مصطفی تاجزاده گفته است پس از اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶در شهرهای ایران، “تردید نسبت به بهبود اوضاع و امور کشور با روند جاری به حدی بالا رفته است که آقای خاتمی میگوید: من اگر “تکرار” هم کنم، دیگر مردم رأی نمیدهند. هشدار داده است که تردید شهروندان ایرانی به بهبود وضعیت کشور در ماه های اخیر افزایش چشمگیری داشته است.
روزنامه همشهری در گفت وگو با مصطفی تاج زاده به بررسی و نقد عملکرد اصلاحات در 6 سال گذشته و راهبرد اصلاح طلبان در انتخابات اسفند پرداخت ثبات سیاسی از صندوقهای رأی بیرون میآید. متن گفتگو برگرفته از روزنامه همشهری ضمیمه است.روزنه
مصطفی تاجزاده، بیتعارف و قاطعانه از شرایط طیف متبوعش در جامعه و حملاتی که به آنها میشود، سخن گفت و شرح داد چرا به اصلاحطلبان لقب استمرارطلب یا سوپاپ نظام را دادهاند و وزنه این طیف سیاسی در عالم سیاست ایران کجاست و چه تغییری کرده است؟ مصاحبه همشهری با چهره شناختهشده جریان اصلاحات، محورهای مختلفی دارد اما شاید مهمترین بحث این گفتوگوی 60دقیقهای تشریح راهبرد انتخاباتی اصلاحات در انتخابات اسفندماه98 باشد که بهواقع تمییزدهنده اصلاحطلبان حقیقی با اصلاحطلبان بدلی است، او در اینباره چندباری برحصول انتخابات آزاد و رفتن به سمت انتخاباتی که اصلاحطلبان با کاندیداهای واقعیشان به میدان بیایند تأکید کرد و هشدار داد که اگر غیر این باشد اصلاحات آبروی باقیماندهاش را خرج انتخابات نخواهد کرد. در نهایت وقتی از او پرسیدم اگر شروط اصلاحات پذیرفته نشد چه میکنید؟ جواب داد: «مسئولیت رأی ندادن ما با کسانی است که مانع حضور ما شدند. البته چون مخالف خشونتیم به خانه تیمی نمیرویم.»
کمتر از ۹ماه به برگزاری انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی باقی مانده و از همین حالا صدای فعالیت احزاب برای ورود به این کارزار شنیده میشود، شما بهعنوان یکی از چهرههای صاحبنظر جریان اصلاحطلب، آیا امیدی به حمایت مردم از فهرست انتخاباتی جریان متبوعتان دارید؟
انتخابات پدیدهای بیبدیل است. این نهاد مشخص میکند سرنوشت کشور را باید بهدست چه کسانی بدهیم. اوباما در نطق اخیرش از مردم آمریکا خواست جواب کسانی را که تلاش دارند مسیر ایالات متحده را تغییر دهند، در انتخابات آتی بدهند. او گفت: «من کف و سوت نمیخواهم. فقط رأی بدهید.» اوباما بر اهمیت حضور هموطنانش در انتخابات در حالی تأکید میکند که ما در آمریکا شاهد آزادیهای سیاسی و مدنی مانند مطبوعات آزاد، احزاب منتقد، اتحادیههای کارگری و سنت اعتراضات دمکراتیک و حتی نافرمانی مدنی هستیم. دولت کمترین دخالت را در زندگی شخصی شهروندان دارد و بخش خصوصی در اقتصاد حرف اول را میزند. قوه قضاییه مستقل است و حاکمیت قانون برقرار. باوجود این در آمریکا هم تنها با انتخابات میتوان امثال بولتون جنگافروز را در جای خود نشاند و صلح را پاس داشت.این مقدمه را از این جهت گفتم که تأکید کنم هر جریان سیاسی چه در ایران و چه در هر کشور دیگری در دنیا یکی از مهمترین اقدامهایش حضور در انتخابات است. البته نباید همه فعالیتهای خود را منحصر به شرکت در انتخابات بکند چرا که وظایف مهم دیگری نیز دارد.
