در ادامه سلسله بیانیهها و یادداشتهای هشداردهنده “ریز باندهای” اصلاحطلب به باند غالب اصولگرا و در رأس آن خامنهای، مصطفی تاجزاده اصلاحطلب زندانی از درون زندان طی یادداشتی با عنوان “بیدولتی؛ سایه سنگین بر سر ایران” با استناد به اوضاعی که به دنبال خیزشهای ۹۶، ۹۸ و جنبش ۱۴۰۱ برای رژیم به بار آمده، هشدار داده که جمهوری اسلامی با “بحران وجودی ماندن یا رفتن” مواجه است. او تأکید کرده که حتی اگر جنگی هم (جنگ دیگری مشابه جنگ دوازدهروزه) رخ ندهد، با ادامه اوضاع فعلی حکومتشان به دست مردمی که مشخصاً از سال ۹۶ در جریان خیزش آن سال با شعار “اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا” نشان دادند که از کلیت حکومت عبور کردهاند، سرنگون خواهد شد.
تاجزاده نوشته: “جمهوری اسلامی در نتیجه ناکارآمدی، فساد و شکاف دولت – ملت به سمت بیدولتی و هرجومرج حرکت میکند”. وی عملکرد حکومت در هشتساله اخیر را فاجعهآمیز دانسته که حتی حامیان رژیم را هم از تورم افسارگسیخته، بیکاری، فساد سیستماتیک، قطعی آب و برق و شدت نابرابریها خسته کرده است. او نهایتاً تنها راهکار برای نجات حکومت را در تغییرات اساسی در قانون اساسی، حذف ولایتفقیه، تمرکز بر رفاه و بازگشت حاکمیت بهاصطلاح به ملت، دیده است.
قبل از انتشار این یادداشت تاجزاده، جبهه اصلاحات هم بیانیهای با عنوان “آشتی ملی” صادر کرده بود که آنها نیز بر اوضاع بحران بقای حکومت انگشت گذاشته و خواستار اقدامات و اصلاحاتی فوری از قبیل تعلیق غنیسازی هستهای، کوتاهشدن دست سپاه از اقتصاد، اصلاح رویکرد امنیتی در داخل، رفع حصر موسوی و رهنورد، حذف محدودیتها برای خاتمی و حذف سانسور، توجه به معیشت مردم و اصلاح قوانین مربوط به حقوق زنان شدهاند. در تاریخ ۲۴ تیر نیز موسوی با صدور بیانیهای خواستار برگزاری رفراندوم برای تغییر قانون اساسی و کنارگذاشتن خامنهای برای نجات حکومت شده بود.
مجموعه این تقلاهای “ریزباندهای” اصلاحطلبان – جدا از اینکه پیشنهادهایشان چقدر عملی و واقعی باشند یا نباشند که در ادامه به آن خواهم پرداخت – حکایت از آن دارد که جمهوری اسلامی با بحران بقا مواجه شده و برای بقای خود میجنگد.
همانطور که این بخش از حاکمیت به فسادهای سیستماتیک که یکسرش به خود خامنهای وصل است اعتراف میکنند و همانطور که به گرانی افسارگسیخته اعتراف میکنند و به افزایش بیسابقه بیکاری ناشی از بیبرقی و پایانیافتن توان تحمل عموم مردم از ناتوانی حکومت در تأمین آب و برق و غیره اعتراف میکنند – که بهزعم خودشان باعث شکاف ملت و حکومت (جنگ مردم با حکومت) شده – این اوضاع نمیتواند زیاد دوام داشته باشد و رژیم در جنگ با جامعه محکوم به شکست و سرنگونی خواهد بود.
همین حالا مردم در بسیاری از شهرها در حال سازماندهی خود برای به خیابان آمدن در اعتراض به قطعی آب و برق هستند. شروع این دوره از اعتراضات خیابانی چندی پیش با تجمعات چندروزه مردم سبزوار کلید خورد که بعد از چند روز به شهرهای گیلان رسید و شب پنجشنبه گذشته، ۳۰ مرداد مردم شیراز و کازرون با شعار “آزادی، آزادی، آزادی” آن را به نقطه تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی رساندند. تردیدی نیست دور جدیدی از اعتراضات خیابانی شروع شده که بهزودی همه شهرها را درگیر خواهد کرد و رژیم را هر چه بیشتر بهسوی سرنگونی سوق خواهد داد و این همان اوضاعی است که نهتنها اصلاحطلبان، بلکه اصولگرایان و خود خامنهای هم آن را بهخوبی درک کردهاند.
