در ایران پروژه‌ها اکثرا فقط نام هستند اما بحران‌ها اجرا می شوند/ طبیعت ایران نمی‌میرد؛ قتل‌عام می‌شود!

رکنا، ایران امروز بر لبه‌ی یک پرتگاه زیست‌محیطی ایستاده است؛ پرتگاهی که نه ناگهانی، بلکه با ده سال انباشت وعده‌های اجرا نشده، پروژه‌های نیمه‌کاره و بودجه‌های نامعلوم ساخته شده است. هنگامی که دولت‌ها از «طرح ملی»، «برنامه جامع» و «پروژه احیا» سخن گفتند، زمین ایران بی‌صدا نشست، تالاب‌ها بی‌آب شدند، سفره‌های آب زیرزمینی خالی گشتند و جنگل‌ها در آتش سوختند.در چهار سال گذشته، دستگاه‌های رسمی بارها از جهش عظیم نهال‌کاری سخن گفته‌اند. اما بسیاری از نهال‌ها هرگز از مرحله خزانه و دریافت بودجه برای نهال کاری فراتر نرفتند؛ بخش مهمی یا کاشته نشدند یا در نخستین تابستان خشک شدند.

آمارهای رسمی از صدها پروژه نهال‌کاری و مالچ‌پاشی منتشر شد، اما برداشت بی‌رویه از سفره‌های آب زیرزمینی هر اقدام احیایی را بی‌اثر کرد. وقتی آب نیست، نهال‌ها می‌میرند و مالچ‌ها روی خاک خشک، تنها نماد پروژه‌های ناکارآمد باقی می‌مانند

مدیریت آبخیز زمانی موفق است که بر داده علمی و برنامه‌ریزی جامع مبتنی باشد. در ایران، آبخیزداری اغلب به چند پروژه عمرانی محدود شد، بودجه‌ها پراکنده و نظارت ناکافی بود. فرسایش خاک در بسیاری استان‌ها به مرز بحران رسیده است.

پروژه‌های احیای تالاب‌ها با حمایت UNDP سال‌ها پیش آغاز شد، اما حق‌آبه‌ها تأمین نشدند، سدسازی ادامه یافت و کشاورزی پرمصرف گسترش یافت. تالاب‌ها از ارومیه تا هامون هر سال خشک‌تر می‌شوند.

زاگرس با بلوط‌های کهنسال خود، بزرگ‌ترین سپر خاکی کشور است. اما خشکیدگی گسترده، آفات، آتش‌سوزی‌های مهارنشده و نبود بودجه کافی، جنگل‌ها را به مرز فروپاشی رسانده است. گزارش‌های رسمی از «همکاری بین‌المللی» سخن می‌گویند، اما در عمل جنگل‌بانان بدون تجهیزات و برنامه‌های پراکنده، قادر به حفاظت مؤثر نیستند.

ایران در ده سال گذشته نه با کمبود طرح، بلکه با زیاده‌روی در اعلام طرح‌هایی که اجرا نشدند آسیب دیده است.

بحران‌ها اما منتظر نماندند:فرونشست اکنون در برخی مناطق به نرخ‌های جهانیِ خطرناک رسیده است.سفره‌های آب زیرزمینی در بسیاری استان‌ها عملاً «غیرقابل برگشت» شده‌اند.جنگل‌ها کوچک‌تر و بیمارترند.تالاب‌ها در حال مرگ تدریجی‌اند.دریاها عقب‌نشینی می‌کنند.و خاک، این سرمایه‌ی هزارساله، سال‌به‌سال فقیرتر و ریزدانه‌تر می‌شود.آنچه کشور را به این وضعیت رسانده، ترکیبی است از:

مدیریت جزیره‌ای،اولویت دادن به پروژه‌های عمرانی پرهزینه و زودبازده،نبود شفافیت در تخصیص بودجه،تعارض منافع،و نادیده گرفتن علم و هشدارهای متخصصان.

بحران‌های محیط‌زیست ایران «اتفاق» نیستند؛ نتیجه سیاست‌گذاری نادرست و مدیریت جزیره‌ای است. فرونشست، خشک‌سالی، کاهش آبخوان‌ها و آتش‌سوزی جنگل‌ها همه نتیجه فقدان اصلاحات جدی است. بدون مدیریت پایدار آب، توقف چاه‌های غیرمجاز و برنامه‌های الزام‌آور احیای بومی، ده سال آینده تنها شاهد مرگ تدریجی زیست‌بوم‌های ایران خواهیم بود.

اینرا هم بخوانید

تجمع اعتراضی بزرگ مردم یاسوج در مخالفت با ساخت سدهای ماندگان و خرسان ۳

روز سه شنبه ٢٧ آبان ١٤٠٤ مردم یاسوج در اعتراض به ساخت سدهای ماندگان و …