کارگر کمونیست ۸۵۷
حمید دائمی- کارگر کارگاهی
خبر خودکشی دو دختر دانش آموز – آرزو خاوری در تهران و آیناز کریمی در کازرون- طی روزهای اخیر، جامعه و خانواده ها را در شوک عمیقی برده است.
آرزو خاوری و آیناز کریمی دو نوجوان قربانی بساط آپارتاید جنسی جمهوری اسلامی جنایتکار هستند. حکومت اسلامی در این دو سال برای بازپس گرفتن حجاب این خاکریز فتح شده انقلاب زن زندگی آزادی تعرض سازمانیافته ای را علیه زنان و کل جامعه به پیش برد. یک نمونه اش آرمیتا گراواند دختر جوان شجاعی است که در برابرحجاب و کل بساط آپارتاید جنسی حاکم ایستاد و در آبان گذشته بدست حجاب بانان جنایتکار حکومت به قتل رسید. اکنون نیز این دو دانش آموز، این دو نوجوان عزیز زیر فشار همین تعرضات جانشان را از دست دادند.
بنا بر خبرها آرزو خاوری دختری ۱۶ ساله و تبعه «افغانستان» دانش آموز مدرسه کوثر در ری بود و سال گذشته به سختی در مدرسه ثبتنامش کردند. او به جرم رقصیدن بدون مقنعه در اردوی مدرسه، هدف تهدید و سرکوب مدیر و معاون پرورشی قرار گرفت و پس از تهدید به اخراج، از مدرسه گریخت و به ساختمانی ششطبقه در خیابان فدائیان اسلام رفت و با پریدن از آن، پاسخی تلخ و اعتراضی به این فشارها داد و قربانی این سیستم سرکوبگر شد. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران ، با محکومکردن این رفتارهای خشن و سرکوبگر در مدارس، خواهان شفافیت و پاسخگویی فوری مسئولین شده است..
گفته میشود روز ۱۵ آبان ۱۴۰۳ ، آرزو در اردوی مدرسه به دلیل نداشتن مقنعه و شادی کردن و پوشیدن شلوار لی مورد شماتت معاون مدرسه قرار گرفت و بعد این فرد از آرزو ویدیو گرفته و او ر ا تهدید کرده بود که با نشان دادن این تصاویر به مدیر مدرسه زمینه اخراج وی را فراهم میکند. این موضوع موجب خشم آرزو شد تا جایی که او را به خودکشی و به کام مرگ برد.
قربانی دیگر آیناز کریمی، دانشآموز کلاس دوازدهم در روستای دریس در کازرون است. او بعد ازتهدید به اخراج از سوی مدیر مدرسه به دلیل داشتن لاک ناخن و موی رنگ شده، با طناب دار خودکشی کرد. مدیر مدرسه فردی بنام رحیمی است که با برادر آیناز تماس گرفته و گفته بود که خواهرت به دلیل «رعایت نکردن شئونات» از مدرسه اخراج میشود.
جمهوری اسلامی قاتل این دو نوجوان دانش آموز است و باید فریاد دادخواهی خود را علیه این جنایات بلند کنیم. و نگذاریم که چنین فجایعی تکرار شود.
اقدام آرزو و آیناز به خودکشی بیش از آنکه نشانه استیصال باشد، بمنزله عصیان و اعتراض به همه جنبه های زندگی در سیاه چاله رژیم پوسیده حاکم است. این اتفاقات ناگوار و تکاندهنده در عین حال هشدار و اخطاری است نسبت به فشارها و سرکوب های سیستماتیکی که رژیم جلادان کودک کش بر دانش آموزان و جامعه اعمال می کند. اقدام این کودکان- دست شستن از جان شیرین در بهترین دوران زندگی- با وجود دردناک و تأسف بار بودن، آشکارترین کیفرخواست جامعه علیه سیستم پوسیده و ارتجاعی حاکم است که هستی و آینده کودکان را به بند کشیده و بر باد می دهد.
متأسقانه بارها شاهد پدیده شوم خودکشی در میان کودکان و نوجوانان بوده ایم و حکومت و سیستم آموزش و پرورش که خود بانی چنین فجایعی هستند، با سکوت و لاپوشانی حقایق سعی کرده اند که موضوع را از اذهان جامعه دور کنند. نباید اجازه دهیم.
