لباس فروشیای دور میدان میبینم فروشنده با دسته فلزی تی به زانوی پسرک دستمال فروش میزند و پسرک از درد به خود میپیچد و اشک میریزد، به سراغ فروشنده جوان میروم و اعتراض میکنم؛ در کمال وقاحت میگوید به تو ربطی ندارد و فضولی نکن، پسرک را از فروشگاه خارج میکنم و به پلیس زنگ میزنم، بعد از معرفی خودم و دادن آدرس فروشگاه، در حالی که منتظر رسیدن پلیس بودیم، با پسرک شروع به صحبت کردم، اسمش میثم بود و تصادفا در حوالی میدان شوش و نزدیکی یکی از مراکزی که پیش از این به کودکان کار خدماتی میدادیم زندگی میکرد. میثم ترسیده بود، میگفت شوخی کرده، گیج شده بود و برایش عجیب بود که چرا کسی پیدا شده که کتکخوردنش برایش مهم است، هر چند ثانیه هم فروشنده با بیادبی میگفت؛ بگذار پلیس بیاید، هیچ غلطی نمیتوانی بکنی، میدانستم که راست میگوید ولی همیشه حالت دومی هم وجود دارد و به امید آن حالت دوم که هرگز رخ نداد، منتظر پلیس ماندم، پسرک که محل کار ثابتش میدان ولیعصر بود، گفت مرد شوخی کرده، نیازی به پلیس نیست، پرسیدم: همیشه شوخی میکند؟ جواب داد، نه عمو همیشه نه، شاید هفتهای یکبار، با تعجب پرسیدم هفتهای یک بار از این مرد کتک میخوری؟ سری تکان داد و گفت بله ولی اشکالی ندارد، من اینجا کار میکنم. بیست دقیقهای گذشته بود و خبری از پلیس نبود، با همکار پسر فروشنده مشغول صحبت شدم، گفت آقا شما درست میگویید که پسرک نباید کتک بخورد ولی شما هم خیلی بیکاری، چیز عجیبی نیست که این بچهها کتک بخورند. چند دقیقه بعد هم منتظر شدیم و باز هم پلیسی نیامد، با وضعیت موجود ایستادن فایدهای نداشت، شمارهای به پسرک دادم و از او خواستم در صورتی که باز هم مورد اذیت و آزار قرار گرفت با من تماس بگیرد، با پسرک قدم زنان به سمت چهار راه ولیعصر رفتیم، در ذهنم همه آنچه را که اتفاق افتاد، مرور می کردم.
بیانیه فراکسیون حقوق بشر مجلس
نا خودآگاه بیانیه فراکسیون حقوق بشر مجلس در مورد یکی از سازمانهای مردم نهاد که از قضا حامی کودکان کار هست، خط به خط از پیش چشمم میگذشت. در حالی که آمار کودکان کار روز به روز در حال افزایش است و کودکان با کمترین حمایت دولتی در جهت کمک به اقتصاد خانواده پاسخ کوتاهی های بسیاری از مسئولین را میدهند، چند سازمان مردمنهاد به ارائه خدماتی هر چند ناقص و مشکل دار به این کودکان مشغول هستند. این سازمانها حسب وظایف انسانی آستین بالا زدهاند و در راستای حمایت از کودکان کار آنچه را که دولت وظیفه دارد انجام دهد و از آن شانه خالی کرده، انجام میدهند. حال باید دید دولت در قبال آنها چه میکند. در سالهای دولت احمدی نژاد سمنها فراموش شدند و چند سازمان فعال در حوزه کودک یا با ابطال مجوز یا عدم تمدید آن روبرو شدند. آن سالها گذشت و دولتِ حاضر به روی کار آمد، برخورد ها تغییر کرد، ولی همچنان مراحل ثبت و دریافت مجوز دست کمی از هفت خوان رستم ندارد. انتظار میرفت دولت و مجلس هم پاسخ سازمانهای مردم نهاد را با حمایت مادی و تسهیل در دریافت مجوز و . . . بدهند ولی نه تنها اینطور نشد، بلکه فراکسیون حقوق بشر مجلس در بیانیه ای از مردم خواست به یک سازمان مردم نهاد کمک نکنند و از کمیتهامداد و سازمان بهزیستی حمایت کنند. در این بیانیه با لحنی عجیب و تقریبا بی سابقه درباره سوءاستفاده از کودکان کار، در آستانه عید نوروز هشدار داد. لازم به ذکر است که هدف از تحریر این مطالب دفاع ازآن مجموعه خاص نیست، چرا که بنده نه در مقام وکیل مدافع آن سازمان هستم نه اطلاعات دقیق و به روزی از آن مجموعه دارم، ولی آنچه می دانم این است که حجم حملات و محتوای آن در بیانیه مذکور کم سابقه و غیر کارشناسانه بوده است.