شما اوباما را مثال زدید و جامعه سیاسی آمریکا را، میدانیم که دو جریان سیاسی آمریکا ماحصل 2تفکری هستند که به جد اختلاف نظر و دیدگاه دارند و بهتبع همین نگاه وقتی روی کار میآیند مسیری که دولت آمریکا در پیش میگیرد متفاوت است، تفاوتی که برای ما هم محسوس است، اما در ایران اینطور نیست اصلاحطلبان و اصولگرایان شعارهای متفاوتی میدهند اما از انتخابات ریاستجمهوری یازدهم تاکنون شاهد تفاوت آشکاری میان یک دولت برخاسته از جریان اصلاحطلب با یک دولت اصولگرا نبودهایم، با این وضعیت، آیا به پشتوانه اجتماعی،
اصلاحطلبان در انتخابات اسفندماه باید در حمایت از جریان متبوعشان پای صندوق رأی بیایند؟
چرخش قدرت و سیاستورزی یا از طریق صندوق رأی و مسالمتآمیز است یا از طریق خیابان و درگیری و خشونت. مشابه آنچه در بسیاری از کشورهای خاورمیانه میبینیم و دو سه دهه طول میکشد تا شاید به توسعه همهجانبه و پایدار برسند. بنابر این باید همه تلاش خود را بکنیم تا صندوق رأی اعتبارش را نزد مردم حفظ کند و تأثیرگذاریاش محفوظ بماند. برای روشنشدن موضوع، انتخابات ترکیه را مثال میزنم که معمولا مشارکت ۸۵درصدی دارد. چراکه انتخابات مشخص میکند چه احزابی قدرت را باید در دستگیرند و کدام شعارها و برنامهها باید دنبال شود. اما در ایران جریانی سعی دارد انتخابات را از معنای خود تهی کند. گاه بهصراحت آن را اعلام میکنند. مثلا وقتی رئیسجمهوری تغییر میکند، میگویند کسی انتظار نداشته باشد چیزی تغییر کند. سیاستها همان است که بود، درحالیکه مردم به امید تغییر رأی میدهند. اگر بخواهیم صندوق رأی اعتبارش حفظ شود، باید راه را برای حضور همه گرایشها باز کنیم تا مثل کشورهای دمکراتیک هر حزب و یا ائتلافی پیروز شد بتواند کادرها و برنامههای خود را دنبال کند. تجربه مردم بهویژه بعد از انتخابات سال۹۶ به این فکر دامنزده که رأی دادن مردم تأثیر چشمگیری در بهبود امور ندارد.من هم با شما موافقم. اگر امروز انتخابات برگزار شود بهاحتمال زیاد بسیاری از کسانی که در سال۹۴ رأی دادند حاضر به شرکت در انتخابات نیستند. ولی میزان حضور مردم در انتخابات پایان سال به عوامل زیادی بستگی دارد…
چه عواملی؟
مثلا اگر مشکلات اقتصادی بیشتر شود، تمایل برای حضور در انتخابات کمتر خواهد بود.
۶سال از رأی مردم به ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگراها میگذرد این ۶سال چه ثمرهای داشته که مردم دلخوش باشند؟
ما در دولت اول روحانی دستاوردهای بسیاری داشتیم اما در یک سال گذشته همه آنها زیر سؤال رفته است. آقای روحانی در سال۹۲ با ۱۸میلیون رأی رئیسجمهور شد اما در سال۹۶ با ۲۴میلیون رأی مجددا انتخاب شد. چرا رأی او بیشتر شد؟ چون مردم راضی بودند. برای اینکه میدیدند وقتی روحانی آمد اوضاع اقتصادی کشور آشفته بود اما او در مدت ۴ساله دولت یازدهم توانست آرامش خوبی در داخل و خارج کشور ایجاد کند.
اما دوقطبی شدن فضای انتخابات96 تأثیرگذار بود.
