کارگر کمونیست ۸۱۴
حداقل دستمزد و مبارزه علیه فقر
گفتگوی تلویزیونی با شهلا دانشفر در برنامه خط رفاه در کانال جدید
حسن صالحی: در دی ماه هستیم و در ماههای آخر سال. معمولا در این هنگام از سال بحث بر دستمزد بالا میگیرد و شورایعالی کار وارد جلسات به اصطلاح سه جانبه اش برای تعیین میزان حداقل دستمزد برای سال آتی میشود . چند سالی است که در جوار مباحث مربوط به تعیین حداقل دستمزد بحثی تحت عنوان تعیین حداقل دستمزد برحسب منطقه ای و یا جغرافیایی در رفت و برگشت است . بحثی که معمولا مسکوت می ماند و بعد هم حداقل دستمزدی تعیین میشود که همواره میزان آن مورد اعتراض کارگران بوده است. قبل از هر چیزی میخواستم توضیح دهید که بحث ها بر سر دستمزدهای منطقه ای چیست و شما در این مورد چه نظری دارید؟
شهلا دانشفر: همانطور که اشاره کردید چندین سال است که این بحث جریان دارد. ابتدا زمزمه های این بحث از سوی کارفرمایان و نمایندگان سرمایه داران بلند شد. سپس خود وزیر کار بحث آنرا به میان کشید. وزیر کار هم که روشن است منافع سرمایه داری حاکم را نمایندگی میکند. اما ببینیم بحث بر سر چیست؟ یک استدلال طراحان این بحث اینست که میگویند هزینه معیشتی بطور مثال در کلان شهرهایی مثل تهران و اصفهان و شیراز و غیره با شهرهای کوچک متفاوت است. بنابراین سطح دستمزدها در هر کجا باید متناسب با شرایط معیشتی در آن منطقه باشد. از جمله اگر توجه کرده باشید وقتی از خط فقر صحبت میکنند میگویند که خط فقر در تهران فلان مقدار است و در فلان منطقه فلان مقدار. اما به باور من این صورت ظاهر مساله است. مساله اساسی اینست که کلا دستمزدی که مبنای تصمیم گیری حکومت است، راندن هر روز بیشتر کارگران به زندگی زیر خط فقر و خط تباهی معیشتی است. انواع خط را جلو آورده اند. از جمله مبنای مباحثشان بر سر خط فقر، خط بقا، خط فقر مطلق و غیره است و هر روز رقم این خط پایین تر کشیده شده است. بنابراین وقتی نگاه میکنید زندگی کارگر در کلان شهر و در غیر کلانشهر دستخوش تلاطم و نابودی است. برای مثال بی مسکنی یک فاجعه اجتماعی است. از جمله یکی از دوستان کارگر میگفت من وقتی پول ندارم، هیچ سطحی از مسکن را نمیتوانم تهیه کنم و به نان شبم مانده ام. بحث منطقه ای کردن دستمزد و مباحث پشت آن، استدلالاتی برای سردر گم کردن کارگران در مبارزه برای خواست افزایش دستمزد و یک کلاه برداری آشکار است. این طرح تعرض وسیعتری به زندگی و معیشت کارگران است و اولین ضرر آن ایجاد شکاف عظیمی در جنبش سراسری بر سر خواست افزایش دستمزدهاست. بحث منطقه ای کردن تعیین میزان حداقل دستمزد ها همچنین دست کارفرمایان را برای تحمیل دستمزدهایی به مراتب نازلتر به کارگران بیشتر باز می گذارد و با تقسیم کارگران به مناطق مختلف، برای کارفرمایان راه فرار بیشتری ایجاد میکند. خصوصا اینکه بخش عظیمی از قراردادهای کاری بصورت موقت است. از جمله الان که میزان حداقل دستمزدها سراسری است می بینیم که کارفرمایان به هزار بهانه زیر آن میزنند و مزد کارگران را بالا میکشند. چه برسد که تعیین میزان حداقل دستمزد را منطقه ای کنند. آنوقت بیشتر شاهد قلدری و زورگویی کارفرمایان مفتخور خواهیم بود و دست کارفرمایان برای تعرض بیشتر به کارگران بیشتر باز میشود.
