بی بی سی:بیبیسی جزئیات توافق محرمانهای را برملا میکند که به صدها جنگجوی داعش و خانوادههایشان اجازه داده است زیر چشمان ائتلاف به رهبری آمریکا و بریتانیا و نیروهای دموکراتیک سوریه از رقه فرار کنند.اعضای داعش که در کاروانی از رقه گریختهاند، شامل بلندپایهترین چهرههای این گروه و همچنین برخلاف توافق، شامل جنگجویان خارجی داعش بودهاند که بعد از فرار، در سوریه و حتی در خاک ترکیه پراکنده شدهاند.
ابو فوزی، راننده کامیون، فکر میکرد که این هم کاری است مثل همه کارهای دیگر.
او یک تریلی دارد و با آن به خطرناکترین مناطق شمال سوریه بار برده است.
پلهای بمباران شده، کویر، حتی نیروهای حکومت سوریه و داعش هم جلوی کارش را نگرفتهاند و او بارش را به مقصد رسانده است.
اما این بار، بارش انسان است. کارفرما هم نیروهای دموکراتیک سوریه هستند، ائتلافی از نیروهای کرد و عرب تحت حمایت آمریکا که با داعش میجنگند.
آنها از ابو فوزی خواستند کاروانی را که قرار است صدها خانواده جنگزده را از شهر طبقه در نزدیکی رود فرات به اردوگاهی در شمال منطقه ببرد، هدایت کند.
به او گفته شد که سفر بیشتر از شش ساعت نخواهد بود.
اما بامداد ۲۱ مهر، وقتی او و رانندههای دیگر آماده حرکت میشدند، فهمیدند که به آنها دروغ گفتهاند.
کار آنها سه روز رانندگی دشوار و حمل محمولهای مرگبار بود. صدها جنگجوی داعش و خانوادههایشان و دهها تن سلاح و مهمات.

کوئنتین سامرویل خبرنگار بیبیسی در حال گفتگو با رانندگان کاروان داعش
به بو فوزی و رانندههای همراهش قول پرداخت هزاران دلار دستمزد داده شد، اما ماموریت باید مخفی میماند.
توافق فرار جنگجویان داعش از رقه، که زمانی مرکز خلافت خود خوانده داعش بود را مقامهای محلی تدارک دیده بودند. این توافق بعد از چهار ماه جنگ به دست آمد، جنگی که رقه را به ویرانهای بدل کرده است که تقریبا هیچ کس نمیتواند در آن زندگی کند.
این توافق میتواند جان بسیاری را حفظ و جنگ در رقه را تمام کند تا نیروهای کرد و عرب دیگر در نبرد مرگ و زندگی با داعش در رقه جان ندهند.
اما این توافق به صدها جنگجوی داعش امان داد که از شهر فرار کنند. در آن زمان نه آمریکا، نه بریتانیا و نه نیروهای دموکراتیک سوریه نمیخواستند بپذیرند که در این توافق نقش داشتهاند.
آیا توافق پنهان رقه، که به جنگجویان داعش امان داد در سوریه و حتی خارج از مرزهای این کشور بحران زده پراکنده شوند، تهدیدی برای جهان است؟
برای پنهان کردن این توافق تلاش زیادی شده است. اما بیبیسی با دهها نفر از کسانی که یا جزو کاروان یا شاهد عبور آن بودهاند و همچنین مذاکره کنندگان توافق گفتگو کرده است.
در حیاط خانهای در شهر طبقه، زیر یک نخل، سه جوان درحال تعمیر موتور یک کامیون هستند. سرتاپایشان روغنی است.
همانجا یک عده راننده کامیون دور هم جمع شده اند. أبو فوزي با ژاکت قرمزش که هم رنگ تریلی هجده چرخ محبوبش است هم میان آنهاست. مشخص است که او رهبر گروه است. سیگار و چای تعارف میکند و اول میگوید نمیخواهد حرفی بزند اما زود نظرش عوض میشود.
او و باقی رانندهها عصبانی هستند. هفتهها از زمانی که برای یک ماموریت جانشان را به خطر انداختند میگذرد. این سفر موتورکامیونهایشان را خراب کرده و محور چرخهایشان را شکسته، اما هنوز دستمزدشان را نگرفتهاند. میگویند ماموریتشان سفر رفت و برگشت به جهنم بود.

