دولت ١٢ روحانی
آمارها می گویند از هر چهار ایرانی یکی حاشیه نشین است!
حاشیه نشینان در شهرها افزایش پیدا کرده. شکاف طبقاتی در شهرهای بزرگ پُر تصویرتر شده. بی سرپناها در حاشیه شهرها بیشتر از هر دوره ای دیده میشوند.
قالیباف در اردیبشهت ماه ١٣٩٦ اعلام کرده است که بیست و پنج میلیون ایرانی در فقر مطلق به سر می برند.
روحانی رئیس دولت ١٢ از لزوم بهبود وضعیت معیشتی١٠ میلیون نفر از قشرهای آسیبپذیر جامعه سخن گفته.
بررسی ها (سال ١٣٩٣) نشان از آن دارد که حدود ١٥ هزار کارتن خواب و بی خانمان در تهران وجود دارد که ١٥ درصد از این افراد را زنان بی خانمان تشکیل می دهند. در بین افراد بی خانمان از همه گروه های سنی از ١٨ سال گرفته تا بیش از ٩٠ سال مشاهده می شود اما بیشتر افراد بی خانمان در گروه سنی٣٥ تا ٤٠ سال هستند.
جمعیت میلیونی شهرها، مساله دستمزدهای، پایین بودن حقوق ها تا ٤ برابری خط فقر(٤و نیم میلیون خط فقر)، روی آوری کارگران بیکار به شهرها، چالش دولت ١٢ روحانی را چند بُعدی کرده است. بحران مسکن، دزدیدن سپرده های مردم که دار و ندارشان را برای رسیدن به سرپناه در اختیار مافیای بانک های مسکن گذاشته اند، مسکن و برخورداری از سرپناه مناسب را با مشکل جدی روبرو کرده است.
علی رنجی پور، روزنامه نگار در ارتباط با حاشیه نشین ها میگوید؛
«دولت دوم حسن روحانی، از هر گروه و دستهای که باشد، در حوزه شهری دست به گریبانیکییا همه این چالشها خواهد بود:
چالشهای مالی و اقتصادی: هم تهران و سایر کلانشهرها و هم مدیریت شهری به شدت درگیر چالش بزرگ اقتصادیاند. شهرهای کوچک که چیزی نداشته و ندارند، اما آنچه مسلم است چرخ اقتصاد در تهران و سایر کلانشهرها -نه برای مردم و نه برای مدیران- به راحتی نخواهد چرخید. به هر حال طبیعی است وقتی نیم دهه بار اقتصاد یک کشور روی شانههای ساختوساز شهری گذاشته میشود، شهرها به جای آنکه مولد و زنده و پویا باشند، تبدیل به سیاهچالههای میشوند که تمام منابع یک کشور را در خود بلعیده و میبلعند.
طبق آمار معتبر تمام اقتصاد ایران از رکود درآمده است جز بخش مسکن و بعید است که چند سال دیگر هم در بیاید. برآورد حداقلی وزیر مسکن دولت یازدهم خسارت ١٠٠ میلیارد دلاری از ساخت خانههای خالی است. باقی خسارتها بماند، خسارتهایی که امروز شکل سادهاش بختک بحران بانکی است که به واسطه رونق مالیخولیایی مسکن به جان اقتصاد ایران افتاد و کسی درست نمیداند کی و چگونه دست به سر خواهد شد.
چالشهای اجتماعی: آنچه گفته شد یک روی سکه بحران اقتصاد است، روی دیگرش بحرانیتر و نگرانکنندهتر است. روی دیگرش بحران حاشیهنشینی و زندگی در بافتهای فرسوده است که تحت تاثیر بحران اقتصادی در این سالها شدت گرفته. آمار دقیقی درباره جمعیت ساکن در مناطق حاشیهای و بافتهای فرسوده نیست، اما برآورد مقامهای رسمی حکایت از آن دارد که از هر چهار ایرانییکی در حاشیه شهرها یا بافت فرسوده زندگی میکند. آمار عجیبی است، اما از اینجا به بعدش هر آنچه از بحران خبر رسد عجیب نخواهد بود.