به عبارت روشنترمیدانیم که تعیین سالانه حداقل دستمزد بندی از قانونی کار جمهوری اسلامی است که به آن تحمیل شده است. به این معنا که نفس اینکه حکومت ناگزیر است سالی یکبار بنشیند و میزان حداقل دستمزد سراسری کارگران را تعیین کند، نتیجه فشار جنبش کارگری بوده است. با پیش کشیدن بحث منطقه ای شدن میزان حداقل دستمزدها، جمهوری اسلامی، سرمایه داران مفتخور همه تلاششان اینست که خودشان را از زیر بار این مخمصه بیرون بکشند. بحث منطقه ای کردن دستمزد، تلاشی در این جهت و برای تعرضی بیشتر به سطح معیشت و وضعیت کاری کارگران حتی نسبت به همان قانون کار کذابی و ضد کارگری ای است که به آنها تحمیل شده و وبال گردنشان است.
کارگران بر سیاستی که حکومت در پس این بحث دنبال میکند واقفند. از همین رو طرح منطقه ای شدن تعیین میزان حداقل دستمزدها هر بار با زمزمه های اعتراضی بسیاری روبرو شده و حکومت نیز ناگزیر موضوع را مسکوت گذاشته است. و جالب است که هر بار بحث بر سر این موضوع داغ شده شوراهای اسلامی و دارو دسته های حکومت سعی کرده اند که موضوع خواست افزایش دستمزدها و اینکه کارگر میگوید من اساسا کل شورای عالی کار و تعیین دستمزد از بالای سرم را قبول ندارم را حاشیه ای کنند. اما در تمام این سالها ما شاهد تعیین یابی هر چه بیشتر جنبش برای خواست افزایش دستمزدها بوده ایم. از جمله کارگر با تعیین رقم برای حداقل دستمزد خود صدای اعتراضش را علیه دستمزد زیر خط فقر بلند کرده و حرفش این بوده که شورایعالی کار را قبول ندارد و اگر بطور مثال خط فقر سی میلیون است مزد او هم باید به بالای این مبلغ افزایش یابد.
حال در شرایطی که وضع اسفناک معیشت و زندگی موضوع اعتراض کارگر، معلم ، بازنشسته و کل جامعه است، اعتراض به فقر و بی تامین و چپاولگریهای حاکم یک شعار انقلاب زن زندگی آزادی بوده است، جلو آمدن دوباره بحث تعیین حداقل دستمزد بصورت منطقه ای خود موجب تحرکات اعتراضی گسترده تری در جنبش کارگری خواهد شد. ضمن اینکه در این شرایط نفس باز شدن بحث بر سر میزان حداقل دستمزدها نسبت به سالهای گذشته موضوع جدال بزرگتری در سطح جامعه خواهد بود.
حسن صالحی: آیا در این میان حقیتی وجود ندارد؟ مثلا سقف هزینه زندگی در کلان شهرها بیشتر است. آیا دستمزد کارگران در آنجاها نباید بیشتر باشد. مثلا در همین سوئد هزینه در شهر استکهلم نسبت به شهرهای کوچکتر بالاتر است و باید در دستمزد منظور شود. در هر صورت ما یک حداقل دستمزدی را داریم که هیچ کارگاهی نباید از آن سطح کمتر بگیرد. ولی این تفاوتها را چگونه توضیح میدهید؟ اثباتا حرف شما چیست؟
شهلا دانشفر: ببینید در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی وضعیت با جوامعی مثل کشور سوئد و اروپایی کاملا متفاوت است. در خیلی از این کشورها قراردادهای دسته جمعی وجود دارد. در جاهایی اتحادیه های قدرتمندتری بعضا میتوانند قراردادهای بهتری برای کارگران آن رشته معین به دولت و کارفرمایان بقبولانند و سطح دستمزدهایشان را افزایش دهند. ضمن اینکه در این کشورها بقول شما یک حداقل دستمزد سراسری وجود دارد که مبنا است و هیچ کارگاهی نباید از حدقل مبنا مزد کمتری به کارگران پرداخت کند. اما در ایران هیچکدام از اینها وجود ندارد و در طرح منطقه ای کردن تعیین حداقل دستمزد، دیگر حداقل دستمزد بعنوان مبنای سراسری هم وجود نخواهد داشت. به این معنا که دستمزد بر اساس مناطق مختلف سطحش متفاوت خواهد بود و عملا این اقدام راهی برای پایین آوردن سطح دستمزدها از همین سطح فعلی آنست. یعنی در نبود یک سطح دستمزد مبنا، در نبود تشکل و حق بستن قراردادهای دسته جمعی کارگر بدون اینکه دستش به جایی بند باشد در برابر سرمایه داران و پیمانکاران مفتخور قرار میگیرد و بیشترین تعرض به معیشت او وارد میشود. به همین دلیل تبلیغاتی که حول منطقه ای شدن دستمزد به راه میندازند کاملا پوچ است و هیچ حقانیتی در آن وجود ندارد. بعلاوه اینکه حتی در کشورهای اروپایی نیز اگر یک جنبش سراسری دستمزد باشد. اگر یک اتحادیه کارگری و یا شورای کارگری فراگیر باشد. کارگران در توازن قوایی بهتر و با قدرت بیشتری میتوانند دستمزدهای بالاتری را به دولت تحمیل کنند. اما در هر حال در این جوامع جنبش کارگری پیشروی ها و دستاوردهایی دارد. توانسته خواستهایی را بر حکومت تحمیل کند. از بیمه های اجتماعی مثل درمان رایگان، تحصیل رایگان، بیمه بیکاری و غیره و غیره برخوردار است. و به این لحاظ هم با ایران قابل مقایسه نیستند. در ایران با رندی تمام آمده اند تفاوت هزینه ها بین کلانشهرها و شهرهای کوچکتر را مطرح میکنند تا بتوانند صف متحد سراسری کارگری برای خواست افزایش مزد را شقه شقه کنند. در حالی که بحث صرفا بر سر تفاوت هزینه ها نیست. بحث اصلی اینست که کارگر هر چه سراسری تر، قدرتمند تر در مقابل کارفرمایان و دولت بایستد، میتواند حداقل دستمزد بالاتری را که مبنای تعیین دستمزد در سطح سراسری در تمام سطوح باشد را به دولت تحمیل کند. برای مثال اگر کارگر مثلا در تهران هزینه مسکنش بیشتر است باید حق مسکن به او پرداخت شود. ما میگویم بیش از یکدهم مزد کارگر نباید صرف مسکن شود. و اگر این مبنا باشد، این تفاوت هزینه مسکن در کلانشهرها با دیگر شهرها را دولت باید بپردازد و آنوقت این تفاوت سطوح هزینه مسکن فشاری به کارگری که در شهرهای بزرگتر ساکن است وارد نمی کند. اگر درمان رایگان باشد. اگر تحصیل در تمام سطوح رایگان باشد دیگر با حذف این هزینه ها فشار معیشتی از روی کارگران در سطح سراسری کم میشود. و آنوقت سطح قیمت دیگر هزینه های زندگی را هم که بازار تعیین میکند و به این درجه متفاوت نخواهد بود. بعلاوه اینکه از نظر ما همه افراد بدون درآمد یا کم درآمد باید از سوی دولت کمک شوند و ماهانه مقرری ای بابت تامین کسری هزینه های زندگی آنها برای داشتن یک زندگی قابل قبول به آنها پرداخت گردد. بنابراین بحث های حول و حول منطقه ای شدن میزان حداقل دستمزد، چیزی نیست جز یک کلاهبرداری بزرگ که هدفش به تباهی کشاندن بیشتر معیشت کارگران و کل جامعه و چپاول بیشتر مردم است. این بحثها همانطور که اشاره کردم همه تبلیغاتی گمراه کننده برای عقب زدن جنبش قدرتمند سراسری کارگری برای خواست افزایش دستمزدهاست و در پرتو این طرح میخواهند تعرض معیشتی دیگری را بر زندگی و معیشت کارگران وارد کنند.
حسن صالحی: از این بحث بگذریم و برویم سراغ جنبش برای خواست افزایش دستمزد که جنبشی قوی است و اعتراضات بسیاری بر سر این خواست در جنبش کارگری و در سطح جامعه صورت میگیرد. بخاطر اینکه بحث بر سر معیشت و سطح زندگی مردم است. در عین حال جنبش و اعتراضات وسیع دیگری هم در جامعه هست که علیه فقر است. علیه بیحقوقی مطلق است. و اینکه زندگی مردم بخاطر فقر و تنگدستی واقعا داغان شده است. اینها دو جنبش متفاوت در عرصه های مختلف هستند که به همدیگر مربوطند. جایگاه هر کدام از اینها را چگونه ارزیابی میکنید؟
شهلا دانشفر: جنبش برای افزایش دستمزدها با جنبش علیه فقر کاملا به هم مربوطند. اعتراض علیه فقر در واقع اعتراض به بساط چپاول و غارت حکومت و علیه بی تامینی هاست. برای مثال هر روز ارقام جدیدی از دزدی های حکوتیان در دل نزاعهای درونی خود رژیم رو میشود. از جمله در این هفته خبر دزدی کلان دیگری در آستان قدس رضوی در مشهد رو شد. نمونه دیگرش دزدی هایی است که در جریان چایی دبش بر ملا شد و صدای اعتراض جامعه را بلند کرد. یک موضوع انقلاب زن زندگی آزادی همین بود و مردم با شعار “فقر فساد گرونی میریم تا سرنگونی”، صدای اعتراضشان را به این وضعیت جهنمی که جمهوری اسلامی بر پا کرده بلند کردند. و همین امروز موضوع و شعار اعتراضی کارگر، معلم، بازنشسته و بخش های مختلف جامعه همین است. بازنشستگان در اعتراضاتشان با شعارهای “اتحاد اتحاد علیه فقر فساد”، “درد ما درد شماست، مردم به ما ملحق شوید بر روی همین دردهای عمومی جامعه انگلشت میگذارند. از مسکن خبری نیست. این حکومت کارتن خوابی، دیوار خوابی، گورخوابی و انواع این فجایع را سر مردم آورده است. خط فقر، خط فقر مطلق، خط تباهی، گرسنگی کودکان و بخش عظیمی از مردم از جمله دردهای اجتماعی این جامعه هستند. از همین رو اعتراض علیه فقر ابعاد اجتماعی وسیعی دارد و محور اتحاد مبارزاتی همه مردم است. اعتراضاتی که پیوند عمیقی با انقلاب زن زندگی آزادی داشته و خواست فوری مردم رهایی از این وضعیت و خلاصی از شر جمهوری اسلامی است. در برابر این وضعیت ابزار مقابله کارگر مبارزه برای افزایش حقوقها و برخورداری از بیمه های اجتماعی است.
در اعتراض به این شرایط کارگر اعلام میکند که خط فقر را قبول ندارد و اگر خط فقر بطور مثال سی میلیون است، باید مزد هم بالاتر از این رقم باشد. بنابراین مبارزه برای افزایش دستمزدها ابزار میدانی جنگ کارگر با حکومت بر سر زندگی و معاشش است. در همین راستاست که بازنشستگان با خواست همسان سازی حقوقها بر خواست افزایش دریافتی های خود به بالای خط فقر و درمان رایگان و تحصیل رایگان و تسهیلات برای داشتن مسکن تاکید دارند. معلمان با خواست اجرای کامل رتبه بندی همین مطالبات را اعلام کرده اند. و این خواستها و مطالبات در شعارهای اعتراضی و بنرهای تجمعات اعتراضی کارگری بازتاب دارد. اینها همه گفتمانهای اعتراضی بخش های دیگر کارگری از جمله پرستاران نیز است. این چنین است که جنبش برای خواست افزایش دستمزد، جنبشی در برابر رژیم رانت خوار و چپاولگر حاکم است که هر روزه زندگی کارگران و کل جامعه را مورد تعرض قرار میدهد. از جمله همین امروز خواست سراسری تمام بخش های کارگران نفت افزایش دستمزدهاست. خواست معلمان، پرستاران و بازنشستگان همه و همه افزایش دستمزدها وحقوقهای دریافتی شان است. با همین مطالبه کارگران فولاد اهواز، ذوب آهن اصفهان و کارگران در معادن و مراکز مختلف کارگری دست به اعتراضات گسترده زده و ما امروز با یک فضای پر تلاطم اعتراضی در میان کارگران روبروییم. این چنین است که جنبش کارگری در حال طغیان است و کارگران با شعار نه زندان دیگر اثر ندارد ایستاده اند و از مطالباتشان کوتاه نمی آیند. همراه با خواست افزایش دستمزد کارگران کل ساختارهای حاکم بر این رژیم را به چالش میکشند. و با شعارهایی چون ” شورایعالی کار حامی سرمایه دار”، “دولت سرمایه دار، دشمن نیروی کار”، کل سیستم بردگی مزدی را به زیر سوال میبرد. میگوید اجازه نمیدهم که دستمزدها از بالای سر کارگر تعیین شود. میگوید حقوقهای نجومی و فاصله عظیم طبقاتی باید برچیده شود و با خواست افزایش دستمزد دارند زیر کل بساط بردگی حاکم میزند.