بله، اما وقتی مردم به روحانی رأی دادند او را میشناختند، سال۹۲ میتوان گفت دولت روحانی هندوانه سربسته بود اما سال۹۶ مردم او را شناخته بودند و عملکردش معلوم شده بود. مردم دیدند کشور به تنشزدایی درعرصه بینالملل پرداخت و به برجام رسید. در زمینه تحول نظام سلامت گامهای بزرگی برداشته شد، تورم و گرانی مهار شده بود و امید میرفت که ما برجام منطقهای داشته باشیم و به حل دیگر مشکلات بپردازیم. اما هم کارشکنیهای داخلی و هم آمدن ترامپ و خروج او از برجام کشور را عملا به قبل از برجام بازگرداند. با این تفاوت که به لحاظ اقتصادی همان فشار دوره احمدینژاد را تحمل میکنیم اما به لحاظ سیاسی آمریکا در انزواست و جامعه جهانی با ما همسوست. موضوع مهم دیگری که در ترغیب مردم به رأی دادن دخیل خواهد بود این است که انتخابات آزاد برگزار شود و هر جریانی نامزدهای خاص خود را داشته باشد، به این معنا که کارگران، معلمان، بازنشستگان و… و نیز اصلاحطلبان و اصولگراها و دیگر جریانهای سیاسی کاندیداهای اصلی خود را داشته باشند، آن وقت درصد قابل توجهی از شهروندان در انتخابات شرکت خواهند کرد.
تاکنون ۱۰دوره انتخابات مجلس و 12دوره انتخابات ریاستجمهوری برگزار شده، چنین ایدهای در ظرف فعلی سیاسی کشور خیلی آرمانخواهانه و شعارگونه نیست؟
چارهای نداریم و باید به سمت آن حرکت کنیم.
پتانسیلی برای پذیرش این ایده وجود دارد؟
اگر فشار افکار عمومی زیاد شود بلی. ما بارها دیدهایم وقتی جامعه بیتفاوت بوده، بسیاری ردصلاحیت شدهاند اما زمانی که فشار زیادشده موج ردصلاحیتها فروکش کرده است.
نگاهی که شما به حل مسائل دارید آرمانگرایانه است، مثالش سخنان اخیر خطیب نمازجمعه تهران برای تحمل درد از سوی مردم است، با این نگاه شما واقعا امیدی به دیده شدن ایدهتان برای برگزاری انتخابات با ویژگیهایی که بر شمردید دارید؟
بله، من امیدوارم زیرا در ۴۰سال گذشته بهدلیل اینکه جامعه نیمهباز و نیمه بسته بوده، در بزنگاههای حساس توانستهایم در دقیقه۹۰ نرمشهایی از خود نشان دهیم. در جنگ، در گروگانگیری دیپلماتها و در قضیه هستهای همین کار را کردیم. اگرچه این انتقاد به حاکمیت وارد است که خیلی زودتر میتوانست نرمش کند. اگر شورای نگهبان تغییر رویه نداد و حتی برخی نمایندگان فعلی مجلس را هم ردصلاحیت کرد، به مردم خواهیم گفت که امکان شرکت در انتخابات را از ما گرفتهاند. اصل برای اصلاحطلبان شرکت در انتخابات است، مگر آنکه مانع حضورشان شوند. پس اصلاحطلبان باید بیایند و کاندیداهای خود را معرفی کنند.
این همان انتخابات مشروطی است که چهرههایی مثل سعید حجاریان از آن سخن گفتهاند؟
هنوز شروط ایشان اعلام نشده است ولی به نظر من این راهبردی است که میتواند موثر واقع شود. اصلاحطلبان ۴ گزینه پیش رو دارند:
اول، شرکت در انتخابات به هر قیمت است که از نظر من منتفی است اما برخی اصلاحطلبان به آن معتقدند و میگویند ما باید به هر قیمتی در انتخابات شرکت کنیم. اگر لیست اول ما را زدند سراغ لیست دوم برویم و اگر دومی را هم زدند سراغ لیست سوم و چهارم برویم. به نظر من این روش تا سال۹۶ جواب میداد اما اکنون نمیدهد.
