یادداشت روز
جلسه ی دستمزد سال ۱۳۹۷ روز یکشنبه ۲۹بهمن ۱۳۹۶ بدون نتیجه تعطیل شد. طبق گزارشی که علی خدایی عضو شورای عالی کار در روزنامه همشهری دوشنبه ۳۰ بهمن بیان کرده، این جلسه با تصویب بند ” ز” تبصره ۷ لایحه بودجه ۹۷ در جلسه مجلس، پایان یافت.
بند ” ز” تبصره ۷ لایحه بودجه ۹۷ تصریح می کند که سازمان تامین اجتماعی مکلف است تمامی سهم درمان را از مبلغ بیمه جدا کند و به خزانه داری بریزد. نماینده ی کارگران و کارفرمایان می گویند این پول جزو اموال دولت نیست و دولت حق ندارد در باره ی آن تصمیم بگیرد.
و اما جلسه تعیین دستمزد چه چیزی را بررسی کرد؟
علی خدایی می گوید:” کار این جلسه تعیین حداقل هزینه سبد معیشت کارگران بود. ما در سال ۱۳۹۵ برای سبد معیشت خانوارهای ۴ نفره به مبلغ ۲ میلیون و ۴۸۹ هزار تومان رسیده بودیم ولی حداقل دستمزد بدون توجه به مبلغ ما به تصویب رسیده بود ” !
این نماینده ی دولت خوانده ی کارگران در شورای عالی کار جمله ای را از زبان کارگران می گوید که واقعا عجیب و خنده دار است. او می گوید:
” کارگران با این که محق دریافت دستمزد واقعی هستند، اما قبول دارند که افزایش دستمزد تا این رقم در یک بازه ی زمانی کوتاه مدت یکساله امکان پذیر نیست. . . و یک دوره ی ۴ یا ۵ ساله نیاز دارد.” !
آقای خدایی! شما نماینده ی کدام کارگرانی؟
کارگران، کی و کجا این اختیار را به شما داده اند که بروید برای واقعی شدن نرخ دستمزد آن ها به کارفرمایان و دولت نماینده ی کارفرمایان، ۴ یا ۵ سال وقت بدهی؟!
ما کارگران نماینده ای در شورای عالی کار و شورای دستمزد و جلسات به اصطلاح سه جانبه گرایی نداریم.
ما کارگران اعلام می کنیم که دستمزد ما باید و با این همه دارایی و ثروت و سودی که ما تولید می کنیم، با یک مصوبه به مبلغ واقعی و متناسب با یک زندگی استاندارد و انسانی برسد و اصلا به جلسات و برنامه ریزی های آنچنانی نیاز ندارد. چرا که همه این جلسه بازی ها و بگیر و ببندهای اداری برای آن است که دستمزد ها را ۵ برابر زیر خط فقر نگه دارند.
کارگران می دانند که از این مذاکرات و جلسات آبی برای آن ها گرم نمی شود.
کارگران با اتحاد و مبارزات شان این حق مسلم شان را از حلقوم کارفرمایان و نظام حامی سرمایه بیرون خواهند کشید. حتما شنیده اید که:
در زمان انقلاب مشروطیت وقتی تبریز به محاصره نیروهای محمدعلی شاه درآمد و قحطی افتاد، مردم شجاع با خوردن برگ درخت و یونجه و علف به مبارزه ی خود ادامه دادند. روزی یکی از مشروطه خواهان مردی را دید که در کوچه نشسته بود و یونجه می خورد. پرسید: چه می کنی قارداش؟
گفت: یونجه می خوریم. یونجه نباشد، برگ درخت، آن هم نباشد، پوست درخت می خوریم. اما دمار از روزگار محمدعلی شاه در می آوریم !
حالا حکایت کارگران و علی خدایی و شورای دستمزد است.
۳۰بهمن ۱۳۹۶