خاتمه دادن به زندگی یکی از صورت های واکنش کودکان و نوجوانان به شرایط و بحران حاکم است. بی علاقگی به تحصیل و فرار از مدرسه، روی آوردن به مواد مخدر و گسترش اعتیاد در دانش آموزان و رشد خشونت و رفتارهای ضد جمع و پناه بردن به شبکه های اجتماعی زرد(پلتفرم های ضد کودک) نمونه هایی دیگری از آنست. اما وجه غالب مساله اعتراض است. از جمله دانش آموزان این نیروی نوجوان یک نیروی مهم کف خیابانی در انقلاب زن زندگی آزادی بوده و هستند . دانش آموزان در صف جلوی به آتش کشیدن حجابها بوده و با اعتراضاتشان حجاب و کل بساط آپارتاید جنسی و تحجر اسلامی را به چالش کشیدند.
طبعا اظهار اینکه واکنش هایی تلخ و دردناک از سوی کودکان چون خودکشی و یا روی آوردن به اعتیاد و غیره “محصول مناسبات و سیستم حاکم است”؛ بخشی از خود موضوع است. بنابراین پاسخ را باید در اجزاء مشخص تری جستجو کرد و روشن است که راهکار هرچه که باشد؛ در چارچوب مناسبات حاکم نیست و مانند دیگر معضلات و پدیده های ضد بشری، با پایان دادن به روابط حاکم و خلع ید از سرمایه داری حاصل می شود. بنابراین راهکار ریشه ای برای خاتمه دادن به چنین جنایاتی تداوم انقلاب برای رهایی از جهنم جمهوری اسلامی و کل بساط آپارتاید جنسی حاکم است. اما در عین حال شناخت از وضعیتی که کودکان و نوجوانان همین امروز در آن قرار دارند؛ به درک درست از راهکارهای پیش گیرانه و پاسخ امروزی به این پدیده دردناک کمک خواهد کرد و باید همین امروز کاری کرد.
جمهوری اسلامی که در انقلاب زن زندگی آزادی خود را با نسل زد و دانش آموزان معترض روبرو دید اکنون با فشارهای امنیتی بر روی آنان و فشار آوردن بر سر حجاب میکوشد انتقام بگیرد و فضای اعتراض در مدارس را عقب بزند. این فشار ها یک عامل مهم مشکلات روحی و فشارهای عصبی بر روی کودکان و نوجوانان دانش آموز در مدارس و در سطح جامعه است. به عبارت روشنتر یک عامل مهم فجایعی از نوع جانباختن آرزو خاوری و آیناز کریمی روابط عقب مانده و پادگانی، کنترل های شدید پلیسی و محدودیت های ریز و درشت، بخصوص برای دختران در مدارس است که عرصه را به آنان تنگ می کند و حسرت یک زندگی معمولی و شاد و انسانی را در دلشان می کشد و باعث دلمردگی و یأس آنان می شود. تبعیضات مختلف- بخصوص برای دختران- تحمیل مفاهیم و موضوعات ارتجاعی و تهوع آور، اجبار به پوشش های ضد کودک و روابط بالا به پایین و حاکم و محکوم و اعمال خشن و تحقیر آمیز این روابط؛ کودکان و جوانان را آنچنان به خشم میکشد که عرصه بر آنها تنگ شده و شاهد چنین فجایعی هستیم.
جدا از این مشکلات عامل دیگری که کودکان و نوجوانان را به چنین نقطه ای می رساند نابرابری اقتصادی و طبقاتی حاکم بر جامعه است. برای بخش عظیمی از جامعه که نظیر ما کارگران مزدبگیر هستند؛ تأمین نیازهای مادی و معیشتی کودکان اگر ناممکن نباشد، بسیار سخت و اندک است. از جمله ما در مواردی شاهد خودکشی کودکان و نوجوانانی هستیم که بدلیل فقر خانواده از تحصیل و تامین محروم هستند. از جمله در دوران اپیدمی کرونا بود که خبر خودکشی دانش آموزی بخاطر عدم امکان تامین تابلت برای استفاده از کلاسهای آموزشی دست به خودکشی زد قلب همه را به درد آورد.
این اتفاقات پایان ماجرا نیستند و عدم پاسخگویی به نیازهای پایه ای کودکان و نوجوانان به شکل عقده های شخصیتی و شبیه بمب ساعتی در مخیله آنان نهادینه می شود و گاها زندگی را تهی از هر کیفیتی می بینند و دست به خودکشی می زنند. این موضوع آنجایی بیشتر برجسته می شود که در شرایط و روابطی قرار می گیرند که قوانین طبقاتی جامعه مثل رقابت، مصرف گرایی و دارا و ندار و غیره چشمگیر تر است. در مقایسه با آنچه که زندگی استاندارد می خوانیم، سطح زندگی ما بسیار پایین تر و چیپ تر است و این همچون “آینه دق” کودکان و نوجوانان را به افسردگی و انزوا فرا می خواند. اعتراض و مبارزه ما برای حقوق پایه ای کودکان جهت داشتن زندگی ای بهتر و برخورداری از آموزش و پرورش گامهایی فوری و اضطراری برای نجات جان کودکان و نوجوانانمان و گذاشتن آینده ای روشنتر در مقابل آنهاست.