شفافیت مالی سازمان های مدنی و خیریه ها
مجموعهای سالها بدون حمایتهای دولتی، که بسیاری از سازمانهای اینچنینی نظیر خیریه همسر شهردار تهران از آن برخوردار هستند، فعالیت میکند و با مشکلات بسیار برای تمدید مجوز مواجه میشود. با همه سختیها ادامه مسیرمیدهد و سوال این جا است که چطور همکاریهای لازم با این سازمان جهت تمدید مجوز صورت نگرفته است؟ انتظار سیستم مالی شفاف و استاندارد زمانی منطقی است که مجوزی وجود داشته باشد. چطور انتظار داریم سازمانی که مقررات ما حمایتی از آن نکرده و در واقع خود را در ساختار ما گنجانده، استاندارد کار کند، آیا سازمانهای دارای مجوز که بنده و شما به خوبی میدانیم که چه میکنند، گزارشات مالی شفاف دارند؟ از این گذشته آیا فراکسیون حقوق بشر مجلس، گزارشات مالی سازمان مذکور (که بنا به اظهار مدیران آن به وزارت اطلاعات تحویل داده شده و از شفافیت کافی برخوردار است) را بررسی کرده است که چنین بیانیهای میدهد؟ در حالی که هزاران کلاس درس در کشور نیازمند بازسازی و ایمن سازی است چطور غیر طبیعی است که یک سازمان مردم نهاد در ساختمانی قدیمی مشغول به فعالیت باشد و این مسئله را نقد میکنید. از این هم بگذریم، یک مجموعه با پرسنل موظفی کمتر از ۱۰ نفر چطور توان گسترش معضلات کودکان کار را دارد و چطور ممکن است بهره برداریهای خاص انجام دهد؟ بهتر نیست به جای صدور چنین بیانیه ای به بهره کشی گسترده از کودکان کار توسط پیمانکاران شهرداری تهران بپردازید؟ چطور تماشا می کنید که پیمانکاران شهرداری تهران کودکان کار را به داخل سطلهای زباله بفرستند تا برایشان ضایعات جمع کنند و سکوت میکنید؟
شست و شوی مغزی کودکان تحت حمایت
مسئله و سوال اصلی که بیانیه در ذهن بنده ایجاد کرده، این بود که بالاخره کودکان، موردِ شستشوی مغزیِ بهائیت قرار میگیرند یا آموزههای کمونیستی، همانطور که شما به خوبی میدانید، این مسئله تناقضی آشکار است که کودک مورد آموزشهای چند گانه قرار بگیرد. مسئله بعدی اینکه بنده به عنوان فردی که جویای دانش است، همواره به دنبال افزودن معلومات در زمینههای مختلف بودهام و آگاهی در این رابطه را همچون مکاتب نظیر این، قسمتی از دانش لازم خود میدیدم، به این منظور، در این خصوص هم تحقیقاتی داشته ام، ولی بالاخره نیاموختم که کمونیست چیست، حال چطور انتظار دارید که کودک مورد چنین آموزشی قرار بگیرد. اگر منظور شما آگاهی کودک نسبت به حقوق اجتماعی و آنچه عدالت اجتماعی تعریف می شود است باید بگویم؛ این حق در قوانین داخلی و پیمان نامه جهانی حقوق کودک در نظر گرفته شده است. در ضمن آنچه به نظر میرسد، شما را نگران کرده، امروز تبدیل به شعاری در همه ادیان و مذاهب و حتی بیانیههای نمایندگان کنار دست شما شده است.مورد بعدی اینکه؛ آنان که در مسیر آموزش به کودکان کار بوده اند به خوبی می دانند که این کودکان مجالی برای ادامه تحصیل
