جمهوری اسلامی فرصت‌ها و چالش‌ها- نسان نودینیان

بعد از سخنرانی ترامپ در کنست (پارلمان اسرائیل) و کنفرانس شرم‌الشیخ و امضای طرح نهایی صلح (آتش‌بس) در غزه، سایت اینترنتی تابناک در مطلبی به نقل از «استیو ویتکاف» نماینده «دونالد ترامپ» نوشته؛ پایان‌دادن به جنگ غزه و اوکراین و دستیابی به توافق جدید با ایران درباره برنامه هسته‌ای اولویت‌های ترامپ تعریف شده است.

به گفته ترامپ «جرد کوشنر» مسئول دستیابی به توافق صلح با جمهوری اسلامی است. صلح ترامپ با جمهوری اسلامی بر چند شرط از جمله «به‌رسمیت‌شناختن اسرائیل» و «عدم حمایت از گروه‌های محور مقاومت» متمرکز شده است.

جمهوری اسلامی به گفته‌های ترامپ و شروط او واکنش منفی نشان داده و گفته؛ «چگونه می‌توان صلح را از سوی ترامپ پذیرفت که چند ماه پیش حملاتی علیه تأسیسات ما انجام داده است».

طرح صلح ترامپ با جمهوری اسلامی بعد از کنفرانس شرم‌الشیخ برای خامنه‌ای و سیستم تحت حاکمیت او ورود به فاز جدید منطقه‌ای و داخلی است. ادامه فشارهای منطقه‌ای و فشارهای درون‌جناحی و تشدید اعتراضات مردم علیه جنگ‌ستیزی و ضدیت با غرب و اسرائیل‌ستیزی است.  

در بُعد داخلی، رژیم در حال رودررویی با شکاف‌های جناحی و پروژه بقا در مقابله با اعتراضات مردم و به‌ویژه کارگران و افشار تهیدست جامعه در شرایط بعد از جنگ دوازده‌روزه و برگشت مکانیسم ماشه و تحریم‌های بین‌المللی است. در گزارش جدید بانک جهانی، شاخص‌های اقتصادی مهم ایران از جمله نرخ تورم و رشد اقتصادی، بدبینانه‌تر از گزارش‌های قبلی پیش‌بینی شده و چشم‌انداز اقتصادی ایران در سال‌های پیش‌رو با رکود، تورم بالا و تداوم فشارهای تحریمی توصیف شده است.

در بُعد منطقه‌ای، حکومت مشغول ادامه فازی است که جمهوری اسلامی را در مسیر انتخاب واکنش ایدئولوژیک و ضد غربی یا ضدآمریکایی، ضد اسرائیلی و ضدیت با تعدادی از کشورهای اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) قرار داده و تعیین تکلیف شرایط کنونی نه جنگ نه صلح، است.

جنگ دوازده‌روزه و حملات هوایی اسرائیل به تاسیسات و فرماندهان رده‌بالای سپاه پاسداران و حملات آمریکا به تأسیسات هسته‌ای فردو و نطنز و… جمهوری اسلامی را از اتخاذ راهکارهای منطقه‌ای در مقابل پروسه طرح صلح ترامپ و نتانیاهو برای غزه عاجز و ناتوان کرده است. در همین دوره ما شاهد انزوا و انفعال جمهوری اسلامی در معادلات منطقه‌ای بوده‌ایم.

آنچه امروز ما در بُعد منطقه‌ای شاهد آن هستیم تغییر موازنه به نفع ائتلاف آمریکا – اسرائیل و تعدادی از کشورهای عربی است. بحران منطقه‌ای و سلب قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی عمیق‌تر و انزوای کامل منطقه‌ای در کشورهای (سوریه، لبنان، عراق و یمن) است. پروسه‌ای که بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به حملات مرگبار اسرائیل به حزب‌الله لبنان و حماس منجر شد. سقوط بشار اسد و متعاقباً حملات کوبنده به سپاه قدس جمهوری اسلامی، کشتن ده‌ها نفر از فرماندهان و رهبران حزب‌الله لبنان و حماس و فرماندهان سپاه پاسداران (قدس) و تهدیدهای جدی عراق و حشدالشعبی و اخیراً کشتن تعدادی از فرماندهان رده‌بالای حوثی‌ها در لبنان رویدادهای موجب انزوای منطقه‌ای جمهوری اسلامی در دوره جنگ دو‌ساله اسرائیل در منطقه هستند که بر انزوا و ناتوانی دیپلماتیک او تأثیر تعیین‌کننده‌ای داشته است.

