خشونت در هر نوع و در هر شیوه و شکل خلاف انسانیت است- فاطیما قدسی

در ایرانی که هریک از ما آرزویش را دارم هر انسانی حق دارد،عقاید خودش را انتخاب کند، افکار و پوشش خودش را داشته باشد، با هر دید و نسبتی با هر دینی که دوست دارد با هر خدایی که میخواهد ارتباط برقرار کند بدون اینکه کسی بپرسد مذهب شما چیست؟ عقیده آت شبیه به مناست یا نه؟ یا نه نپرسد آیا تناسب با عرف و سنت جامعه داری یا خیر؟ایران در گذشته دور اینگونه بوده است و شاید در آینده نزدیک نیز ممکن باشد. اما در ایران کنونی هفته‌هاست شاهد اوج‌گیری حضور انواع گشت ارشاد در خیابانها هستیم تا خشونت را بیش از پیش به زندگی روزمره مردم بکشاند. از قرارگاه ثارالله تا موتورسوارها با لباس های شخصی، دوربین های اتوبان ها، پلیس های درون پارک ها تا عوامل امر به معروف.
خشونت در هر نوع و در هر شیوه و شکل خلاف انسانیت است. اما تداوم خشونت علیه زنان در شکل های مختلف زیر سایه جمهوری اسلامی هرروز بیش از روز قبل است .در همه این کره خاکی خشونت و جنایت علیه زنان هست اما با این حجم زیاد زیر کلاه مذهب و دین که جمهوری اسلامی ایران از هر نظر آن را الگو قرار داره جنبه ها و ابعاد فاجعه بارتری به خود گرفته است.جمهوری اسلامی ایران با تمام توان و تلاش خود دارد به حریم خصوصی مردم وارد میشود تا به خیال خود مردم را به سمت حکومت دلخواهش بدیل کند.
در ماه های نخست انقلاب همزمان با آدمکشی و قتل عام مخالفین بدستور خمینی نخست به سراغ زنان آمده تا حقوق حداقلی را که به زحمت در حکومت سلطنتی کسب شده بود از آنها بگیرد. زنان به میدان آمدند تا در تاریخ ۱۷ اسفند روز جهانی زن را فریاد بزنند.خودشان را برای پوشش و بدن خودشان تصمیم بگیرند هر چند که صدایشان ناشنیده باقی ماند و تنها از آن زمان صدای امید شان در گوش خیابان های شهر به جا مانده استتا شاید نسل‌های بعد از آن بتوانند تکرار تاریخ را متوقف کنند و این بار صدایشا ن تنها در کوچه و خیابان‌هابجا نماند.
این اولین بار نیست که رژیم اسلامی در مقابل اعتراضات و مبارزات جسورانه زنان علیه حجاب چنین وحشیانه عمل می کند.حجاب یعنی این زندان انفرادی هرگز انتخاب آزادانه زنان نبوده و نیست. زنان همیشه برای لغو این قانون اجباری و زن ستیزانه شجاعانه مبارزه کرده اند و حجاب این بیرق اسلام سیاسی و پرچم بی حقوقی زنان را لگدمال کرده و با خون خود به آتش کشیده اند. از تمام تاریخ جمهوری اسلامی می توانیم بفهمیم که جریان اسلامی مانند خمینی در تلاش بودند تا جامعه را تبدیل به تصویر تاریکیکنند که در آن باید زندگی را فدای آخرت کرد. در سال ۵۷ امکانات برای زندگی هنوز حضور داشت اما در هفته های اخیر با وضعیت وخیم اقتصادی اکثریت جامعه، مردم آرام نخواهند بود چرا که امروزه بیشتر زنان مسئولیتی بالاتر دارند و حتی بیشتر از مردان از نظر اقتصادی هم بیحقوقند. با دزدی هایی که حکومت از مردم در قالب کمک و دیگر موارد میکند، در واقع چپاول از جیب مردم است که گوششان را با دین و مذهب پر کرده اند. در کنار تمام اینها و تحریم های سرسختانه حاکمان نمی‌خواهندکنار بروند.
تنها با مطالعه چند مقاله ساده یا حتی تماشای چند گزارش از فعالان حقوق زنان مثل پروین ذبیحی متوجه خواهید شد که در طول بیست سال گذشته دست کم 1200 مورد زن کشی در سراسر کشور گزارش شده است، که خود می‌دانیم این آمار واقعی نیست و واقعیت بسیار بیشتر از آماری است که منابع رسمی اعلام میکنند. تمام این گزارشات اعلام شده از بین خانواده ها گزارش شده درحالی که هم زمان با انتشار ویدیو سپیده رشنو میتوان فهمید شکنجه و اعمال خشونت آمیز علیه زنان نه تنها عملی زشت تلقی نمیشود، بلکه در بطن جمهوری یک امری واجب و عادی است که آشکارا مردم را برای انجام آن تشویق میکنند.
