دادخواهی از ۲۸ مرداد ۵۸ تا امروز- عبدل گلپریان

مردادماه هر سال یادآور فرمان خمینی و یورش شبکه آدمکش آن زمان تازه‌تأسیس سپاه پاسداران به همراه ارتش دست‌نخورده شاهنشاهی به کردستان و در نهایت کوبیدن و حمله به دستاوردهای قیام و انقلاب ۵۷ مردم ایران است. تعرض به قیام و انقلاب، در واقع گرفتن انتقام ارتجاع اسلامی خمینی از مردم ایران بود که برای پایان‌دادن به ظلم و بی‌حقوقی و فقر و فساد رژیم سلطنت و پادشاهی پهلوی به آن دست‌زده بودند.

در طول چهار ماه اول سال ۵۸ سراسر شهرهای کردستان در یک رویارویی سیاسی و نظامی در مقابل حاکمان جدید قرار گرفته بود. سنندج، مهاباد، مریوان، نقده، کامیاران، دیواندره و پاوه جبهه‌های اولیه شروع نبرد بین قیام‌کنندگان سال ۵۷ با ضدانقلاب اسلامی به‌قدرت‌رسیده و ارتجاع محلی بود. در شهرهای بزرگ ایران به‌ویژه در تهران نیز، فضای نسبتاً باز سیاسی برآمده از قیام مردم، در اشکال مختلف همچنان نظام تازه به‌قدرت‌رسیده را به چالش می‌طلبید.

کردستان هنوز زیر سایه شوم و سیاه حکومت اسلامی قرار نگرفته بود و به‌عنوان قلب تپنده انقلابی زنده، در مقابل دارودسته‌های سرهم‌بندی شده و پس‌مانده‌های حکومت پهلوی و احزاب و مهره‌های ارتجاع اسلامی ایستاده بود. مردم کردستان انقلاب را ناتمام می‌دانستند.

در همین راستا بود که با تحریک عوامل محلی و حمایت سپاه و ارتش، روز ۲۵ مردادماه سال ۵۸ جنگ سختی در پاوه بین مردم مسلح و سازمان‌های سیاسی از یک سو و نیروهای سرکوب رژیم از سوی دیگر در می‌گیرد. رژیم اسلامی چمران را مأمور پایان‌دادن به “غائله” پاوه می‌کند. شهر در دست مردم و نیروهای سیاسی مسلح بود. قوای حکومت برای تصرف شهر از راه زمین موفق نمی‌شوند. نیروهایشان در داخل شهر پاوه متحمل تلفات زیادی می‌شود. از راه هوایی نیز هلیکوپترها در تیررس نیروهای مسلح سازمان‌های سیاسی و مردم قرار می‌گیرند و دچار شکست سختی می‌شوند. شکست نیروهای رژیم در پاوه سبب می‌شود که خمینی رأساً به‌عنوان فرمانده کل قوا و با همیاری دولت موقت به تمام نیروهای مسلح ارتش و سپاه، فرمان حمله به پاوه را صادر کند. فرمان خمینی برای حمله به پاوه پیش‌درآمد حمله‌ای سراسری به تمام کردستان بود. خمینی در پیامی که برای آن مهلتی ۲۴ ساعته تعیین کرده بود از تمامی نیروهای مسلح درخواست کرد که وارد عمل شده و پاوه را از دست به گفته او ”اشرار” آزاد کنند. خمینی و دولت موقت او که مدعی مذاکره برای حل مسائل کردستان بودند به یکباره طرف‌های مذاکره‌کننده یعنی نمایندگان مردم کردستان، سازمان‌های سیاسی و کلاً مردم قیام‌کننده علیه رژیم پهلوی را اشرار و سران اشرار لقب داد.