در روند صلح غزه که با میانجیگری مصر، قطر، ترکیه و آمریکا پیش رفت، جمهوری اسلامی نقش میدانی مؤثر و فعالی در آتش‌بس نداشت. توان دیپلماتیک را در پروسه صلح غزه ازدست‌داده بود و فاقد اعتماد بین‌المللی و شرکت در مذاکرات بود.

شکست جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه در حالی رونمایی شد که زمانی و با سرمایه‌گذاری چند میلیارد دلار در منطقه به‌ویژه در چهار کشور لبنان، سوریه، عراق و یمن از موقعیت برتر و قدر قدرت نظامی و سیاسی بالایی در مقابله با اسرائیل و آمریکا برخوردار بود.

امروز ناظران سیاسی معتقدند که نفوذ جمهوری اسلامی در تصمیم‌گیری‌های تاکتیکی و استراتژیک حماس به‌شدت کم شده و کاهش چشمگیری دارد. به بیان دیگر یکی از نیروهای محور مقاومت جمهوری اسلامی به دنیای عرب سنی و نظام منطقه‌ای قطر، مصر و ترکیه نزدیک شده و از جمهوری اسلامی فاصله گرفته است.

تن‌دادن حماس به امضای طرح صلح ترامپ – نتانیاهو نشانه پایین آمدن نفوذ ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و در حاشیه قرارگرفتن او در معادلات منطقه‌ای است. دوره‌ای طولانی بیش از چند دهه ترکیه در حاشیه تحولات منطقه‌ای خاورمیانه قرار گرفته بود، اما بعد از شکست‌های نیروهای محور مقاومت جمهوری اسلامی این ترکیه است که به مرکز دخالتگری منطقه‌ای خاورمیانه تبدیل شده و در پروسه صلح ترامپ جزو سه کشور مهم و دخالتگر قرار گرفته است.

پایان جنگ غزه و آتش‌بس همراه با پیشرفت طرح صلح ترامپ – نتانیاهو به تضعیف موقعیت محور مقاومت، تشدید بحران حزب‌الله لبنان (تا مرحله خلع سلاح توسط دولت لبنان و حمایت‌های میلیاردی آمریکا برای دسترسی به خلع سلاح حزب‌الله لبنان)، تحت‌فشار قرار گرفتن حوثی‌ها و کشتن تعداد قابل‌توجهی از فرماندهان رده‌بالای آنها توسط اسرائیل و آمریکا، منفعل کردن حشدالشعبی در عراق که با هزینه‌های میلیون‌دلاری خامنه‌ای و سپاه قدس تأسیس شده، منجر و پایانی است بر حضور قدرتمند نیروهای محور مقاومت جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی!   

افزایش شکاف‌های درونی جمهوری اسلامی!

در پرتو انزوای منطقه‌ای بی‌دلیل نیست که ناطق نوری، علی لاریجانی، حسن روحانی و علی مطهری و تعداد بیشتری از جبهه اصلاح‌طلبان با زبان و انگیزه‌های متفاوت، اما با یک مضمون مشترک، به بازنگری در شعارهای ضد غرب و سیاست خارجی‌ستیزی رسیده‌اند.

بر شمردن چالش‌های درون حاکمیت، پشیمانی‌های تاریخی را بیان می‌کنند. ناطق نوری: تصرف سفارت امریکا اشتباه بزرگی بود. علی لاریجانی در مصاحبه با «هم میهن سال ۱۴۰۲»: چرا باید تصور کنیم رابطه با آمریکا ذاتاً خط‌قرمز است؟ سیاست خارجی باید ابزار منافع ملی باشد، نه ابزار تسویه ایدئولوژیک. حسن روحانی: دفاع از برجام و دیپلماسی به‌جای مقاومت صرف. روحانی طرف‌دار مذاکره و بارها گفته بود که ما در برجام جلوی جنگ را گرفتیم؛ مقاومت بدون مذاکره یعنی بن‌بست و علی مطهری در توییتی در سال ۱۴۰۳ نوشته بود: «اگر اشغال سفارت آمریکا اشتباه نبود، چرا هنوز باید هزینه‌اش را بپردازیم؟ دشمنی دائم سیاست نیست، لجاجت است.» مواضع بخش‌های زیادی از جناح‌های درونی جمهوری اسلامی اگر چه نقد به سیاست‌های دیپلماتیک و غرب‌ستیزی خامنه‌ای و دوایر بیت رهبری و سپاه پاسداران است؛ اما به‌تدریج زمینه‌ساز ایجاد الگوهای “جمهوری اسلامی عقل‌گرا” است و پروسه تلاش برای عوض‌کردن چهره‌های بالای حاکمیت از جمله خامنه‌ای است.     

مردم و جمهوری اسلامی

ریشه بحران‌های منطقه‌ای و داخلی جمهوری اسلامی در داخل و در ادامه اعتراضات پیگیرانه علیه فقر، گرانی و فساد و سرکوب و اعدام است.

مردم با مشکلات عدیده و علاج‌ناپذیری درگیر هستند. فقر و بیکاری، افزایش روزانه فاصله خط استاندارد شده زندگی با حقوق و درآمدها که در شهرهای بزرگ حدود شصت میلیون تومان و در خوش‌بینانه‌ترین بیلان‌های مالی و درآمدی برای یک خانواده سه‌نفره ما با رقم زیر سی میلیون تومان روبرو می‌شویم.

کمبود مسکن، کمبود و یا پایین‌بودن دسترسی به موقعیت‌های شغلی، محرومیت بیش از یک میلیون کودک و دانش‌آموز از ادامه تحصیل و محروم از رفتن به کلاس‌های درس و کمبود معلم و کمبود مدارس با استانداردهای ایمنی.

در شرایط کنونی مردم خواهان زندگی غنی شده هستند. خواهان پایان جنگ‌افروزی و غرب‌ستیزی و قطع‌کردن کامل و بی اما و اگر حمایت‌های مالی و لجستیکی از نیروهای محور مقاومت هستند. مردم فریاد می‌زنند زندگی حق مسلم ما است. به این اعتبار مبارزه برای معیشت و رفاه در محور خواست و مبارزه اقشار مختلف جامعه قرار گرفته است.

مردم با اعدام و سرکوب به‌شدت مخالف هستند. اعتراضات و اعتصاب غذا در زندان‌ها توسط هزاران زندانی نشانه‌های اجتماعی نارضایتی مردم از سرکوب و اعدام است. جمهوری اسلامی برای حفظ بقا و خاموش‌کردن صدای اعتراض مردم و جامعه به تعداد اعدام‌ها افزوده است. افزایش اعدام‌ها به درست مورد تنفر مردم در سطح سراسری و زندان‌ها و افکار عمومی و نهادهای بین‌المللی مخالف اعدام قرار گرفته است.   

اکثریت مردم ناراضی و معترض در ایران هیچ نسخهٔ اصلاح شده از جمهوری اسلامی از نوع حسن روحانی یا ناطق نوری و اصلاح‌طلب “ملایم و عقل‌گرا” را قبول ندارند. مردم در طی سالیان طولانی از خیزش مردمی ۸۸ جنبش سبز و یا جنبش اصلاح‌طلبی “امید” تا خیزش مردمی علیه گرانی و برای معیشت اعتراضات دی‌ماه ۹۶ و آبان ۹۸ و انقلاب مدرن زن زندگی آزادی ۱۴۰۱ را تجربه و از این خیزش‌ها درس‌های مهم و رهایی‌بخش آموخته‌اند. مسئله کنونی مردم پایان جمهوری اسلامی است.

انترناسيونال ١١٥٠

اینرا هم بخوانید

جدال بی وقفه برای رهایی- مجموعه یادداشتهای نسان نودینیان

جدال بی وقفه برای رهایی- مجموعه یادداشتهای نسان نودینیان- منتشر شده در نشریه ژورنال- ویژه …