بحرانهایی که باز هم روی سادهشان اعتیاد و فقر و انواع و اقسام آسیبهای اجتماعی است و روی پیچیدهشان وقتی خود را نشان خواهد داد که خدای نکرده بلایی از آسمان بر سر شهرها نازل شود و بافتهای فرسوده و حاشیهنشین همین قابلیت ناچیزشان را نیز برای زندگی از دست بدهند».
دولت ١١و ١٢ روحانی با اقتصاد بیمار! درگیر است. بیمار شدن اقتصاد و بار سنگین ناکامی اقتصادی دولت ١١ و ١٢ روی دوش میلیون ها نفر از مردم و کارکنان جامعه سنگینی میکند.
شکاف طبقاتی یا فقر مطلق که به میلیونها نفر از کارگران و کارکنان جامعه تحمیل شده، نتیجه شرایطی است که حکومت اسلامی در ٤ دهه گذشته با سیاست های میلیتاریزم نظامی، با سیاست های حمایتهای میلیاردی و بیلیون تومانی از دارو دسته های اسلامی و حزب الله، وجود دزدان حرفه ای در هیئت حاکمه، حضور فعال اختاپوس سپاه پاسداران با کنترل اقتصاد و هیراشی نظامی اش، است.
خبر ازدیاد حاشیه نشینان در شهرها، افزایش بیکاران و اخراج سازی ها اگر که تازه نیستند، اما تبعات اجتماعی و طبقاتی شرایط اقتصادی کنونی را منعکس میکند.
اعتراضات کارگران، بازنشسته ها، معلمان و پرستاران در جریان است. این اعتراضات گسترده هستند. مطالبات اعتراضات شفاف و روشن هستند. اکثریت قریب به اتفاق اعتراضات علیه پرداخت نکردن دستمزدها و علیه نا امنی موقعیت شغلی و بیکارسازی ها، هستند.
راه حل پایان دادن به حاشیه نشینی، نیاز به یک جنبش طبقاتی گسترده دارد. جنبشی طبقاتی که بتواند میلیون ها نفر از مردم حاشیه نشینان در شهر را به قیام طبقاتی و به مبارزه ای رادیکال خیابانی بکشاند. سازماندهی جنبش مبارزه با حاشیه نشینی، جنبش مبارزه علیه بیکاری و مبارزه با فقر مطلق، در گرو حضور فعالین اجتماعی است که بتوانند امر مردم ساکن در حاشیه نشینی را به رهایی از شرایط موجود هدایت کنند.
مبارزه با حاشیه نشینی و مبارزه علیه بیکاری امر مردمی است که از فقر و شکاف طبقاتی موجود رنج میبرند. این جنبش میتواند با شرکت و حضور کارگران، دانشجویان بشکل توده ای سازماندهی شود. موزیک و تاتر و راه پیمایی های خیابانی، ابتکاراتی نا آشنا نیستند. جمع کردن و متشکل کردن هزاران نفر از مردمیکه در حاشیه شهرها زندگی میکنند، جمع کردن و سازماندهی ده ها هزار کارگر اخراجی و چند میلیون جوانان تحصیلکرده نیازمند ابتکارات زنده ای است که همه با هم احساس قدرت و غرور برای رهایی، در مبارزه را دارند.
قیام ٥٧ از حاشیه شهرها استارت زده شد. اما به فرجام نرسید. حاشیه نشینان و حلبی آبادها ریشه کن نشدند. امروز با سپری شدن ٤ دهه افزایش بیشتری هم داشته است.
اما، امروز در شرایطیکه طبقه کارگر و هزاران فعال ناراضی به ستم طبقاتی در جامعه حضور دارند. هزاران سخنگوی آگاه به منافع طبقاتی در ٤ دهه گذشته عروج پیدا کرده اند. دور از انتظار نخواهد بود اگر که جنبش طبقاتی با آرمان آزادی، برابری و حکومت کارگری به شعار اصلی میلیون ها نفر از مردم تبدیل شود. انقلاب کارگری و هژمونی سیاسی ــ اجتماعی طبقه کارگر نیاز انسانی و فوری است.
٣١ مرداد ١٣٩٦
٢٢ اوت ٢٠١٧