نشریه ژورنال شماره ۱۰۷۳ – فایل پی دی اف – ویژه تلفن همراه
۲۳ خرداد یکلحظۀ بسیار بهیادماندنی در حافظه تاریخی مردم ایران خواهد بود. در اولین ساعات بامدادی شنبه، رژیم اسلامی بر خود لرزید و بسیاری از مهمترین فرماندهان نظامیاش در یکچشم برهمزدن به هلاکت رسیدند. دقت در شناسایی محل زیست و اختفای این فرماندهان، همه صاحبنظران امور دفاعی و نظامی و جاسوسی را شگفتزده کرده است. حتماً بیش از همه، این سران باقیمانده حکومت و شخص خامنهای هستند که انگشتبهدهان ابعاد باورنکردنی نفوذ به درون قلعه حکومت را مرور میکنند. از خود میپرسند که چه شد که اینچنین دستوپابسته اسیر چنین ضربهای هولناک شدیم؟
تحلیل این درجه از نفوذ و ضربهای به این بزرگی البته ربط مستقیمی به امور دفاعی و نظامی و رخنه اطلاعاتی و امنیتی ندارد. حقیقت این است که این رژیم در حال فروپاشی از درون است. هر چه از عمر این حکومت بگذرد، تعداد عملیاتهایی اینچنین بهمنظور حذف سران حکومت سادهتر خواهد شد. خامنهای بهسادگی میتواند هدف بعدی باشد. اینکه چه زمان و با درنظرگرفتن چه مؤلفههایی نقشه قتل خامنهای کشیده و اجرا شود بستگی به اوضاع سیاسی پیشِ رو دارد. یکی از این مؤلفهها میتواند مربوط به پافشاری رژیم به ادامه پروژه هستهای باشد.
ماجرا به اینجا ختم نمیشود. بعد از کشتار اولیه فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی این هدفگیری دقیق ادامه پیدا کرده و در آخرین روز پیش از آتشبس نیز یکی دیگر از دانشمندان هستهای رژیم به قتل رسید. آنچه که موقعیت فلاکتبار رژیم را بیشتر عیان میکند این نیست که فرماندهان و متخصصین هستهایاش تارگتهای سادهای بودند. مسئله بعدی کنترل دوازدهروزه تهران توسط نیرو هوایی اسرائیل بود. این هم صرفاً ابعاد نظامی ندارد.
رژیم اسلامی برای ادامه بقا دچار مشکل بزرگی است و اینجا دیگر مستقیماً پای مردم ایران به وسط کشیده میشود. این رژیم نهتنها نمیتواند مردم را مهار کند، برعکس ابعاد تعرض سیاسی و فرهنگی به جمهوری اسلامی هر روز دامنه وسیعتری پیدا میکند. همین نخواستن عمومی باعث شده است رژیم در درون منظماً ضعیفتر و پراکندهتر شود.
اگر بپذیریم مشکل رژیم اسلامی از جامعهای سرنگونیطلب ناشی میشود، بنابراین باید این جامعه را برای سرنگونی هدفمند جمهوری اسلامی بسیج کنیم. قسمت دشوار کار ما مردم اینجا است، اما در این مسیر گامهای بلندی برداشته شده است. گامهای بعدی در مسیر سرنگونی را در یادداشت بعدی مشخص میکنیم.