نمییابند و اساسا این مسئله که کودکی، به این حد از دانش برسد که توان ترویج اندیشههای به قول شما انحرافی را داشته باشد به تعداد انگشتان دست هم نیست. فرض دارا بودن نظر مخالف، شما مدافعان حقوق بشر که به نمایندگی از مردم در مجلس حضور دارید، می بایست از آنان و آزادی عقیده و بیان، دفاع میکردید. صلاحیت کافی برای اداره این مجموعه با صدور مجوز اولیه اثبات شده است. مضاف بر این ما نمی توانیم بگوییم که اگر کسی تفکر خاصی در گذشته یا حتی حال داشته و دارد باید خانه نشین شود و در هیچ فعالیت اجتماعی شرکت نکند.البته بنده یقین دارم، اگر دولت و مجلس دست به دست هم دهند با تصویب قوانین و اختصاص بودجه مناسب، همه کودکان راهی مدارس و کار کودک لغو خواهد شد و نتیجتا همه فعالین این حوزه به وظایف اصلی خود که قطعا آموزش جزء آنها نیست میپردازند. لازم به توضیح نیست که آنها که شما اینگونه درباره شان بیانیه میدهید ممکن است جمعیتی بیش از ۱۰۰۰ نفر بوده باشند، چرا که در سالهای طولانیِ فعالیتِ این مجموعه، داوطلبینِ بسیاری برای لغو کار کودک در آن مرکز کوشیدهاند و قطعا هر کدام از آنها با نگرشی متفاوت در آن مجموعه فعالیت داشته و دارند. اینکه چطور کمیسیون مذکور به آبروی صدها نفر که خالصانه برای اعتلای آرمانهایشان به کارهای انساندوستانه پرداخته اند فکر نکرده و چنین بیانیهای داده خود جای سوال دارد. از این هم بگذریم، هر که از آنجا گذشته میداند که اداره کنندگان این مجموعه نه تنها سالها زمان خود را در مسیر خدمات به فرودستان گذاشته اند، بلکه بهره ای هم از مال دنیا نبردهاند.
جناب آقای احسان قاضیزاده هاشمی، بزرگنمایی معضلات اجتماعی برای آنان که اهل دردند، واژهای عجیب است، برای همه آنها که در حاشیه شهرها و مناطق محروم خالصانه میکوشند، بد نیست پای صحبتهای عموزاده خود بنشینید، خدمات قابل تقدیر ایشان حتما ناشی از درک محرومیت و معضلات اجتماعی بوده است، این پنهان کاری و فشارهای اینچنینی است که در نتیجه مطرح نکردن مشکلات اجتماعی، وضعیت بحرانی امروز را به وجود آورده است. بپذیرید که فعالیتهای مدنیِ تحت فشار در دولتهای گذشته دلیلی برای پنهان کاری و پیدایش جمعیت ۱۳ میلیونی حاشیهنشینها شده است. بپذیرید که میثم در قلب شهر تهران مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و کاری از ما بر نمیآید. شما برای ما بگویید که چه در انتظار مریم و دوستانش است. این سیاهنمایی نیست، شهر در بحران است. سازمانهای مردم نهاد آخرین نفس هایشان را میکشند. به دست یاری آنان پاسخ مثبت دهید. سام بوربور