ترور محسن فخری زاده که بعنوان دانشمند هسته ای جمهوری اسلامی معرفی شده در صفوف حکومت اسلامی سرگیجه و ولوله ای بپا کرده است. رجزخوانیها، کف بر دهان آوردنها، تعزیه و روضه خوانیها، تهدیدها و بسیج لشکر اوباش به خیابانها بار دیگر اوج گرفته است. اینها کارهایی است که در آن جمهوری اسلامی استاد است و مهارت دارد. سعی میکند با فضا سازی و کر کردن گوش مردم با تعزیه و روضه و مداحی، و فشار گذاشتن روی اقشار مختلف مردم برای اعلام بیعت با حکومت، از این ضربه ای که خورده بنفع خود استفاده کند. همان کاری که در مرگ قاسم سلیمانی کردند. اما پاسخی که گرفتند برعکس اعتراضات مردمی بلافاصله بعد از آن در دی ماه بود که تظاهر کنندگان عکس سلیمانی و خامنه ای را پاره کردند و پایین کشیدند و شعار نابود باد حکومت اسلامی و خامنه ای قاتله ..و مرگ بر دیکتاتور سر دادند. بهر رو فضای مشمئز کننده ای در اطراف ترور محسن فخری زاده نیز براه افتاده است. چون حکومت ضربه ای کاری خورده است و کار دیگری جز این نوحه و زاریها نمیتواند انجام دهد.
همانگونه که میدانیم ترور محسن فخری زاده اولین ترور دانشمندان هسته ای جمهوری اسلامی نیست و چندین تن از آنها طی ده سال گذشته تاکنون ترور شده اند و جمهوری اسلامی کاری که کرد شماری از شهروندان را دستگیر کرد و آنها را زیر شکنجه وادار به اعتراف به دست داشتن در ترور و جاسوسی کرد. و حتی یکی از آنها بنام مجید جمالی را وحشیانه اعدام کرد. اما همانگونه که همه از ابتدا میدانستند، بعدا خود حکومت با آزاد کردن بقیه دستگیر شدگان، در واقع اعتراف کرد که این افراد هیچ ربطی به ترورها نداشته اند. در موارد متعددی هم علت مرگ متخصصین هسته ای شان را به دلایلی غیر از ترور منتسب کردند مثل قتل اردشیر حسین پور که علتش را گازگرفتگی عنوان کردند اما بعدا افشا شد که توسط موساد به قتل رسیده است.
اما ترور محسن فخری زاده چهره مهم و اصلی پروژه هسته ای جمهوری اسلامی ، آشکارا ضربه ای بسیار سخت بر تن جمهوری اسلامی است و عمیقا صفوف حکومت را به هم ریخته و آنها را دچار سر در گمی و سرگیجه کرده است. اطلاعاتی که از نحوه ترور و حتی مکان ترور و همراهان فخری زاده و افرادی که ترور کرده اند میدهند بسیار متناقض و بعضا مسخره است. فرماندهان سپاه و وزارت اطلاعات و سران حکومت و رسانه هایشان هرکدام داستان ترور را به نحوی بیان میکنند و چیزی میگویند. مانده اند که چگونه سر و ته ماجرا را بهم بیاورند. بنظر میرسد که دقیقا حتی نمیدانند که از کجا خورده اند. حتی بنا به برخی گزارشها نگهبانان و بستگان فخری زاده را نیز مورد بازجویی قرار داده اند تا سر نخی گیر بیاورند. چون میدانند که عاملین ترور قفقط میتوانند کسانی از درون خود رژیم باشند. یک بلبشوی تمام عیار در صفوف حکومت قابل مشاهده است.
با این ضربه نه فقط حکومت اسلامی از یک شخصیت کلیدی در صنعت هسته ایش محروم شده، بلکه مهمتر اینست که این ضربه آشکارا وجهه این حکومت ترور و سرکوب را بطور جدی زیر سوال برده است. حکومتی که با یکه تازی و تروریسم و نظامیگری و ادعای قدرقدرتی به حیات خود ادامه میدهد، با این ترور، و به فاصله کمی قبل از آن ترور شخص دوم القاعده در تهران و انفجار تاسیسات هسته ای نطنز و نمونه های دیگری از این دست، کل تبلیغات و رجزخوانیها و قدرتنمایی هایش شکست خورده و پوچ از آب در آمده است. از این زاویه ترور فخری زاده که چهره شناخته شده ای هم در بیرون حکومت نبود، ضربه سنگین تری به وجهه حکومت نسبت به نمونه های قبل و حتی نسبت به قتل قاسم سلیمانی است. با ترور قاسم سلیمانی هم ادعاها و قدرت نمایی های حکومت باطل اعلام شد اما یک چهره علنی ترور شد و آنهم در خارج از مرزها و در یک کشور دیگر و مستقیما توسط دولت مقتدری مثل دولت آمریکا. اما این ترور در قلب پایتخت صورت گرفت. در منتهای پیشگیریها و اقدامات حفاظتی و امنیتی که حتی باعث شده بود که اسم او را هم علنی نکنند.