حسن صالحی: با توجه به همه این اعتراضات و شرایطی که صحبتش را کردیم، فکر میکنید برای سال آینده چشم انداز چیست؟ آیا امکان این هست که حکومت ناگزیر شود سطح دستمزدها را بحدی بالا ببرد که حداقل بتواند جوابگوی بخشی از خواستهای کارگران باشد؟ یا مثل هر سال به همان مقدار ناچیز دستمزدها را افزایش خواهند داد و در واقع با توجه به رشد سرسام آور هزینه زندگی ما با کاهش هر روز بیشتر قدرت خرید کارگران روبرو خواهیم بود؟
شهلا دانشفر: این حکومت به لحاظ اقتصادی در وضعیت بسیار در هم شکسته ای قرار دارد. جمهوری اسلامی اساس و پایه اش بر چپاول و غارت گذاشته شده و یک حکومت رانت خوار و مافیایی است. از جمله خزانه دولت ، صندوقهای بازنشستگی همگی توسط دار و دسته های مختلف حکومتی مورد چپاول قرار گرفته و خالی شده اند و بدینگونه جناحهای مافیایی حکومت بر گرده مردم حاکمند. در چنین وضعیتی حکومتی که در حلقه محاصره اعتراضات مردمی است هیچ راه گریزی ندارد. اینها حتی توان پرداخت حقوقها را ندارند. توان اجرای حتی ناقص طرحهایی چون همسانسازی حقوقها و رتبه بندی و غیره را ندارند. چون پولهای آن قبلا هزینه شده و توسط باندهای مختلف حکومتی به سرقت رفته است. در این دزدبازار کسی حریف کسی نیست. و جمهوری اسلامی حکومتی نیست که میخواهد جواب مردم را بدهد. حکومتی است که تا جاییکه امکان دارد بماند و چپاول کند و آخرین لقمه سفره های مردم را هم از آنها بگیرد. به همین دلیل این حکومت با تشدید سرکوبگریهایش میکوشد اعتراضات کارگری و کل جامعه را عقب بزند. و برای خود برای چند صباحی فرصت بخرد. از همین رو شما الان می بینید که برنامه توسعه هفتم این حکومت تعرضی به جامعه و در عین حال برنامه ای برای پروار کردن دستگاه سرکوب و جنایت و در همین راستا نهادهای مذهبی وابسته به حکومت است. و تا آنجایی هم که به بحث دستمزد برمیگردد همانطور که اشاره شد بحث منطقه ای کردن تعیین میزان حداقل دستمزدها را دوباره جلو آورده اند. بدین ترتیب از یکطرف سرکوب میکنند و از سوی دیگرکارگران و کل جامعه را میکوشند مورد تعرض معیشتی خود قرار دهند. جامعه هم ایستاده و مقابله میکند. و بطور واقعی جنگی میان مردم با حکومت است. ولی چیزی که بوضوع مشاهده میشود انفجاری بودن فضای اعتراض در میان کارگران و در کل جامعه است. روزی نیست که تجمعات اعتراضی و اعتصاب و اعتراض نباشد و هر روز بر شمار جمعیت تجمع کنندگان در این اعتراضات اضافه میشود و در بسیاری از شهرها تجمعات و راهپیمایی های اعتراضی کارگران و مشخصا بازنشستگان فضای پر تحرکی از اعتراض را ایجاد کرده است. اعتراضاتی که هر روز شکل سازمانیافته تر و متحدانه تری بخود میگیرد و بشدت تعرضی است. اعتراضاتی که در خیلی جاها مثل اعتراضات در نفت و یا بازنشستگان ابعاد سراسری دارد و روزهای مختلف هفته را بخود اختصاص داده است. این چنین است که ما شاهد حرکت این اعتراضات از جمله در جایی مثل نفت این شاهرگ اقتصادی حکومت بسوی سراسری شدن هستیم. اعتراضاتی در چنین ابعاد از انقلاب زن زندگی آزادی تاثیر گرفته و شکل تعرضی تری بخود گرفته است و در عین حال مستقیما بر تحرکات اعتراضی در کف خیابان تاثیر میگذارد. به یک معنا جنبش های اعتراضی در سطح جامعه قدرتبخش یکدیگرند. همین الان جنبش کارگری از بیحجابی زنان ودرماندگی حکومت در مقابل آن قدرت میگیرد. از جنبش قدرتمند دادخواهی قدرت میگیرد و خود متقابلا بر روی بهبود توازن قوای جامعه برای اعتراضات مردی تاثیر مستقیم دارد. و به باور من اعتراضات گسترده بستر ساز حرکت جامعه بسوی تجمعات بزرگ و اعتصابات سراسری است و میتواند قدرت بخش اعتراضات مردمی در سطح جامعه برای تداوم انقلاب باشد. و وقتی با این تصویر به جامعه نگاه میکنیم. چشم انداز خیزشی به مراتب قدرتمند را مقابل خودمان می بینیم. چیزی که خود حکومت نیز به اشکال مختلف در اظهاراتشان و در جنگ و جدالهایشان نسبت به آن به یکدیگر هشدار میدهند. و نفس اینکه بدینگونه جنون وار احکام اعدم خودشان را شدت داده اند، در واقع واکنش یک حکومت مستاصل و در سراشیبی سقوط در برابر مردمی است که ایستاده اند و کوتاه نمی آیند. بنابراین اینکه چشم انداز ما در مورد اینکه حکومت بر سر چه میزان دستمزدی برای سال آتی به نتیجه میرسد، بر میگردد به جدال سختی که در جریان است و جامعه هم ایستاده و حق و حقوقش را فریاد میزند. این فضا را در شعارهای اعتراضی بازنشستگان می بینید. در شعارهای اعتراضی کارگران فولاد اهواز دیدید. در ذوب آهن اصفهان دیدید و در گوشه گوشه این کشور می بینید.