دوم، واگذاری انتخابات است به این معنا که شرکت در انتخابات دیگر فایده ندارد. اصلاحطلبان از همین حالا خود را کنار بکشند و بگویند در انتخابات آتی شرکت نمیکنند حتی اگر انتخابات صددرصد آزاد برگزار شود. من این راه را نیز نمیپسندم زیرا جایگزین تحریم در شرایط کنونی از نظر حامیان آن، انفعال است که زیانش بیش از سود آن است.
سوم، تحریم انتخابات است و اینکه ما بعد از این در انتخابات شرکت نمیکنیم بلکه به خیابانها میآییم و خواستههایمان را در خیابان دنبال کنیم. این شیوه به نظر من پایان اصلاحات است و نتیجه آن ایجاد هرج و مرج در کشور.
چهارم، حضور مشروط در انتخابات است، به این معنا که اصل بر شرکت در انتخابات است مگر اینکه خلافش ثابت شود.
این شروط کدامند؟
هنوز شروط به طور کامل مورد توافق مدافعان این گزینه قرار نگرفته است. اصلاحطلبان باید حول آن شروط بحث کنند تا به توافق برسند، از نظر من مهمترین شرط، عدم ردصلاحیت نامزدهای اصلی در هر شهر و نه لزوما در سراسر کشور است، چون ممکن است در یک شهر نامزد اصلی ما را بزنند اما در شهر دیگری تاییدصلاحیت کنند. ما باید در هر شهری که کاندیدا داریم وارد رقابت شویم و در انتخابات شرکت کنیم. من موافق عدم شرکت در آن شهرها نیستم چون ما باید یک فراکسیون ولو بسیار حداقلی در مجلس داشته باشیم. اما اگر در تهران نامزدهای اصلی ما را ردصلاحیت کردند باید بگوییم چون کاندیدایی نداریم در انتخابات شرکت نمیکنیم.
در انتخابات مجلس دهم استراتژی اصلاحطلبان حضور به هر قیمتی بود؟
بله.
چه شد از آن نگاه به این نگاه رسیدید؟
آن راهبرد الان جواب نمیدهد و اصلاحطلبان نه در حکومت منشأ اثر جدی هستند و نه درصد عظیمی از رایدهندگان حضور آنها را موثر ارزیابی میکنند. بعد از انتخابات سال ۸۸ میگفتند اصلاحطلبان مردند. ما در سال ۹۲ هم کشور را از بلبشوی آن سال نجات دادیم و هم میخواستیم نشان دهیم اصلاحات زنده است ما آن زمان برای بقا میجنگیدیم، که هم ثبات سیاسی و آرامش اقتصادی تامین شود و هم ثابت شود اوضاع آنطور که میگفتند نیست که دوره اصلاحطلبان تمام شده باشد. میخواستیم ثابت کنیم اصلاحات قویترین جریان سیاسی کشور است.
هنوز هم هستید؟
اگر درست عمل کنیم و از مردم فاصله نگیریم، خواهیم بود.
مثلا همان مجلس دهم که شما به قیمت بقا برایش ورود کردید الان ثمرهاش آبرویی برای اصلاحطلبان دارد؟
مردم به گذشته نگاه میکنند، ولی به آینده رای میدهند.
فکر میکنید تجربه گذشته روی انتخاب آینده مردم تاثیری ندارد؟
دارد، اما نگاه مردم هنگام تصمیمگرفتن در مورد رای دادن یا ندادن،بسته به اوضاع در همان زمان است و اینکه کدام اقدام به سود حال و آینده آنان است؛ من هنوز هم از استراتژی اصلاحطلبان در انتخابات ۹۴ دفاع میکنم، با اینکه آن زمان زندان بودم و در تهیه لیست هیچ نقشی نداشتم. اما امروز چون شرایط عوض شده است راهبرد ما هم باید عوض شود. مثلا اگر همان ۳۰ نفر فعلی را معرفی کنیم بسیاری از کسانی که دور قبل رای دادند این بار رای نخواهند داد. نه اینکه اینها آدمهای خوبی نیستند، بلکه دیگر در این شرایط نمیتوانند کاری از پیش ببرند. برای اینکه ما الان نمایندهای میخواهیم که برود در مجلس و محکم مطالبات را بگوید. اگر مردم ببینند ما چهرههایی را با برنامههای مشخصی معرفی کردهایم که میتوانند آنها را محقق کنند، در انتخابات شرکت میکنند .