یکی از رانندهها مسیر حرکت کاروان را روی خاک میکشد
ابو فوزی میگوید: ” از همان لحظه که وارد رقه شدیم، ترسیده بودیم. قرار بود با گروهی از نیروهای دموکراتیک سوریه برویم اما تنها راهیمان کردند. تا وارد شهر شدیم، نیروهای داعش را دیدیم، مسلح و حتی با جلیقههای انفجاری.
توی کامیونهایمان تلههای انفجاری کار گذاشتند تا اگر مشکلی پیش آمد کل کاروان را منفجر کنند. حتی زنها و بچهها هم کمربندهای انفجاری داشتند.”
نیروهای دموکراتیک سوریه، رسانهها را از رقه بیرون کردند، فرار داعش از پایتختش قرار نبود تصویر برداری شود.
نیروهای دموکراتیک اعلام کرده بودند که تنها چند ده نفر از جنگجویان داعش توانستهاند فرار کنند، و همه آنها هم سوری و عراقی بودند. اما یکی از رانندهها میگوید واقعیت چیز دیگری است.
ما حدود چهار هزار نفر را با کامیونهای خودمان و ماشینهای آنها که قاطی ما شدند بیرون بردیم، زنها و بچهها هم بودند. وارد رقه که شدیم، فکر میکردیم ٢٠٠ نفر را باید ببریم ،اما فقط در کامیون خود من ١١٢ نفر سوار شدند.”
یکی دیگر از رانندهها میگوید، کاروان شش تا هفت کیلومتر طول داشت؛ شامل ۵۰ کامیون، ۱۳ اتوبوس، و بیشتر از ۱۰۰ دستگاه از ماشینهای خود داعش. نیروهای داعش صورتهایشان را پوشانده بودند و مسلح، روی سقف بعضی از ماشینها نشسته بودند.
تصویرهایی که پنهانی گرفته شده و به دست بیبیسی رسیده نشان میدهد که کامیونها کفیهای اضافهای را هم که پر از مردان مسلح بودند بوکسل میکردند.
با وجود آنکه در توافق آمده بود که نیروها تنها میتوانند سلاحهای شخصی خود را ببرند، داعش ده کامیون را پر از اسلحه و مهمات کرده بود.
ابو فوزی کامیون سفیدی را گوشه محوطه تعمیرگاه نشان میدهد: “محور این کامیون به خاطر وزن مهماتی که بارش کرده بودند شکست”
از شواهد بر میآید که داعش از رقه فرار نکرده بلکه مهاجرت کرده است.
نیروهای دموکراتیک سوریه نمیخواستند که خروج داعش از رقه، به شکل “فرار به سوی پیروزی در آینده” به نظر برسد. برای همین هم در توافق آمده بود که داعش حق ندارد روی ماشینها پرچم و نشان نصب کند.
همچنین در توافق آمده بود که نیروهای خارجی داعش حق ندارند همراه کاروان شوند.
چند ماه پیش، جیمز ماتیس، وزیر دفاع آمریکا، جنگ داعش را نبرد نابودی خواند و گفت: “هدف ما این است که هیچ کدام از جنگجوهای خارجی داعش، زنده نمانند تا بتوانند به کشورهایشان در شمال آفریقا، اروپا، آمریکا و آسیا بازگردند.”
اما آنطور که رانندهها میگویند، جنگجوهای خارجی داعش، یعنی آنهایی که اهل سوریه و عراق نیستند هم به کاروان پیوسته بودند.
تعداد خیلی زیادی خارجی بینشان بود، فرانسوی، ترک، آذری، پاکستانی، یمنی، سعودی، چینی، تونسی، مصری…”
یکی دیگر از رانندهها هم در شمردن ملیتها کمک میکند.
همزان با تحقیق بیبیسی، ائتلاف هم میپذیرد که در توافق دخالت داشته است و تایید کرده که به ۲۵۰ جنگجوی داعش و حدود ۳۵۰۰ نفر از اعضای خانوادههایشان اجازه خروج داده شده است.
رایان دیلون، سخنگوی ائتلاف، میگوید: “نمیخواستیم هیچکس از رقه خارج شود، اما این به استراتژی ما در این جنگ برمیگردد که برهماهنگی و مشورت با رهبران محلی استوار است. این مربوط به سوریها است. آنها هستند که دارند میجنگند و کشته میشوند. آنها هستند که باید براساس شرایط تصمیم بگیرند.”
با آنکه یک نماینده نظامی غربی در مذاکرات حضور داشت، اما او هیچ نقش فعالی در گفتگوها نداشته است. سرهنگ دیلون گفته که بعد از خارج شدن کاروان، تنها چهار جنگجوی خارجی داعش در رقه باقی ماندهاند که در بازداشت نیروهای دموکراتیک سوریه هستند.

اعضای خانواده نیروهای داعش آماده خروج میشوند
کاروان بعد از خروج از شهر، از مزارع پنبه و گندم در شمال رقه عبور کرد و به بیابان رسید. کاروان از جاده اصلی خارج شد و به دل کویر زد. برای کامیونها راه ناهمواری بود، و راندن ماشینها برای رانندهها سختتر از همیشه.
یکی از دوستان ابو فوزی آستینش را بالا میزند، جاهای سوختگی رو پوستش را نشان میدهد: “ببین با ما چه کردند”
آنطور که رانندهها میگویند، کنار هر راننده سه تا چهار جنگجوی داعش نشسته بود، آنها رانندهها را در طول مسیر کتک میزدند و “کافر و خوک” خطابشان میکردند.
رانندگان عرب، با آنکه در ظاهر به اعضای داعش کمک میکردند تا فرار کنند، اما در طول مسیر آزار دیدند و تهدید شدند.
ابو فوزی میگوید: “به ما گفتند هروقت رقه را ساختید خبرمان کنید، برمیگردیم. ما را متهم میکردند که از رقه بیرونشان کردهایم.”
یک جنگجوی زن مسلح به کلاشنیکف هم او را در راه تهدید کرده بود.
محمود، یک مغازه دار در مسیر حرکت کاروان، تجربه ترسناکی از برخورد با کاروان داعش ندارد.
حدود ساعت چهار عصر بود که چند ماشین نیروهای دموکراتیک سوریه در شهر محل زندگی محمود توقف کرد. به مردم گفتند که داخل خانههایشان بروند.
محمود شیشانی میگوید: “نیروهای دموکراتیک سوریه گفتند که با داعش توافق آتشبس کردهاند و از ما خواستند راه را باز بگذاریم.”
محمود علاقهای به داعش ندارد اما نتوانست فرصتی را که برای کسب و کارش پیش آمده نادیده بگیرد حتی اگر تعدادی از چهار هزار مشتری ناگهانیاش تا بن دندان مسلح باشند.

مغازه محمود
پل کوچک روستا، راه بندان درست کرد و نیروهای داعش هم از فرصت استفاده کردند و رفتند خرید. بعد از ماهها ماندن در پناهگاه و پنهان شدن، رنگ پریده و گرسنه بودند، وارد مغازه شدند و همه قفسهها را خالی کردند.
محمود میگوید: “یک جنگجوی یک چشم تونسی آرام به من گفت از خدا بترس، پرسید چرا صورتم را تراشیدهام؟ گفت آنها باز میگردند و یکبار دیگر قوانین شریعت را اجرا میکنند. من گفتم ما همه مسلمانیم و مشکلی با قوانین شریعت ندارم.”
از رشته تا بیسکویت و تنقلات تا جایی که میتوانستند حمل کنند، خریدند. سلاحهایشان را هم بیرون مغازه گذاشتند. تنها مشکلی که پیش آمد این بود که سه نفر از جنگجوها، باکس سیگاری را دیدند و پارهاش کردند، سیگار از دید آنها حرام است.

“رفتار بدی نداشتند، فقط سه نفر از آنها قاطی کردند که همرزمانشان آرامشان کردند.”
محمود میگوید داعش پول جنسهایی که برد را پرداخت.
“مغازه را جارو کردند، خیلی زیاد بودند، دستپاچه شدم. خیلیها از من قیمت میپرسیدند اما نمیتوانستم جواب بدهم، داشتم به بقیه میرسیدم، برای همین هم روی میز برایم پول گذاشتند بدون اینکه از من بپرسند.”
رانندهها هم موافقند که با وجود همه آزارها وقتی پای پول رسید، داعش حسابش را تسویه کرد.
أبو فوزي با لبخند میگوید:
داعشیها ممکنه قاتل و روانی باشند، اما سر پول، حسابشان درست است.
شمال روستا، افق تغییر میکند، تراکتوری تنها زمین را شخم میزند و ستونی از خاک به آسمان میفرستند. از این به بعد تا فرسنگها زمین برهنه و خالی از سکنه است و اینجاست که کاروان خود را در بیابان ناپدید کرد.
بعد از خرید از مغازه محمود که خارج از روستا است، با نزدیک شدن کاروان داعش به روستا، مردم از ترس جان و مالشان فرار کردند.
اما کاروان ناگهان به راست پیچید و از جاده اصلی به سوی بیابان برهوت رفت. محمود میگوید: “دوتا هاموی (ماشینهای زرهی آمریکایی) سرستون کاروان بودند، مسیر را انتخاب میکردند و نمیگذاشتند کسی از آنها جلو بزند.”
داعش در افق گم شد، اما ترس از دل محمود بیرون نرفت. باهرکس حرف زدیم گفت که داعش تهدید کرده باز میگردد و جنگجوهایش موقع فرار، رو به مردم انگشت اشارهشان را افقی روی گلویشان میکشند، یعنی که باز میگردیم و سرتان را قطع میکنیم.
محمود میگوید: “چهار پنج سال است در وحشت زندگی میکنیم.”
طول میکشد تا ترس از دلمان برود، فکر میکنیم که شاید برگردند سراغمان، یا مامور مخفی بفرستند، هنوز باور نداریم که دیگر رفتهاند.”
در مسیر کاروان، شاهدان گفتند که صدای هواپیماهای ائتلاف را شنیدهاند که بالای سر کاروان پرواز میکردند.
ابو فوزی میگوید پشت فرمان که بود هواپیماهای ائتلاف، بالای سرشان پرواز میکردند و منور میانداختند تا راه روشن شود.
ماشین آخر کاروان که داشت رد میشد، یک جت آمریکایی خیلی پایین آمد و منور انداخت تا راه روشن شود، داعشیها از ترس شلوارشان را خراب کرده بودند.”
ائتلاف تایید میکند، با آنکه روی زمین نیرویی برای نظارت بر کاروان نداشته اما از آسمان آن را زیر نظر داشته است.
با عبور از آخرین ایست بازرسی نیروهای دموکراتیک سوریه، کاروان وارد منطقه تحت کنترل داعش شد. روستایی در نزدیکی مرکده. اینجا ابو فوزی به مقصدش رسیده بود. کامیون او، پر از مهمات بود و داعش میخواست بارش را جایی پنهان کند.
وقتی او به مناطق امن بازگشت، نیروهای دموکراتیک سوریه از او پرسیدند که مهمات را کجا خالی کرده است: “محل را روی نقشه نشانشان دادیم و آنها هم دورش خط کشیدند تا بعدا عمو ترامپ بمبارانش کند.”
آزادی رقه، با خون، فداکاری و مصالحه به دست آمد. توافق، شهروندانی که میان آتش گیر کرده بودند را نجات داد و جنگ را در رقه تمام کرد تا دیگر سربازان کرد و عرب برای گرفتن آخرین پناهگاه داعش کشته نشوند.
اما داعش در یک جا باقی نماند. آزاد از محاصره رقه، بعضی از اعضای برجسته این گروه حالا در سوریه یا حتی خارج از مرزها پنهان شدهاند.
مردانی که برای خروج از سوریه، سیمهای خاردار را میبرند، از دیوارها بالا میروند و در تونلها میخزند، از افزایش شدید تعداد فراریها خبر میدهند. سقوط خلافت اسلامی برای کسب و کار این مردان خوب بوده است.
عماد، یک قاچاقچی در مرز ترکیه و سوریه میگوید: “در چند هفته اخیر، خانوادههای زیادی داشتیم که از رقه فرار کرده بودند و به ترکیه میرفتند. فقط همین هفته من شخصا ۲۰ خانواده را رد کردم. بیشترشان خارجی هستند اما بینشان سوری هم هست.”
او حالا برای فراری دادن نفری ۶۰۰ دلار و برای هر خانواده حداقل ۱۵۰۰ دلار میگیرد.
در این کسب و کار، مشتریها علاقهای به گپ و گفت و جواب دادن به سوالها ندارند، اما عماد میگوید او مشتریهای “فرانسوی، اروپایی، چچنی و ازبک” داشته است.
“بعضیهایشان فرانسوی حرف میزدند، بعضیها انگلیسی و بعضیها هم زبانهای خارجی دیگر.”
ولید، یک قاچاقچی دیگر در بخش دیگری از مرز ترکیه و سوریه روایت مشابهی دارد: “در هفتههای اخیر تعداد زیادی خانواده سراغمان آمدند. کار ما فرستادن مردم آنطرف مرز است، تعداد زیادی هم خانواده خارجی قاطی مشتریها بود.”
ترکیه حفاظت از مرزهایش را تشدید کرده و کار قاچاقچیها هم حالا سختتر شده است.
در بعضی مناطق از نبردبان استفاده میکنیم، گاهی مجبوریم از رودخانه بگذریم، بعضی جاها از نبردبان طنابی استفاده میکنیم، وضعیت ناجوری است.
ولید میگوید شرایط برای فرماندهان و ردههای بالای داعش فرق میکند: “اعضای خارجی رده بالا قاچاقچیهای مخصوص خودشان را دارند، معمولا همان کسانی هستند که آمدنشان به سوریه را هماهنگ کردهاند.”
کار قاچاقچیها هم همیشه موفقیت آمیز نیست. أبو مصعب حذيفه یکی از چهرههای برجسته داعش در رقه بود. او فرمانده اطلاعات بود که بعد از توافق با کاروان از رقه خارج شد.
اما حالا پشت میلههای زندان است. او آخرین روزهای داعش در رقه را روایت میکند.
داعش هرگز مذاکره نمیکند. دشمنی که مصالحه نمیکند، و با قوانین خودش بازی میکند. دستکم اینطور شایع است.

Abu Mus’ab
اما در رقه، این گروه همان کاری را کرد که هر گروه در حال شکستی میکند. جنگجویان داعش نگران جان خانوادههایشان، خسته و وحشتزده، در ۱۸ مهرماه با زور بمب و آتش به میز مذاکره کشانده شدند. اول مذاکرات خوب پیش نرفت، اما همزمان بمبارانها شدت گرفت.
ابو مصعب حذيفه میگوید: “حملههای هوایی حدودا ده ساعت ما را تحت فشار گذاشت. ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر از ما را کشتند، از رزمندهها و خانوادههایشان”
تصویرهایی که از یک حمله هوایی ائتلاف به منطقهای در رقه در ۱۹مهر (یک روز بعد از آغاز مذاکرات) منتشر شده است، فاجعه انسانی را پشت خطهای دشمن نشان میدهد.
درمیان فریاد زنان و کودکان، جنگجویان داعش سراسیمهاند. بمب ظاهرا بسیار پرقدرت و موثر بوده است. فعالان سوری میگویند بمب ساختمانی را فروریخته بود که محل زندگی ۳۵ زن و کودک بود. و این فشار آخر سرانجام مقاومت داعش را شکست.
حاوی تصویرهای دلخراش
ابو مصعب حذيفه میگوید: “مذاکرات بعد از آن ده ساعت بمباران دوباره از سر گرفته شد، کسانی که اول با آتشبس مخالف بودند نظرشان عوض شده بود و بنابراین رقه را ترک کردیم.”
قبل از آن، سه بار برای مذاکرات صلح تلاش شده بود. گروهی چهار نفره از جمله مقامهای محلی رقه مذاکرات را پیش میبردند. یک پیام رسان شجاع هم پیامها را با موتورسیکلت در خط مقدم منتقل میکرد.
ابو مصعب میگوید: “باید فقط با سلاحهای شخصی خودمان میرفتیم، و همه سلاحهای سنگین را رها میکردیم. اما در کل سلاح سنگینی هم نداشتیم.”
او که حالا در مرز سوریه و ترکیه زندانی است، جزئیاتی را از اتفاقات بعد از ورود کاروان به منطقه تحت تسلط داعش میگوید.
او میگوید کاروان به سمت شرق سوریه، نزدیک مرز عراق رفت و هزاران نفر گریختند.
فرار أبو مصعب حذيفه، به عنوان یکی از فرماندهان داعش که از رقه گریخته، خود هشداری برای غرب است.
چطور یکی از برجستهترین فرماندهان داعش، بدون اینکه دستگیر شود از خط مقدم عبور کرده است؟
او میگوید: “من با گروهی بودم که هدفش فرار از مرز ترکیه بود.”
اعضای داعش؛ خارج از مناطق تحت کنترل خود، تحت تعقیب هستند. یعنی این گروه کوچک از نیروهای فراری داعش باید از مناطق پرخطر وسیعی میگذشت.
او میگوید: “یک قاچاقچی را استخدام کردیم تا ما را به خارج از مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه ببرد.”
اول خوب پیش رفت، اما قاچاقچیها زیاد قابل اعتماد نیستند: “وسط راه رهایمان کرد و وسط مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سرگردان شدیم. ازهم جدا شدیم و هرکس راه خودش را رفت.”
شاید اگر قاچاقچی دیگری را پیدا کرده بود، یا مسیر دیگری را رفته بود، الان به مقصد رسیده بود.
مسیر دیگر، استان ادلب بود، در غرب سوریه. تعداد نامشخصی از نیروهای داعش و خانوادههایشان درآنجا پناه گرفتهاند.
همچنین جنگجویان خارجی مانند بریتانیاییها و شهروندان کشورهای دیگر اروپا و آسیای مرکزی در ادلب هستند.
در این شرایط برای فرار، هزینه قاچاق هم بالا رفته و البته متفاوت است. از چهار هزار دلار برای هر نفر تا ۲۰ هزار دلار برای یک خانواده.
ابو بصیر الفرنسی، مرد جوان فرانسوی، قبل از اینکه شرایط در رقه سخت شود به ادلب رفت. میگوید میخواهد همانجا بماند.
میگوید جنگ در رقه شدید بود حتی آن زمان که هنوز به اوج نرسیده بود.
“ما جنگجویان خط مقدم بودیم، دائما در حال جنگ، و زندگیمان بسیار سخت بود. نمیدانستیم که رقه درحال محاصره است.”
ابو بصیر، ناامید و خسته از جنگ بیوقفه تصمیم گرفت که به ادلب برود. او حالا آنجا زندگی میکند.
او جزو گروهی کاملا فرانسوی از جنگجویان داعش بود و قبل از آنکه رقه را ترک کند، ماموریتی جدید به آنها داده شد.
بعضی از برادران فرانسوی گروهان ما به فرانسه رفتند تا در حملههایی که روز حسابرسی گفته میشد شرکت کنند.”
بسیاری از ناگفتهها و دروغها درباره این توافق، زیر آوارهای رقه مدفون شده است.
شمار جنگجویانی که از رقه گریختهاند، بسیار بالاتر از رقمی است که مقامهای محلی میگویند. در آغاز، ائتلاف ابعاد این توافق را نپذیرفت.
نیروهای دموکراتیک سوریه همچنان میگویند که هیچ توافقی صورت نگرفته است.
و احتمالا در این توافق، آزادی گروگانها هم وجود نداشته است. تا جایی که ائتلاف مطلع است هیچ تبادل گروگانی میان داعش و نیروهای دموکراتیک صورت نگرفته است.
و با وجود انکار ائتلاف، دهها جنگجوی خارجی هم با کاروان از رقه گریختهاند.
توافق آزاد کردن داعش، برای بهبود روابط میان کردها که جنگ را رهبری میکنند و جوامع عرب منطقه انجام شد.
یکی دیگر از نتایجش هم، کمتر کردن تلفات بود. داعش در بیمارستان شهر و استادیوم سنگر ساخته بود و تلاش برای گرفتن این مواضع میتوانست خونین و فرساینده باشد.
جنگ علیه داعش، دو دلیل عمده داشت: اول نابود کردن خلافت گروه موسوم به دولت اسلامی با گرفتن مناطق تحت کنترلش و دوم جلوگیری از وقوع حملههای تروریستی خارج از مرزهای سوریه و عراق.
رقه پایتخت داعش بود، و از طرفی جایی بود که جنگجویانش در بن بست افتاده بودند.
توافق، رقه را نجات داد و ممکن است که ارزشش را داشته باشد.
اما باعث شد که اعضای رزم دیده داعش، در سوریه و شاید آنسوی مرزها پراکنده شوند در حالی که بسیاری از آنان هنوز در فکر ادامه نبرد هستند.
همه نامهای افراد در این گزارش تغییر داده شده است.