حسن صالحی : در خیزشهای انقلابی ای که در سالهای مختلف و بدلایل متفاوتی جرقه اش زده شد، موضوع به همین گونه بوده است. در سال 98 جرقه اعتراضات با افزایش قیمت بنزین زده شد. که باعث شد مردم به خیابانها بیایند و بهانه ای برای خیزش مردی شد.در انقلاب زن زندگی جرقه اش با قتل مهسا امینی و بر سر حجاب زده شد. الان به نظر شما مبارزه علیه فقر و نداری میتواند عاملی باشد برای یک انفجار اجتماعی عظیم در ایران؟
شهلا دانشفر: به نظر من این بسیار محتمل است. این صحبت من تنها نیست. این صحبت همه مردم است. حتی خود حکومت هم به شکلهای مختلف دارد از آن صحبت میکند. حقیقتا جامعه در حال انفجار است. و اگر از این زاویه نگاه کنیم. آخر سال که موعد تعیین حداقل دستمزد برای سال آتی است، گفتمان بر سر خواست افزایش دستمزدها وعلیه فقر و بی تامینی حادتر میشود. رودر رویی مردم بر سر این موضوعات با حکومت حادتر میشود. اعتراضات از یکطرف در محیط های کارگری و از سوی دیگردر سطح تشکلها و گروههای متشکل و سازمانیافته کارگری این مباحث بسیار داغ خواهد بود. بدین شکل به نظرم جامعه به طرف گسترش اعتراضات کارگری و مردمی علیه فقر و بی تامینی در حرکت است و میتواند انفجاری اجتماعی بر سر این موضوع را در پی داشته باشد. برای مثال هم اکنون ما در جایی مثل نفت در این شاهرگ اقتصادی حکومت شاهد اعتراضات گسترده ای هستیم، و بیش از سه ماه است که کارگران رسمی نفت در اعتراضند و الان کارگران ارکان ثالث نیز گسترده تر با دو خواست مهم بیرون انداختن پیمانکاران از محیط های کار و دیگری خواست افزایش دستمزدها به میدان آمده اند و اعتراضات در بخش های دیگر این مرکز کلیدی کارگری گسترش می یابد. این در حالیست که اعتراضات مردمی در سطح جامعه گسترده است. از جمله جنبش بیحجابی با قدرت ایستاده است. جنبش دادخواهی هر روز قوی تر میشود. جنبش علیه اعدام در قامت کارزاری جهانی به حرکت در آمده و برای نمونه همین الان ده تشکل کارگری در بیانیه ای کل جامعه را به اتحاد سراسری علیه اعدامها فراخوانده است. این جامعه ای است که میخواهد متحد بایستد و با گرفتن ابزار سرکوب از دست حکومت مسیر انقلابش را هموار کند. به این اعتبار همانطور که جلوتر هم تاکید کردیم این روند خیزش قدرتمند تری را در چشم انداز نزدیک جامعه قرار میدهد. خیزشی بسیار عمیقتر، سازمانیافته تر، که جنبش کارگری با پیشروی هایی که داشته میتواند نقش تعیین کننده تری در حرکت جامعه بدانسو را داشته باشد. و ما همین امروز شاهدش هستیم.
حسن صالحی: شهلا دانشفر بسیار ممنونم که در این برنامه همراه ما بودید.