در انتخابات مجلس دهم هم شعارهایی مطرح کردید که در واقع همین موارد در دل آنها بود،اما خروجی فراکسیون امید در مجلس دهم با آن معیارها تفاوت بسیار دارد.
آن انتخابات برای بقا بود. از مردم خواستیم به لیست امید رای دهند تا لیست حزب پادگانی رای نیاورد.الان شرایط کشور به گونهای شده که آن لیست دیگر پاسخگوی نیازهای امروز نیست اما در سال ۹۴ بود.
مجلس و دولت به غیر از مشکلات اقتصادی در خیلی دیگر از امور هم منفعل عمل کردهاند!
بله اما آنها موضوعاتی نیستند که مردم را ناراضی یا ناامید کرده باشند. مردم امروز از این ناراحتند که قیمت اجناس مثل 4 سال اول روحانی رشد معقول ندارد و گاه چند برابر شده است.. اگر مشکلات اقتصادی نبود ناامیدی در کشور به این میزان نبود.
چرا شما مخالف لباس پاسدار پوشیدن فراکسیون امید هستید؟
باید تصمیم ترامپ را در تروریست خواندن سپاه قاطعانه محکوم کنیم چون میتواند مقدمه جنگ باشد اما لزومی به پوشیدن لباس سپاه نبود.
بعد از نقدهایی که به اصلاحطلبان وارد شد، محمدرضا خاتمی در گفتوگوی اخیرش با روزنامه همشهری عنوان کرد که اصلاحطلبان سوپاپ نظام هستند، شما با این نگاه موافقید؟
سوپاپ واژه مناسب و رسایی نیست. نقش مهم اصلاحطلبان در شرایط فعلی منطقه این است که اجازه ندهند کشور دچار آشوب داخلی و جنگ خارجی شود؛ 2مصیبتی که بر برخی کشورهای خاورمیانه مثل سوریه، یمن، افغاستان، عراق و لیبی وارد شده است. یکی از علل عمده وضعیت مخرب کشورهای مزبور این است که جریان اصلاحطلب زنده و پویا نداشتند که از یک طرف با مردم در ارتباط باشند و صدای هموطنان خود را بشنوند و از طرف دیگر با حاکمیت در ارتباط باشند و مهارش کنند. اگر شما تبلیغات طرفداران دخالت آمریکا در ایران را بررسی کنید، میبینید هدفشان تخریب و تضعیف اصلاحطلبان است، چرا؟ چون میدانند تا وقتی اصلاحطلبان حضور و نفوذ داشته باشند، نه جنگ داخلی صورت میگیرد نه جنگ خارجی به راه میافتد. آنها میدانند ترامپ بهراحتی نمیتواند با کشوری دربیفتد که وزیر خارجه آن ظریف است، که چندین دوره نامزده جایزه نوبل شد، یا رئیسجمهور سابق آن منادی گفتوگوی تمدنهاست و از دولت فعلی دفاع میکند. باید بهگونهای عمل کنیم که مسیر کشور تنها از راه انتخابات تعیین میشود. بنابراین اصلاحطلبان نقش تاریخی دارند که ایران، سوریه یا لیبی نشود.
شما میزان خشونت در جامعه ازجمله در ورزشگاهها و … را ببینید، به دلایل مختلف بسیار بالاست که اگر مجال بروز یابد و فعال شود، یک وقت چشم باز میکنیم، میبینیم مثل برخی کشورهای منطقه شدهایم. نقش اصلاحات کنترل حکومت است تا نظم سیاسی حفظ شود. بههمین دلیل جنگطلبان به ما میگویند استمرارطلب! منظورشان این است که ما استبداد را استمرار میدهیم. بدون توجه به اینکه ما ثبات سیاسی را استمرار میدهیم، چون باور داریم راه نجات کشور در شرایط فعلی این است و این استمرار را به نفع ایران و مردم میدانیم. با این ثبات میتوانیم به سمت انتخابات آزاد و تحقق حقوق شهروندی و… گام برداریم.
در دعوای براندازها با اصلاحطلبها، آیا نقدهای آنها به اصلاحات توانسته روی نگاه پشتوانهای اجتماعی شما به جریان اصلاحات تأثیرگذار باشد؟
بهخاطر ردصلاحیتها بله! براندازان میگویند از طریق انتخابات کاری از پیش نمیرود، اما من معتقدم اگر چند کار اساسی صورت بگیرد، بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی مجددا به اصلاحات بازمیگردند و امیدوار میشوند. به شرط آنکه از اصلاحطلبان برنامه عملی همراه با عزم و انسجام و صراحت ببینند. البته نمیتوانیم انصار حزبالله یا جریان آقای مصباح را که ۱۰ تا ۱۵درصد جامعه با آنها همفکر است، نادیده بگیریم. مجموعه این جریان ۱۰ تا ۱۵میلیون رأی دارند. اصلاحطلبان را نیز کسی نمیتواند نادیده بگیرد. در خود اپوزیسیون هم که چند طیف هستند، علیه هم افشاگری کرده و نقاط ضعف یکدیگر را به رخ هم کشاندهاند و بسیاری را متوجه کردهاند که امیدی به خارج نیست. از این طرف هم اصلاحطلبان از خواب خرگوشی بیدار شده و فهمیدهاند تلاش فعلی و روند گذشته جوابگو نیست و باید برنامه مناسب و حرف بهروز ارائه کنند. بر این اساس اصلاحطلبان در دفاع از حقوق شهروندی، در زمینه دفاع از صلح باید به میدان بیایند و صریحتر از همیشه با مردم و حاکمیت حرف بزنند.
بهنظرتان اصلاحطلبان بر سر چگونگی حضورشان در انتخابات به تفاهم میرسند و میتوانند همه باهم باشند؟
معلوم نیست، ولی امیدوارم برسند. البته در هیچ زمانی همه با هم نبودیم. در همین دو دوره اخیر که آقای خاتمی از لیست خاصی حمایت کرد، باز هم عدهای لیست موازی دادند. باوجود این، خواهیم کوشید اصلاحطلبان درمورد چگونگی مشارکت در انتخابات به توافق برسند. اگر هم نرسند، ممکن است به بحرانیترین موقعیت خود در ۲۰سال گذشته برسند و موقعیتی شبیه سال۸۴ پیش بیاید که اختلافات به ما ضربه زد.
برخلاف نگاه مشروط شما همین الان جمعی میگویند بعد از 88 بهزحمت به گردونه سیاست برگشتهاند و دیگر حاضر نیستند به خانه برگردند؟
قرار نیست اگر رأی ندهیم در خانه بنشینیم، بلکه در جامعه مدنی فعال خواهیم بود.
بهنظرتان شورایعالی اصلاحطلبان میتواند مسیری برای حصول توافق حداکثری چگونگی حضور جریان اصلاحات در انتخابات98 شود؟
من بیشتر از تغییر آدمها به اصلاح سیاستها و برنامهها اعتقاد دارم. اگر سیاستها درست تدوین شوند، مشکلات کشور کاهش مییابد. تغییر آدمها با تنش بیشتری همراه است.
تغییر سیاستها چگونه تعیین میشود؟
شاید لازم شود پارلمان یا کنگره بزرگ اصلاحطلبان را تشکیل دهیم، یا از مردم نظرسنجی کنیم. در ضمن راههای زیادی برای اتخاذ سیاست درست در انتخابات مجلس وجود دارد که باید در مورد آنها بحث شود. مثلا آیا ما در شهرهای بزرگ یکپارچه عمل کنیم یا چگونگی ورود هر شهر به انتخابات را بهخود آن شهر بسپاریم.
خوشبختانه اصلاحطلبان از این جهت هنوز ارتباطشان با جامعه کاملا قطع نشده که مردم چیزی بخواهند و اصلاحطلبان آن را متوجه نشوند، ولی اگر خدای ناکرده تصمیم اشتباه بگیرند، به این معنا که بدنه چیز دیگری بخواهد و رأس چیز دیگری، جریان اصلاحات در کوتاهمدت شکست خواهد خورد.