متآسفانه رفتارهای خشن و غیر انسانی با کودکان تنها در مدرسه نیست و بعضا در خانواده ها و جامعه نیز وجود دارد. این رفتارها که ریشه در مردسالاری حاکم و متأثر از تفکر “مالکیت والدین بر فرزندان” است، شرایط را برای روح ظریف این عزیزان آلوده و سخت می کند و باعث وجود تنگناها و بن بست های ذهنی در آنان می شود. بعبارتی گاها خانواده همچون آموزش و پرورش و مدیا، در نقش پلیس جامعه عمل می کند و این به معنی وارونه و نادرست بودن کل مناسبات حاکم و ضد کودک بودن آن است.
بعلاوه فقدان نهادهای نظارتی و مقابله با تعرض سیستمی از سوی مردم و جامعه و بجای آن مستقر کردن بخش هایی نظیر “معلم پرورشی” و دیگر مراجع سرکوب با هدف تبلیغ و ترویج مناسک مذهبی و اخلاق پوسیده اسلامی در مدرسه ، در کنار دیگر عوامل اقتصادی و فرهنگی، به عاملی برای تخریب روحیه و شخصیت کودکان عمل میکند.
نکته قابل توجه برای ما کارگران و مزدبگیران، چه دارای کودک و نوجوانی باشیم یا نه، در نظر داشتن بالا رفتن سطح توقع و دیدگاه های دانش آموزان نسبت به زتدگی است. بخصوص پس از انقلاب زن زندگی آزادی، با معیارها و آرمان های مدرن و آوانگارد، صدها قدم از مناسبات و فرهنگ حاکم فاصله گرفته اند. آنچه که آنرا رنسانس فرهنگی “انقلاب مهسا” می نامیم؛ جامعه را بیش از پیش در مقابل روابط پوسیده موجود قرار داده و کودکان و نوجوانان هم مانند دیگر اقشار جامعه، در هر فرصتی با اعتراض و خشم خود خواستار بر چیدن کل این مناسبات می شوند.. از جمله سازمانیابی و ایجاد تشکل های دانش آموزی وابراز وجود اجتماعی در جریان جنبش انقلابی زن زندگی آزادی؛ یکی از صورت های عصیان در میان دانش اموزان و مطالبه گری انقلابی آنها است. ضمن اینکه جدال ما مردم برای جارو کردن کل بساط خرافه و تحجر و عقب ماندگی از جامعه همچنان در دستور کار ماست.
چاره اما چیست؟
حمایت از کودکان و حقوق شان، امری اجتماعی است و این بعهده پیشروان جنبش های مختلف، از جمله تشکل های پیشرو انقلابی کارگری، زنان و بویژه معلمان است که در کنار “سازمان های مردمی حقوق کودکان” پرچم مطالبات و خواست های کودکان و نوجوانان را در رأس مطالبات خویش قرار داده و در مقابل تعرض سازمان یافته سیستم علیه این بخش مهم جامعه قد علم کنند. خودکشی کودکان و یا نوجوانان- ادامه نسل کشی و کودک کشی رژیم جنایتکار دزدان اسلامی حاکم است. آنچنانکه معلمان و کارگران آگاه و پیشرو در مقابل کشتار کودکان از طریق مسموم سازی کودکان با حمله شیمیایی به مدارس ایستادند؛ در مقابل تعرضات و تهاجم عوامل رژیم که به بهانه “حجاب” و تمرد و سرپیچی کودکان در برابر مدیران و دیگر مزدوران صورت می گیرد، ایستاده و جامعه را با خود همراه کنند. با سازمان دادن اعتراضات و اعتصابات درون و بیرون مدارس جلوی این تعرضات و کشتار علیه کودکان بی دفاع بایستیم و اجازه ندهیم با سرکوب و تحقیر و محروم کردن کودکان و نوجوانان ما، آنان را به لبه خودکشی و نیستی بکشانند.
حمایت همه جانبه از کودکان در مقابل وحوش اسلامی؛ وظیفه انسانی هر پیشرو آگاه و فعال کارگری، زنان، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان و دیگر فعالان جنبش های انقلابی است. در مسیر سرنگونی رژیم جنایتکار و کودک کش اسلامی به سوی پیروزی انقلاب زن زندگی آزادی، کودکان و نوجوانان را مقدم شمرده و برای حفظ زندگی و حقوق شان مبارزه کنیم.
سرنگون باد رژیم جنگ افروز کودک کش
زنده باد انقلاب زن زندگی آزادی
کارگر کارگاهی- حمید دائمی