خرداد 1400، گامی بلند به سوی سرنگونی!

“انتخابات” 28 خرداد 1400 بی نظیر بود. نه به این دلیل که گویا این بار اصولا انتخاباتی در کار نبود. در جمهوری اسلامی هیچ وقت انتخاباتی در کار نبوده است. این بار فقط قیف استصوابی شورای نگهبان تنگتر شده بود. آنقدر تنگ که حتی رئیس جمهور سابقشان، رئیس مجلس سابق و مشاور همین امروز ولی فقیهشان، معاون رئیس جمهور همین امروزشان هم از این قیف نتوانستند رد شوند!

خرداد 1400 بی نظیر بود،

به این دلیل که معرکه ای که قرار بود در این روز برای نظام مشروعیت مردمی دست و پا کند، به رفراندمی از طرف مردم علیه حکومت تبدیل شد. بیشتر معلوم شد که حکومت اسلامی به هیچ معنا در میان مردم مشروعیت ندارد و حقه بازی سیاسی انتخاباتی به خط اخر رسیده است.

به این دلیل که قدرت و وسعت جنبش برای سرنگونی کل نظام اسلامی را به خود مردم و به افکار عمومی در جهان و همچنین به خود حکومت اسلامی نشان داد.

به این دلیل که علنا اعلام کرد جناح اصلاح طلب حکومت و دنبالچه هایشان در داخل و خارج که قیافه اپوزیسیون به خود میگیرند و برای تداوم عمر حکومت کار میکنند، هیچ اعتباری در میان مردم ندارند و باید گورشان را همراه حکومت اسلامی گم کنند.

خرداد 1400، حتی مرددترین لایه های از جامعه که قبلا امیدی برای استفاده از شکافهای درون حکومتی برای ذره ای تغییر در وضعشا داشتند، به جنبش عظیم سرنگونی طلب پیوستند. خرداد 1400 مردم به قدرت خود، به ابعاد و وسعت جمعیت سرنگونی طلب، به عمق همبستگی سیاسی علیه کلیت حکومت اسلامی در جامعه پی بردند. اعتماد سیاسی مردم بالاتر رفت. ضعف و در هم ریختگی و انزوای سیاسی مقامات حکومت اسلامی برملا شد. و بنا به همه دلایل بالا، خرداد 1400، جنبش سرنگونی را یک گام بلند به سوی سرنگونی سوق داد.

بالماسکه ای که در آن از پشت نقابها خون میچکید!

همیشه نمایشهای مضحک انتخاباتی جمهوری اسلامی بالماسکه سیاسی بودند. در خرداد 1400 کاریکاتوری مضحکتر از حتی یک بالماسکه سیاسی راه افتاد که در آن نقاب پوش اصلی بالماسکه، حجت الاسلامی بود که از پشت نقابش، از عمامه و عبایش خون میچکید. خون قتل عام هزاران زندانی سیاسی، خون کشتار 96 و 98، خون 176 زن و مرد و کودک که در آسمان با موشک جمهوری اسلامی تیرباران شدند! شخصیت اصلی بالماسکه این بار یک قاتل حرفه ای و زنجیره ای شناخته شده بود که هنوز توسط ولی فقیه مراسم تحلیفش انجام نشده که عفو بین الملل اعلام کرد رئیس جمهور قاتل به اتهام جنایت علیه بشریت باید تحت پیگرد قرار گیرد! سران جمهوری اسلامی شاید ابلهانه تصور میکنند با ارتقاء جلاد شناخته شده شان به مقام ریاست جمهوری، در کنار اهداف دیگرشان، امکانی در جهت عادی سازی قتل عام دهه شصت فراهم خواهد شد، اما این قدم خونین همان روز اول در هم شکست. جمهوری اسلامی با این حرکت ابلهانه اش، با فرستادن حجت السلام دار و اعدام بر تخت ریاست جمهوری، بی تردید شیب سقوط خود را تندتر کرده است.

تشییع جنازه اصلاح طلبان!

28 خرداد، ادامه دیماه 96 بود. ادامه آبان 98 در قالبی دیگر و در شرایطی دیگر بود. اگر در 96 و 98 مردم سرنگونی خواه، به مصاف رو در رو با نیروهای سرکوب در خیابانها دست زدند، 28 خرداد صحنه رویارویی مردم با حکومت را به مقابل و مقابله با صندوقهای کذایی رای کشاند. سرکوب خونین دی و آبان قرار بود مردم را بترساند و در خانه نگه دارد. خرداد 1400 بازگشت همان مردم این بار برای فتح سنگر دیگری بود. سنگر انتخابات حکومتی. 28 خرداد 1400 روز فتح کامل این سنگر توسط مردم بود.

اگر در دیماه 96 مردم با شعار مشهور و محبوب “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” آنچنان ضربه سنگینی بر گرانیگاه باند اصلاح طلب و از آن طریق بر کلیت حکومت وارد کردند که هنوز هم جماعت تلو تلو میخورند، در 28 خرداد 1400 اصلاح طلبان حکومتی و “اپوزیسیون” سرگردان اصلاح طلب در داخل و خارج، یعنی مدافعین اصلی این سنگر و همراه با آنها کل حکومت شکست خیره کننده ای از مردم دریافت کردند. 28 خرداد به اصلاح طلب و اصولگرا در کنار هم نه محکم گفت. اصلاح طلبان را تشییع جنازه “مدنی” کرد و جامعه را برای تشییع جنازه اصلی، تشییع جنازه کل حکومت اسلامی آماده تر کرد.