اصلاحطلبان رسما به بحث انتخابات ورود کردهاند؟
ما درباره چگونگی حضور در انتخابات امسال در حال بحث و رایزنی هستیم.
بهصورت رسانهای نه، بهصورت جدی و هدفمند؟
بحث در مورد انتخابات درون جریان شروع شده و جرقههای تغییر سیاستها بعد از دیماه۹۶ زده شده است.
بعضی در جریان اصلاحات مثل من معتقدند جامعه بعد از اعتراضات۹۶ پوستانداخته و تغییر کرده است اما گروهی نیز اعتراضات دی۹۶ را مثل دیگر اعتراضاتی میدانند که رخ داده و سپری شده است. قدرمسلم آنکه بعد از این اعتراضات ما ریزش نیرو داشتهایم و تردید نسبت به بهبود اوضاع و امور کشور با روند جاری به حدی بالا رفته است که آقای خاتمی میگوید «من اگر تکرار هم کنم، دیگر مردم رأی نمیدهند.»
این ریزش نیرو بهدلیل همان مسائل اقتصادی است؟
اصل مشکل فعلی مردم اقتصادی است اما مسائلی مانند آزادیهای سیاسی و اجتماعی، محدودیتهای حقوق شهروندی هم در نگاه مردم به اوضاع تأثیرگذارند. ببینید ۷۰درصد منازعات کنونی جهانی در خاورمیانه است. در چنین منطقهای، امنیت، رفاه و آزادی 3خواست مهم ایرانیان است. اندیشه و جریانی که بتواند این 3مطالبه را نمایندگی کند، میتواند امیدوار باشد در عرصه سیاست کشور حرف اول را بزند.
اصلاحات بالقوه چنین موقعیتی را دارد چون کادر، تجربه و پشتوانه اجتماعی دارد ولی اگر نجنبیم، هم فرصت نجات کشور را از دست میدهیم و هم پشتوانه اجتماعیمان ریزش بیشتری خواهد کرد.
نگاه رهبر اصلاحات به استراتژی انتخاباتی این جریان چگونه است؟
اگر مبنا را صحبت اخیر ایشان بگذاریم، باید تحولات جدی انجام دهیم، چون اگر مردم احساس تغییر نکنند، «تکرار میکنم» دیگر جواب نمیدهد. معنای سخن من این نیست که راهبرد قبلی اشتباه بود، بلکه مردم خواهان تغییرند و اگر تحولی صورت نگیرد، بسیاری از آنان رأی نخواهند داد. حتی امثال من نیز بهاحتمال زیاد رأی نخواهیم داد؛ چراکه هر که انتخاب شود، نمیتواند کاری از پیش ببرد.
چند درصد اصلاحطلبان مثل شما فکر میکنند؟
نمیدانم، اما این نگاه رو به رشد است. هرچه زمان بیشتر میگذرد درصد بیشتری از لزوم تحول دفاع میکنند چراکه میبینند این روند دیگر جواب نمیدهد. بیشتر از اصلاحطلبان باسابقه، حامیان آنها به این نتیجه رسیدهاند که اگر متناسب با تحولات اجتماعی و خواست جامعه عمل نکنیم، راه خود را جدا کنند.
نقش تأثیرگذار رهبر جریان اصلاحات در این بین چه خواهد بود؟
یک پیام بهتنهایی نمیتواند نتیجه آرا را تعیین کند مگر آنکه زمینه اجتماعی از قبل فراهم شده باشد. البته فضای مجازی نباید مبنا قرار گیرد، زیرا با فضای واقعی خیلی نزدیک نیست. مهم این است که وجدان عمومی احساس کند شرکت در انتخابات مفید و تعیینکننده است.
ما چون مخالف خشونت هستیم، به خانه تیمی نمیرویم اما از آن طرف هم انتخابات غیرآزاد را تأیید نمیکنیم، چون همان یک ذره آبرویی هم که نزد مردم داریم، از بین میرود و فرداروز دیگر نمیتوانیم بهویژه در شرایط سخت، در جامعه منشأاثر باشیم.