خبرگزاریهای مختلف اعلام کردند که این بار هم اسرائیل و سازمان موساد پشت این ترور بوده است. با این ضربه میتوان تصور کرد که مخالفان حکومت هر زمان بخواهند و بنفع خود بدانند میتوانند بالاترین سران جمهوری اسلامی را هم نابود کنند. البته توضیح دهم که منظور من این نیست که قتل قاسم سلیمانی لطمه اش برای جمهوری اسلامی کمتر از این ضربه بود. برعکس او یک عنصر بسیار حیاتی و کلیدی در کل دستگاه حکومت بود که از نظر اتوریته و نقشش در حفظ حکومت بعد از خامنه ای قرار میگرفت. و قتل او برای حکومت ضربه ای بسیار مهلک بود و ستون ارتجاع اسلامی را از اساس تکان داد و به لرزه در آورد. نکته ام اینست که ترور محسن فخری زاده وجهه جمهوری اسلامی را پوچ کرد. نشان داد که در سطوحی بالا در صفوفش نفوذ کرده اند و امکان دفاع از مهره های کلیدی خودش را در قلب پایتخت هم ندارد. این آن جنبه ای است که برای حکومت اسلامی بسیار سنگین تمام شده و میشود و عواقب و عوارضش تا مدتها ادامه خواهد یافت.
جمهوری اسلامی طی این چند روز رجز خوانی زیاد کرده است. اما همانگونه که رجزخوانیهای بعد از قتل قاسم سلیمانی تماما پوچ از آب در آمد و تنها کاری که کردند جنازه چرخانی و سرنگون کردن هواپیمای مسافر بری و کشتار ۱۷۶ سر نشین بیگناه این هواپیما و امثال اینها بود، اینجا هم کار چندانی علیه دولت اسرائیل و آمریکا نمیتوانند بکنند. بعضی هایشان مثل روحانی هشدار میدهند که نباید در زمینی که “رژیم صهیونیستی” فراهم کرده بازی کنیم. یعنی نباید به دام ترور و ترور متقابل بیفتیم که برایمان گران تمام میشود.
یک نکته مهم اینست که این ترور نشان میدهد در صفوف حکومت در سطوحی بالا دشمنانش نفوذ کرده اند و اطلاعات بسیار محرمانه شان درز میکند. این حقیقتی است که قابل کتمان و لاپوشانی نیست. و منشاء یک بحران سیاسی کشدار و جدالها و دعواهای خونین و جدی ای در صفوف حکومت خواهد بود. بنظر میرسد دعواها و رقابتهایشان از هم اکنون داغ تر شده است و هنوز از مرگ فخری زاده خود را خلاص نکرده، یکدیگر را به نحوی متهم میکنند که شایستگی ندارند. رقابت وزارت اطلاعات، و اطلاعات سپاه پاسداران از همه در این زمینه عیان تر است و این روزها وزارت اطلاعات فیلمی مستند منتشر کرد و به نحوی وجود مراکز متعدد اطلاعاتی را، که اشاره اش به اطلاعات سپاه و دیگر مراکز اطلاعاتی بود، منشاء ضعف و ضربه پذیری حکومت اعلام نمود. با این ترور و در ادامه این وضعیت بدون شک بحران درونی حکومت تشدید خواهد شد و جناحهای حکومت بیشتر از قبل بجان هم خواهند افتاد و قطعا اختلافات در آینده ای نزدیک آشکارا بیرون خواهد زد و میتوان تصور کرد که اشکال بروز این اختلافها در صفوف امنیتی ها میتواند به شکل ترورها و سر به نیست کردنها و اشکال خشونت بار باشد. این یکی از اثرات ترورهایی از این دست بر صفوف حکومت است.
و نکته آخر
ضرباتی از این دست قطعا در دراز مدت جمهوری اسلامی را تضعیف میکند. اما در کوتاه مدت این کشتارها و ترورها و ترورهای متقابل، فضای جامعه را برای اعتراضات مردمی، اعتصابات، تظاهرات و جنبشهای اجتماعی بدرجه ای نا امن تر میکند. بالاخره ما مردم خود باید تکلیف خود را با این حکومت تعیین کنیم و آنرا از صحنه جامعه جارو کنیم. رویدادهایی از این دست به حکومت بهانه و زمینه فضا سازی و جنجال بیشتر و عربده کشی در سطح جامعه را بیشتر فراهم میکند و باید برای مقابله با آن آماده بود. رقابت و کشاکش دولتها بدرجه ای که شکل نظامی و ترور و جنگ و کشتار به خود میگیرد، به همان درجه فضا را بر اعتراضات و اعتصابات مردم علیه حکومت نا امن تر و تنگ تر میکند. در این تردیدی نیست. اما اگر ما مردم برای مقابله با این جنبه ها آماده باشیم میتوان این عواقب و اثرات منفی را خنثی و یا حتی به ضد خود تبدیل کرد.
ما مردم مقصر و بانی ترورها و جنگ و جدالها نیستیم. بلکه خود حکومت است که فضای ترور و تروریسم را دامن زده است و بسیاری از عزیزان مردم را نیز ترور کرده است. بنابرین هر ذره فشار حکومت به مردم به بهانه ترورها باید وسیعا افشا شود و محکم جواب بگیرد. بویژه در رسانه های اجتماعی باید فعالانه به حکومت و مدافعانش تعرض کرد. جمهوری اسلامی یک حکومت تروریست است. نباید اجازه داد که پادوهای جمهوری اسلامی تلاش کنند بخشهایی از مردم را برای بیعت با حکومت زیر فشار قرار دهند. جریانات و کسانی که به این فشارها تمکین میکنند و هم صدا با حکومت ترور مهره های حکومت را محکوم میکنند، بنوعی با حکومت دارند بیعت میکنند و این بنوعی پشت کردن به مردم و ضربه ای به مبارزه مردم است. هرچقدر هم که با ترور مهره های حکومت در شرایط کنونی مخالف باشیم، نباید یک ذره با جمهوری آدمکش اسلامی در محکوم کردن ترور مهره هایش هم صدا شد. اگر کسی و چیزی باید محکوم شود حکومتی است که این فضای ترور و تروریسم را ایجاد کرده و دامن زده است و ستون اصلی تروریسم در کل منطقه است.*
انترناسیونال 897