اما برگردیم به اهداف و نتایج بیانیههای اصلاحطلبان:
همانطور که در بیانیههای باندها و شخصیتهای اصلاحطلب تأکید شده هدف؛ نجات حکومت از سرنگونی به دست مردم به تنگ آمده از کلیت رژیم است. فکر میکنند با ایجاد اصلاحات جزئی در قوانین حکومتی مانند کاستن اندکی از محدودیتها و شدت فضای سرکوب و برخوردهای امنیتی و سانسور تا آن حد که به قول خودشان امکان نقد به منتقدان “مصلح” (اصلاحطلبان) داده شود و با ایجاد ارتباط با آمریکا میتوانند رژیمشان را با حفظ کلیت ساختار دیکتاتوری و استبدادیاش (به قول تاجزاده در یادداشت اخیر، هر استبدادی بهتر از بیدولتی و هرجومرج است) حفظ کنند. همه امید این بخش از حاکمیت این است که بتوانند رژیمشان را به موقعیت ده سال پیش برگردانند تا به خودیها و مزدورانشان که باز هم به گفته تاجزاده خسته شده از اوضاع جاری هستند، قوت قلب و جسارت برای سرکوب جامعه بدهند. معنای آشتی ملی اینها، آشتی میان باندهای فاسد و جنایتکار خودشان اعم از اصلاحطلب، اعتدالگرا و اصولگرا و غیره است تا انسجام ازهمپاشیده شدهشان در برابر مردمی که اعلام کردهاند: “میان آنها با حکومت دریایی از خون است” را احیاء کنند.
در مورد نتایجی که ببار خواهد آورد نیز موفقیت و مطلوبیتی نه برای اصلاحطلبان و نه برای کل حکومت حاصل خواهند کرد. همه راهکارهای موسوی و تاجزاده که خواهان برگزاری رفراندوم و کنارگذاشتن خامنهای هستند، تا زمانی که حکومت جمهوری اسلامی بر سر قدرت باشد توهمی بیشتر نیستند و پذیرش راهکارهای پیشنهاد شده در بیانیه “جبهه اصلاحات” هم که خواهان ایجاد وحدت و آشتی باوجود و در سایه خود خامنهای است هم برای اصولگرایان ناممکن است. تا همین حالا نیز جدا از برخوردهای خصمانه اصولگرایان به بیانیه و یادداشت تند و تیزتر موسوی و تاجزاده و پیشنهاد آشتی ملی جبهه اصلاحات، نتیجه این تلاشها تنها تشدید تخاصمات بیشتر نهتنها میان اصلاحطلبان و اصولگرایان، بلکه حتی در میان خود اصلاحطلبان بوده است.
اصولگرایان به بیانیه جبهه اصلاحات عنوان “پاس گل به دشمن” میدهند و کسی مانند شریعتمداری لقب ستونپنجم را به جبهه اصلاحات داده است. صادق محصولی از جبهه پایداری نیز از مسئولان خواسته: “این بار طوری ورود کنند که متوهمان براندازی بفهمند بین برخورد با خیانت و حماقت تفاوت اساسی وجود دارد”.
در جبهه خود باندهای اصلاحات نیز اکثریتشان از بیانیه مذکور اعلام برائت کرده و برخی از اعتدالیها حتی آن را نسخهای کادوپیچ شده برای تسلیم ایران نامیدهاند. در نتیجه، روشن است که با ادامه این اوضاع، تخاصمات میان باندهای حکومت گرفتار در بحران بقا بیشتر و عمیقتر خواهد شد و تا رسیدن به لحظه سرنگونی مشغول تهدید و لتوپار کردن یکدیگر هستند.
به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۴۳