به همراه انتشار این ویدیو از شبکه های خبری جمهوری اسلامی در فضای مجازی ویدیوهای دیگری شروع به انتشار کرد که در یکی از آن ویدیوها ماموران گشت ارشاد رشت بصورت کاملا وحشیانه خانمی را از ماشین در حال حرکت به بیرون پرتاب می‌کنند.
این میزان خشونت و سرکوب جنسیتی در لایه های مختلف به شکل های متفاوت موجب شده است تا موجی از خشم عمومی را در میان کاربران فضای مجازی برانگیزد. اما نکته قابل تامل این است که چرا این خشونت منجر به تکانه جمعی نمیشود؟با پخش شدن بسیاری از گزارشات تجاوز و قتل علیه کودکان چرا این حکومت خدایانه هیچ عملکردی تاثیرگذار انجام نداده است؟ و حتی هرروز شاهد اوج گیری آن بوده ایم؟ چرا باید یه دختر بچه 6 ساله به خاطر نپوشیدن یک لچکی تنبیه بشود؟ چرا زمانی که به یک دختر بچه تجاوز میشود اول از هر کس انگشت اتهام به سمت پوشش آن کودک است؟ و بعد هم با قوانین الهی دختر بچه گناهکار و مرد چندین ساله بیگناه است؟
امروزه شاهد به تصویب رسیدن هرچه بیشتر قوانین ضد زن هستیم که در جهت تسلط بر جزیی ترین موارد انسانی که یک زن باید داشته باشد.حکومت ایران با برپایی یک مهلکه مردسالارانه زیر سایه الله جایگاه برتر قانونی و سنتی را بیش از پیش به مردان اعطا کرده است.با عمیق تر شدن این نابرابری، کنترل زنان به دست مردان قرار گرفته است و در نهایت آنها نیزمانند یک کالای تحت تملک با زنان برخورد میکنند.
خشونت خانگی،اجتماعی، آاداب و رسوم و سنت های عقب افتاده،سیاست های ضد زن همه از چیزی به نام دین است که تغذیه میشود! بدن یک زن با ارزش ترین چیز در این جهان هستی است که خود او در حکومت ایران هیچ اختیاری بر آن ندارد. این بدن می‌تواند در زندگی مشترک و یا خانه پدر زیر مشت لگد قرار بگیرد چرا که پای حیثیت آبرو و غیرت یه میان آمده است میتواند در هر زمان و در هرجا مورد تعرض و دست درازی قرار بگیرد.! این تعرض تنها با لمس نیست بلکهبا خشونت کلامی هم میتواند باشد. تعرض در خانه و خیابان عادی استت.هر زن هزاران روایت از این تعرضات را می‌تواند نقل کند و بگوید چه میزان احساس ناامنی و ترس را تجربه کرده است.
خشونت فیزیکی و روانی علیه زنان سلاحی پنهان و آشکارا است که ظاهرا اساسش در خانواده است ولیاین سطح قضیه است.خشونت در همه جای دنیا رواج دارد. اما نکته قابل تامل این است که در جوامعی که زن حقوق بیشتری دارد خشونت خانوادگی هم بسیار بسیار کمتر است چون هم فرهنگ بالاتری میان مردم هست و هم قوانین از حقوق زنان دفاع میکنند. در جامعه ای که با جرثقیل اعدام میکنند یا سنگسار میکنند یا شلاق میزنند یا از صبح تا شب در مسجد و تلویزیون و مدرسه و همه جا زن عامل گناه محسوب میشود روشن است که مردان خانواده هم این فرهنگ را یاد میگیرند و بکار میبرند. دختر را بجرم ارتباط با یک پسر میکشند و فکر میکنند ثواب هم میکنند. خوشبختانه بخش وسیعی از زنان که همراهی مردان آزادیخواه را هم دارند روزبروز بیشتر علیه این ستم و نابرابی وظلم و جنایت اعتراض میکنند و در همه زمینه ها حکومت را دارند به عقب میرانند.

اینرا هم بخوانید

چرا رهبری جنبش نباید از پیش تعیین شود؟ نظری بر ادعای جعلی آقای رضا پهلوی- بهروز ورزنده

بحثی درباره رهبری جنبش‌های مدرن اخیراً آقای رضا پهلوی در سخنرانی خود در “باشگاه ملی …