18 خرداد نشان داد که آنهایی که 88 و 96 و 98 به خیابانها ریختند، “خس و خاشاک” نبودند. مردمی واقعی بودند که در 18 خرداد هم با نه گفتن به صندوقهای حکومتی اجازه ندادند سران حکومت ژست مشروعیت مردمی بگیرند. اجازه ندادند جواد ظریف چپ و راست در رسانه های غرب وقاحت را به اوج برساند و بگوید در ایران آزادی انتخابات هست؛ در ایران 75 درصد مردم در انتخابات شرکت میکنند و “ما خودمان انتخاب کردیم که اینجوری زندگی کنیم”! یعنی مردم خودشان انتخاب کردند که یک مشت مرتجع برخاسته از گورهای 1400 سال پیش همه جلوه های یک زندگی انسانی را زیر سم چرکین و خونین شریعت اسلامی لگدمال کنند!

هدف 28 خرداد فقط خامنه ای و جناح اصولگرا نبود. فقط روحانی و جناح اصلاح طلب نبود. هدف همه اینها باهم بودند. در 28 خرداد، صندوق رای، به جای مشروعیت دادن به یک نظام فاسد، زیر پایش را خالیتر کرد. به این اعتبار28 خرداد یک گام بزرگ در پیشروی جنبش سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی بود. “انتخاباتی” در خدمت انقلاب بود! 28 خرداد پلی شد میان گذشته و آینده. پلی شد که قیام 98 را به مصاف نهایی باحکومت وصل میکند. این هم یکی از خودویژیگهای انکشاف سیاسی در ایران است که چگونه حتی صندوق رای کذایی مسیر یک انقلاب را هموارتر میکند!

در 28 خرداد، مردم به این حقیقت پی بردند که قدرتمندند، همدرد و همدل و هم رزمند. مردم به این حقیقت پی بردند که میتوانند با یک اقدام سراسری سیاسی حکومت اسلامی را سکه یک پول کنند. مردم به ظرفیت همبستگی خود در مقابل حکومت و به این اعتبار قدرت خود برای مقابله با آن و نهایتا پایان دادن به عمر آن پی بردند. در 28 خرداد توازن قوای روانی میان مردم و حکومت و به این اعتبار تواز قوای سیاسی یک گام بلند به نفع مردم برداشت.

حکومت یکپارچه یا حکومت در هم شکسته؟

میگویند حکومت اسلامی با رد صلاحیتهای وسیعتر از گذشته، عملا تلاش کرد قدرت را یکپارچه کند. این یک شگرد تبلیغاتی اصلاح طلبان هم بود که با آن تقلا میکردند مردم را به پای مضحکه بکشانند که نگرفت.

“انتخاباتهای” جمهوری اسلامی همیشه دو هدف موازی را دنبال میکرده است: نقش درون حکومتی برای رفع و رجوع کشمکش باندهای قدرت و مهمتر از آن کسب مشروعیت مردمی برای حکومت. جواب مشروعیت کسب کردن از درون صندوقهای کذایی را مردم این بار قاطعتر و خیره کننده تر دادند. اما تا آنجاییکه به کشمکش درون حکومتی باندهای حکومتی مربوط است، باند خامنه ای سومین نهاد رسمی حکومت اسلامی یعنی ریاست جمهوری را رسما مال خود کرد، حلقه قدرت تنگتر شد و حکومت مثلا ظاهری یکپارچه تر به خود گرفت.

این یکپارچگی توخالیست. حکومت اسلامی یکپارچه و منسجم نخواهد شد. شکاف باندها بیشتر خواهد شد. همه آن فاکتورهایی که در بالای حکومت اسلامی ترک میانداخته همچنان سرجایش هستند. جدا از قدرت و ثروت و رقابتهای مافیایی، این فاکتور فشار اعتراضی قدرتمند مردم، خطر شورش گرسنگان، خطر تعرض نهایی مردم به حکومت بود که سران حکومت را در اتخاذ استراتژی برای بقا به تشتت انداخته بود. خطر فروپاشی، خطر سرنگونی نه تنها سرجایش هست بلکه 28 خرداد بار دیگر نشان داد که خطر حتی جدی تر شده است. خطر جدی تر به تنشهای حادتر و ترکهای بزرگتر در بالای حکومت اسلامی منجر خواهد شد. تردید نداشته باشید که بزودی جنگ قدرت بر سر ثروت و چپاول و مهمتر از آن شکاف بر سر استراتژی بقا این بار حتی باحدت و تراکم بیشتر از گذشته اوج خواهد گرفت. مساله بقا برای جمهوری اسلامی بسرعت به مساله نجات تبدیل خواهد شد. *

اینرا هم بخوانید

ترامپ و مبارزه مردم ایران برای سرنگونی – سؤال یک خواننده ژورنال از ایران، پاسخ محسن ابراهیمی

مندرج در ژورنال شماره ۸۸۸ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …