خطاب به کنشگران سیاسی و اجتماعی


دوست عزیزم میلاد محمدی که از دادخواهان و فعالین انقلاب “زن زندگی آزادی در ایران”  و برادر زنده یاد شهریار محمدی هست مدتیست در تورنتو در مسیر دادخواهی فعالیت های مفید و ارزشمندی  انجام داده است.

اخیرا دو هفته در میدان مل لستمن برای آزادی زندانیان سیاسی و مشخصا دایه مینا با همکاری دوستان در تورنتو تحصنی را سازمان داد که خوشبختانه به آزادی موقت  دایه مینا منجر شد و گامی مثبت در این عرصه بود. میلاد بیش از ۸۰ نفر از کنشگران اجتماعی را حول  دادخواهی در تلگرام جمع کرده و به این تلاش ها ادامه می دهد.  بحث هائی نیز در آنجا رد و بدل شده که مربوط به آن اتاق هست.

آخرین بحثی که مطرح شد، حول دادخواهی، علیه اعدام  و چگونگی  اتحاد و نقش افراد و احزاب در این مورد  بود. من آخرین  نوشته  و بحث خودم  را با کمی ادیت که برای عموم قابل نشر باشد اینجا می آورم.

***

میلاد بسیار عزیز

من شکی ندارم که هم شما و هم تک تک عزیزان حاضر در این گروه قلبشان برای مردم، جامعه و انقلاب زن زندگی آزادی در ایران می تپد!

اما اگر کسی بدین باور است  که این گروه به تنهائی  قرار است در جنبش علیه اعدام، و یا آزادی زندانیان سیاسی و یا سرنگونی رژیم کاری کارستان انجام دهد سخت در اشتباه هست و یا توهم دارد. ما جریانات ده برابر بزرگتر از  این گروه را هم در مورد علیه اعدام داریم و هم در مورد آزادی زندانیان سیاسی و هم در مورد دادخواهی و با اینکه خیلی هم فعال و موثر هم بوده اند ولی کاری کارستان انجام نداده اند و ادعایی هم ندارند. آخرین نمونه اش یک هفته برنامه زنده علیه اعدام توسط “سازمان حقوق بشر ایران” و کارزار جهانی نه به اعدام در ایران” بود که جنبش علیه اعدام را یک گام اساسی در ایران و جهان به پیش برد.

همچنین اگر کسی باورد دارد این ۸۰ نفر در این گروه همه با هم قرار است اختلافات را کنار گذاشته و دست در دست یکدیگر برای سرنگونی رژیم متحد شوند هم اشتباه می کند. البته می شود و باید حول دادخواهی قدم هایی برداشت و تا کنون هم تا حدودی برداشته شده که دست شما و تک تک عزیزان که باعث این امر شدند  را باید فشرد، و امیدوارم بهتر و بیشتر هم پیش برویم.

 البته می شود و باید نه تنها این ۸۰ نفر بلکه تمام کسانی که به سرنگونی رژیم باور دارند، به برابری زن و مرد باور دارند به لغو مجازات اعدام باور دارند به آزادی زندانیان سیاسی باور دارند. به ادامه انقلاب زن زندگی آزادی باور دارند. به آزادی عقیده، بیان، تحزب، تشکل و اعتراض و اعتصاب باور دارند، به محاکمه سران رژیم باور دارند به حقوق برابر شهروندان و ملیت ها و مذاهب و بی مذهب ها و بی خدایان و حتی ضد مذهبی ها  باور دارند. به حقوق برابر جنسی برای همه ی گرایشات مختلف جنسی باور دارند و … را متحد کرد و رژیم اسلامی را به زیر کشید.

من هم باور دارم که  اتحاد حول خواستهای مشخصی که به همه مردم مربوط می شود امکان دارد و نه حول خواسته های حزبی و سازمانی. و احزابی که بتوانند خود را با این خواست ها تطبیق بدهند می توانند خود را با مردم و انقلاب و آینده هماهنگ و رشد کنند. وگرنه ده ها حزب و سازمان در طول زمان  می آیند و می روند. من در اینجا قصد وارد شدن به تحلیل احزاب فعلی و سابق را ندارم ولی نفس حضور و وجود احزاب نشانه جامعه ای مدرن و امروزی است و گرنه  یا با گورستان آریامهری مواجه هستیم و یا کشتارها و قتل  عام های رژیم اسلامی. اگر انقلابی میلیونی در زمان شاه رخ داد و یا اگر باید رژیم اسلامی را با انقلاب بعدی به گورستان تاریخ سپرد یکی ا ز مهمترین دلایل آن ممنوعیت احزاب، و کشتار و اعدام و زندان و قتل عام کردن فعالین احزاب سیاسی است. وگرنه اگر مانند کشورهای تا حدودی مدرن دموکراسی نیم بندی بود و احزاب و سازمان ها و اتحادیه ها آزاد بودند،  مبارزات اجتماعی نیز کانال طبیعی خود را داشت و عدالت و آزادی های بیشتری داشتیم و اعدام هم  نداشتیم  شاید دیگر انقلاب زن زندگی آزادی هم مطرح نبود.

و اما

جامعه خیلی پیچیده تر از اینهاست. در جامعه جنبش ها، گرایش ها، و طبقات مختلف اجتماعی  و منافع مختلف طبقاتی وجود دارد و اتفاقا احزاب سیاسی برآیند این جنبشها و گرایش ها و طبقات اجتماعی هستند. و به همین دلیل اختلافات در جامعه هم وجود دارد  و هم طبیعی هست و به همین دلیل هم باید اختلافات را شفاف و علنی در جای خود مطرح کرد. و نه اینکه برعکس مخفی کرد، سرپوش گذاشت، ندیده گرفت و یا زیر فرش کرد.

تکلیف نهائی جوامع مدرن و امروزی را هم احزاب سیاسی جدی مشخص می کنند و نه  سلبریتی ها و یا افراد و شخصیت های سیاسی و هنری فرهنگی ادبی و … که همه  هم تاثیر دارند و هم لازم هستند.

من امیدوارم هر چه زودتر انقلاب زن زندگی آزادی  توسط مردم ایران  به پیروزی برسد.  ولی حتی در چنین شرایطی هم  اگر احزاب جدی سیاسی حضور نداشته باشند جامعه  می تواند به سرنوشتی چون عراق و لیبی و مصر دچار شود. خوشبختانه کردستان ایران تا حدودی متحزب هست و این مشکل در آنجا کمتر احساس می شود.

بنابراین باید احزاب سیاسی را جدی گرفت و حتی اگر وجود ندارند و یا حزب مورد نظر گرایش ها و جنبش هایی وجود  ندارد طرفداران چنین گرایشاتی باید آن را هر چه زودتر تشکیل دهند (هرچند امریست بسیار سخت و پیچیده و کار هر کسی هم نیست).  تا چپ و راست و میانه بتوانند مدرن و متمدن و امروزی و قرن بیست و یکمی با هم جدال کنند و اتفاقا با شفافیت و علنیت اختلافاتشان را مطرح و مبارزه سیاسی مدرن را در پیش گیرند. تا ما هم به  سرنوشتی  چون کشورهای ذکر شده در  بالا دچار نشویم!

من دوست دارم نظر بقیه عزیزان فعالین و کنشگران اجتماعی سیاسی  حاضر در این گروه  و در خارج از گروه را نیز در این موارد بدانم. می شود با احترام متقابل، مدرن و امروزی ولی شفاف و علنی نظرات را جویا شد و نقد کرد.

شاید هم بتوان گروه دیگری حول بحث های سیاسی تشکیل داد.

دوستدار همگی

بابک یزدی

اینرا هم بخوانید

صدای بچه‌های اکباتان باشیم – سهیلا دالوند

مندرج در ژورنال شماره ۸۷۹ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …