یکی از پیامدهای خروج آمریکا از برجام این بوده است که شماری از روشنفکران غرب همچون نوام چامسکی و اسلاوک ژاژیک بهمراه عده ای از پاچه خوران جمهوری اسلامی به فدریکا موگرینی نماینده عالی اتحادیه اروپا نامه بنویسند و از وی و اتحادیه اروپا بخواهند که برجام را نجات دهند. ظاهرا نگرانی این دسته از روشنفکران غربی خطر تهدید “صلح و دیپلماسی” است که به زغم آنها با از میان رفتن برجام می تواند حاد وجدی شود.
شکی نیست که قلدر منشی و سیاست میلتاریستی دولت آمریکا موجب جنگهای ویرانگر و عواقب فاجعه باری برای جامعه بشری بوده است. ولی تا آنجا که به بود و نبود برجام مربوط می شود این به خودی خودی نه “صلح وثباتی” به ارمغان داشته و نه الزاما جنگی را پدید خواهد آورد.
انگیزه اصلی دول اروپایی در امضای توافقنامه برجام نه ربطی به صلح داشت و نه حقوق پایه ای مردم ایران. همانطور که انگیزه دولت امریکا در امضای برجام نیز ربطی به منفعت مردم ایران و صلح جهانی نداشت بلکه اساسا اقدامی برای رام کردن جمهوری اسلامی در چهارچوب سیاستهای منطقه ای دولت آمریکا بود. دولتهای اروپایی در پی آن بودند که برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی به مانعی بر بستن قراردادهای اقتصادی شرکتهای اروپایی با حکومت اسلامی تبدیل نشود. برای دول اروپایی این چندان مهم نبوده است که جمهوری اسلامی در عراق و لبنان و یمن چه می کند و در خود ایران چه بلایی بر سر مردم ایران می آورد. بیزینس حرف اول و آخر آنها بوده است که در عبارات پر طمطراق “تنش زدایی” و “صلح” پیچیده می شود. “ثبات” در دستگاه فکری این حصزات یعنی رونق کسب و کار دول غربی که البته با چشم بستن بر سرکوب مردم ایران امکانپذیر بوده است. برای دولت آمریکا هم خروج از برجام هیچگونه ربطی به منفعت مردم نداشته و ندارد بلکه برای زیر فشار گذاشتن حکومت اسلامی و مطیع ساختن آن است . بیجهت نیست که در خواستهای دوازده گانه آمریکا از جمهوری اسلامی هیچ سخنی از رعایت حقوق پایه ای مردم نیست و وزیر امور خارجه آن اعلام می دارد که در صورت تغییر سیاستهای جمهوری اسلامی درها را دوباره برروی حکومت اسلامی باز خواهند کرد.
کسانی که از اتحادیه اروپا می خواهند برای حفظ برجام بکوشد برای “صلح” تلاش نمی کنند بلکه برای بقای رژیم اسلامی حاکم بر ایران تلاش می کنند. برای آنها روحانی رئیس جمهوری “منتخب” است و مورد ستایش. اما مردم ایران با برجام و یا بدون برجام قربانیان اصلی جمهوری اسلامی در یک جنگ بیرحمانه علیه حرمت و معیشت و جان منزلت خود بوده اند و از کل جمهوری اسلامی و از جمله همین رئیس جمهورش منزجر و متنفرند. آنچه که برای مردم ایران از اهمیت زیادی برخوردار است خلاص شدن از دست رژیمی است که در طول چهار دهه زندگی آنها را به تباهی کشانده است.
مارش سرنگونی جمهوری اسلامی از سوی مردم ایران شروع شده است. این مردم از اصولگرا و اصلاح طلب و هر گونه جماعت پاچه خوار جمهوری اسلامی خسته شده اند و می خواهند از شرشان خلاص شوند. این مردم طبعا از همه اقداماتی که به انزوای سیاسی بیشتر جمهوری اسلامی، بایکوت تمام و کمال دیپلماتیک و فرهنگی و نظامی حکومت اسلامی بیانجامد خوشحال خواهند شد و از آن استقبال می کنند. در مقابل هر تهدید جنگی و تحریمهای اقتصادی بهترین و ساده ترین راه حل را سرنگونی جمهوری اسلامی به نیروی خود می دانند تا همه این خطرات از بالای سر جامعه ایران حذف شود. و این مردم طبعا انتظار دارند که جهانیان از مبارزات پر شور آنها برای سرنگونی یکی از مستبدترین حکومتهای دنیا از آنها حمایت و پشتیبانی کنند. کمترین انتظار از اساتید و روشنفکران غربی این است که به جای عمر خریدن برای جمهوری اسلامی در جبهه مردم ایران برای به زیر کشیدن این حکومت قرار گیرند.