پیام خمینی به رؤسای ستاد ارتش، ژاندارمری و سپاه پاسداران چنین بود:

“بسم اله الرحمن الرحیم به رئیس‌کل ستاد ارتش و رئیس‌کل ژاندارمری اسلامی و رئیس پاسداران اکیداً دستور می‌دهم که به نیروهای اعزامی به منطقه کردستان دستور دهند که اشرار و مهاجمین را که در حال فرار هستند تعقیب نمایند و آنان را دستگیر نموده و با فوریت به محاکم صالحه تسلیم و تمام مرزهای منطقه را سریع‌تر ببندید که اشرار به خارج نگریزند و اکیداً دستور می‌دهم که سران اشرار را باکمال قدرت دستگیر نموده و تسلیم نمایند. اهمال در این امر تخلف از وظیفه و مورد مؤاخذه شدید خواهد شد. مرداد ۱۳۵۸ روح‌الله الموسوی الخمینی”

خمینی مکرراً اطلاعیه صادر می‌کرد و این اطلاعیه‌ها که مضمون و محتوای آن حمله همه‌جانبه به کردستان بود، از رادیو و تلویزیون و روزنامه‌های حکومت منعکس می‌شد. در محکومیت فرمان این حمله از سوی سازمان‌های سیاسی، شوراها، نهادها و انجمن‌های مختلف متقابلاً اطلاعیه‌هایی علیه فرمان خونین خمینی منتشر می‌شد. رسانه‌های حکومتی برای تحریک مردم می‌گفتند «مهاجمان مسلح، عوامل بعث عراق هستند و می‌خواهند کردستان را تجزیه کنند» و یا می‌گفتند: “اشرار مسلح به زنان تجاوز می‌کنند، به بیمارستان پاوه حمله کردند و سر ۱۸ پاسدار مجروح را بریدند و ۴۰ نفر را کشتند.” روزنامه‌های وابسته به حکومت پر بود از این تبلیغات دروغین برای بسیج نیرو و آماده‌کردن افکار عمومی. به‌موازات این تحریکات ۲۲ مجله و روزنامه چپی و یا روزنامه‌های منتقد حکومت را روز ۲۹ مرداد توقیف کردند تا بتوانند یک‌طرفه علیه مردم کردستان و نیروهای سیاسی در کردستان تبلیغ کنند و مردم را علیه آنها بشورانند.

از سوی دیگر جریان مکتب قرآن احمد مفتی‌زاده (شاخه سنی) مدافع خمینی که تا قبل از حمله به کردستان از سوی مردم و نیروهای سیاسی به انزوا کشیده شده بود، بر بستر شروع جنگ و حمله نیروهای سپاه و ارتش کم‌کم جان تازه‌ای به خود گرفت. مفتی‌زاده سرکرده این جریان با صدور اطلاعیه‌ای از خمینی حمایت کرد و نیروهای تحت فرمانش دوشادوش سپاه پاسداران و دیگر مزدوران محلی به تعقیب و شناسایی انقلابیون و مبارزین پرداختند و در عملیات شناسایی و دستگیری جوانان شرکت فعالی داشتند و در اعدام جوانان شرکت می‌کردند. فرماندهان رژیم و مزدوران محلی کشتار مبارزین و انقلابیون را شروع کردند. خانه‌گردی و دستگیری کسانی که سال‌ها علیه حکومت پهلوی مبارزه کرده بودند آغاز شد.

خلخالی، جلاد حکومت خمینی که همراه با ارتش و سپاه برای کشتار انقلابیون به کردستان روانه شده بود، در بامداد روز ۲۸ مرداد سال ۵۸ برای ایجاد فضای رعب و وحشت، در مرحله اول در شهر پاوه دستور اعدام ۱۲ نفر را در یک دادگاه فرمایشی چنددقیقه‌ای صادر و سریعاً به اجرا در می‌آورد.

روز ۲۹ مرداد ۵۸ خلخالی هفت نفر دیگر را به‌پای جوخه اعدام می‌فرستد. بدین ترتیب موج اعدام‌ها از پاوه شروع می‌شود و به مریوان، سنندج، سقز و مهاباد می‌رسد.

روز سوم شهریور ۵۸ در مریوان حکم اعدام ۹ نفر از دستگیرشدگان در یک دادگاه فرمایشی توسط خلخالی صادر و بلافاصله اعدام می‌شوند. یک هفته از یورش سپاهیان اسلام به کردستان گذشته بود که همچنان در اعتراض به تیراندازی و حضور پاسداران تظاهراتی در سنندج و در اعتراض به کشته‌شدن یکی از جوانان شهر توسط پاسداران برگزار می‌شود. چند نفر در این تظاهرات دستگیر می‌شوند که تعدادی از آنها را آزاد می‌کنند و ۱۱ نفر از جوانان این شهر را که به طرق مختلف و در مکان‌های مجزا دستگیر کرده بودند روانه فرودگاه سنندج می‌کنند. خلخالی در روز ۵ شهریورماه ۵۸ و در دادگاه‌های ۵ دقیقه‌ای آنها را به اعدام محکوم می‌کند و حکم اجرا می‌شود. انتشار عکس اعدام این ۱۱ انسان شریف و محبوب مردم سنندج در روزنامه‌های داخل و خارج کشور مردم را بهت‌زده و شوکه می‌کند. این جنایت موجی از خشم و تنفر علیه قاتلان را دامن می‌زند.

در سقز مقاومت مردم و نیروهای سیاسی در مقابل لشکریان و سپاهیان خمینی ادامه پیدا می‌کند تا اینکه خلخالی از سنندج عازم سقز می‌شود و در آنجا نیز جنایت دیگری خلق می‌کند و ۱۰ نفر از جوانان شهر و ۱۰ نفر از نظامیانی که در محل خدمت حاضر نشده بودند (مجموعاً ۲۰ نفر) را یک روز و بعد از اعدام‌های سنندج یعنی در روز ششم شهریور ۵۸ تیرباران می‌کند. یک کودک ۱۲ساله نیز در میان تیرباران‌شده‌ها بود.

بعد از پاوه، مریوان، سنندج و سقز، حمله ارتش و سپاه متوجه مهاباد می‌شود. دوش‌به‌دوش پیشروی مزدوران ارتش و سپاه، خلخالی نیز با راه‌اندازی دادگاه‌های چنددقیقه‌ای حکم اعدام تعدادی را صادر می‌کند. هم‌زمان با این لشکرکشی و اعدام جوانان تظاهرات در شهرهای کردستان و در محکومیت این یورش وحشیانه ادامه پیدا می‌کند.

از سوی دیگر نیروهای مسلح ضرباتی کاری بر ستون‌های نظامی رژیم در مناطقی از کردستان وارد می‌کنند. یکی از این ستون‌ها در محور جاده بانه با دادن تلفات زیادی فلج می‌شود.

روز دهم شهریور نیروهای ارتش و سپاه با همکاری مزدوران محلی بعد از زد و خوردی بر شهر بوکان مسلط می‌شوند. همان روز در شمال کردستان در منطقه سلماس جنگی بین مردم و نیروهای مسلح سازمان‌های سیاسی با نیروهای نظامی رژیم که با فانتوم و هلیکوپتر پشتیبانی می‌شدند در می‌گیرد. در سلماس حکومت‌نظامی اعلام می‌شود. شهر پیرانشهر نیز توسط ارتش تسخیر و اشغال می‌گردد.

در ۱۱ شهریور فاجعه قارنا روی می‌دهد. ملاحسنی یکی از مرتجعین محلی همراه تعداد زیادی از پاسداران و با استفاده از دو دستگاه تانک جهت ایجاد رعب و وحشت به روستای قارنا در محور نقده به پیرانشهر یورش می‌برند. روستای قارنا که بی‌خبر از جنگ و درگیری‌ها بود توسط این ستون اشغال می‌شود و پاسداران رژیم همه مردم روستا، از کوچک و بزرگ را به رگبار می‌بندند و ۶۸ کودک، پیر و جوان را قتل‌عام می‌کنند. روزنامه‌های تحت کنترل دارودسته خمینی و دولت موقت برای سرپوش‌گذاشتن بر قتل‌عام روستای قارنا، خبر آن را بعد از بیست روز منتشر می‌کنند.

۱۲ شهریور ۵۸ نیروهای هوایی و زمینی حکومت چهار طرف شهر مهاباد را می‌کوبند و شهر را تسخیر می‌کنند. در روز ۱۳ شهریور ۵۸ بعد از یک درگیری خونین در گردنه خان بین نیروهای مسلح سازمان‌های سیاسی و واحدهای اعزامی لشکر ۲۸ کردستان، ارتش و سپاه، شهر بانه را تصرف می‌کنند. روز ۱۵ شهریور نیز تکاوران نیروی دریایی و هوایی شیراز همراه با ستون‌های نظامی ارتش و سپاه لشکر سنندج، شهر سردشت را که خالی از سکنه بود با مقاومتی اندک تصرف می‌کنند. در همان روز ۱۳ شهریور چهار نفر به اتهام شرکت در جنگ مسلحانه در پادگان شهر سقز به‌حکم خلخالی اعدام می‌شوند.

بدین ترتیب تهاجم وسیع و گسترده ارتش و سپاه پاسداران به شهرهای کردستان که با صدور فرمان خمینی در ۲۸ مرداد ۵۸ شروع شد از آن دست از جنایات علیه بشریت بود که سراسر کردستان را به خاک و خون کشید.

در پی این یورش وحشیانه و ضدانسانی، اکثر شهرهای کردستان به تصرف ارتش و سپاه پاسداران رژیم درآمد. حاصل این تهاجم، کشته‌شدن تعداد زیادی از مردم شهر و روستاهای کردستان، ویران شدن خانه و کاشانه بسیاری از مردم و اعدام ده‌ها جوان در دادگاه‌های چنددقیقه‌ای خلخالی بود. بدین ترتیب رژیم تازه به‌قدرت‌رسیده اسلامی برای تحکیم پایه‌های قدرت خود، کردستان را که به مرکز تداوم انقلاب مردم ایران تبدیل شده بود به خاک و خون کشید.

عقب راندن نیروهای حکومت

علی‌رغم تمام این جنایات و به تصرف در آوردن شهرها، اعتراض مردم کردستان به حضور نیروهای ارتش و سپاهیان رژیم، جسته‌وگریخته ادامه پیدا می‌کند. هم‌زمان با اعتراضات عمومی مردم که به‌تناوب در شهرهای مختلف روی می‌داد، نیروها و سازمان‌های مسلح که به خارج از شهرها عقب‌نشینی کرده بودند، به عملیات نظامی خود علیه سرکوبگران، به پاسگاه‌ها و پادگان‌ها و نیروهای در حال نقل‌وانتقال ادامه داده و به آنان شبیخون می‌زنند.

تصرف شهرهای کردستان توسط سپاه و ارتش سه ماه بیشتر دوام نیاورد و در اثر ادامه اعتراضات گسترده توده‌ای در شهرهای کردستان و همچنین تلاش نیروهای مسلح سازمان‌های سیاسی، رژیم تحت‌فشار و در منگنه قرار گرفت و سپس شهرها از تصرفش خارج شد.

ارتش و سپاه پاسداران تنها برای سه ماه توانستند شهرها را به تصرف خود درآورند؛ اما در همین مدت سه ماه نیز اعتراضات، تجمعات و تظاهرات علیه حضور آنان همچنان ادامه داشت. این دخالت اجتماعی مردم در اعتراضات زمینه بازگشت و حضور مجدد نیروهای مسلح سازمان‌های سیاسی به داخل شهرها را با خلع سلاح پاسگاه‌ها و مراکز کنترل و بازرسی فراهم کرد و خمینی را ناچار به فرستادن هیئت‌های مذاکره‌کننده از سوی دولت موقت نمود. در آبان ۵۸ مجدداً شهرها به تصرف مردم و سازمان‌های سیاسی درآمد و تا بهار سال ۵۹ که آغاز جنگ ۲۴ روزه سنندج بود به مدت ۵ ماه دارودسته‌های تازه به‌قدرت‌رسیده خمینی هیچ قدرتی در شهرهای کردستان نداشتند و نیروهایشان مجبور به عقب‌نشینی از شهرها شدند.

بعد از گذشت بیش از چهار دهه از جنایاتی که حکومت اسلامی علیه مردم کردستان و علیه انقلاب مردم در سراسر کشور انجام داد، مردم کردستان در اشکال مختلف همچنان در مقابل این رژیم ایستادند. چندین اعتصاب عمومی در سراسر کردستان در اعتراض به احکام اعدام، مبارزات هر روزه جمع‌ها و نهادهای اجتماعی، اعتراضات کارگری، جشن‌های باشکوه آدم‌برفی‌ها برای دفاع از حقوق کودکان، فعالیت تشکل‌های زنان، خانواده‌های دادخواه، تشکل‌های مدافع حقوق کودکان و انجمن‌های زیست‌محیطی، همه‌وهمه به ستون‌های محکمی برای پایان‌دادن به تباهی، قتل، کشتار و زندان این حکومت تبدیل شده است. در سراسر کشور نیز مردم بستوه آمده دمی از مبارزه علیه حکومت اسلامی کوتاه نیامدند و دوره‌های تاریخی معینی مردم برای به زیر کشیدن حکومت اسلامی به میدان آمدند.

با قتل حکومتی مهسا / ژینا امینی در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ مبارزه مردم کردستان در همبستگی با مردم سراسر ایران وارد فاز جدید و سازمان‌یافته‌تری شد. در جریان حرکت‌های باشکوه انقلاب زن، زندگی، آزادی که از شهر سقز آغاز شد و دنیا را متوجه خود کرد، مردم و جوانان بسیاری با شلیک نیروی سرکوب رژیم جان خود را از دست دادند و تعدادی از این جوانان همانند وقایع بعد از ۲۸ مرداد ۵۸ در بیدادگاه‌های حکومت اعدام شدند و همچنان بسیاری از آنان در زندان هستند. به مدارس دختران حملات شیمیایی کردند و تعداد زیادی از جوانان معترض را با گلوله‌های ساچمه‌ای نابینا و معلول کردند. شهریور ۱۴۰۱ انقلاب عظیمی برای سرنگونی رژیم اسلامی شروع شد که افق و امید این انقلاب همچنان با شعارهای، زنده باد زن، زندگی، آزادی و غنی‌سازی زندگی، حق مسلم ماست زنده و طنین انداز است.

جنبش عظیم دادخواهی از نوروز خونین سنندج و ۲۸ مرداد ۵۸ تا اعدام‌های دهه ۶۰ و ۷۰ و جان‌باختگان و اعدام‌شدگان انقلاب زن، زندگی، آزادی همگام و همبسته با مردم سراسر کشور یکی از ستون‌های مبارزه برای پایان‌دادن به ۴۶ سال قتل، کشتار، جنایت و تحمیل فقر و فلاکت به جامعه و برای تحقق آرمان‌های انقلاب زن، زندگی، آزادی قوی‌تر، متحدتر و سازمان‌یافته‌تر شده است. جنبشی که تا سرنگونی حکومت جنایت‌کار اسلامی ادامه خواهد یافت.

۱۹ مرداد ۱۴۰۴، ۱۰ اوت ۲۰۲۵

به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۴۲

اینرا هم بخوانید

نگاهی گذرا به وقایع کردستان در مرداد ۵۸- اصغر کریمی

آنچه در مرداد ۵۸ در کردستان اتفاق افتاد را نه‌تنها مردم در سایر نقاط کشور …