مندرج در ژورنال شماره ۷۹۲ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده کردن روی تلفن همراه)
به تاریخ ۳۰ تیر ۱۴۰۳ مطلبی از این نویسنده تحت عنوان “در مقابل فاشیسم علیه پناهجویان افغانستانی میایستیم” در نشریه شماره ۷۸۷ ژورنال منتشر شد. خوانندهای از ایران طی نامهای، انتقاداتی در باره این مطلب مطرح کرده است که پایینتر پاسخ من را خواهید دید.
متن نامه را عیناً اینجا میخوانید:
“درود بر شما آقای ابراهیمی رفیق گرامی. درمورد افغانیها نوشتن به نظرم اطلاعات شما درمورد مهاجرین افغان درایران کم است. چرا و چطور به حمایت کدام گروه تندرو وارد ایران شدن. با چه اهداف احتمالی بماند. بنده قصد حمایت از حکومت یا جنبش ضد مهاجر ندارم. اما باید در نظر داشته باشیم این افراد مهاجرین افغان به دلیل فقر فرهنگی دست به کارهایی میزنند که جز جنایت نامی دیگر نمیتوان گذاشت. حدود یک ماه قبل در یکی از پارکهای گیلان پدری با دو فرزند دوقلو در حال تفریح بودن. پدر بچه اول رو از سرسره میاد میگیره منتظر بچه دوم بود. ناگهان پدر متوجه میشه بچهاش پیدا نیست. بالاخره تلاشها کارساز نشد تا به پلیس مراجعه کردند. بعد ۲۰ روز در مراسم عاشورای تهران بچهها توسط مأموران شناسایی و همراه با مادر و دختر افغانی گرفتند. از مادر و دختر پرسیدن میدونید آدمربایی کردین؟ میگفت دخترم از بچه خوشش اومده میخواست برای خودش نگهداره! این جماعت در خوشبینانهترین حالت نادان هستن! تعداد کمی نیستن. در استانی دیگر پسر افغانی روز روشن دختربچه ۴ساله رو در گلفروشی دست و پاشو میبنده تجاوز میکنه بهش چهارساله رو… در جامعه ما استرس کم داشتیم که اینم اضافه بشه. حالا بهدور از مسائل سیاسی چه سوءاستفادههایی که نمیکنند. شرایط رو بهتر بسنجیم.”
پاسخ مختصر من به این خواننده ژورنال:
قبل از هر چیز فرض من بر این است که شما جزو این دو دستهای که در پایین نام میبرم نیستید.
در رأس تبلیغات فاشیستی علیه پناهجویان افغانستانی خود جمهوری اسلامی قرار دارد که هر وقت از نظر سیاسی لازم باشد، زنجیر ماشین تبلیغاتیاش را پاره میکند و علیه پناهجویان افغانستانی تبلیغات علناً فاشیستی راه میاندازد؛ فضا را علیه آنها مسموم میکند و به هر تحقیر و جنایتی علیه آنها دست میزند. دسته دوم، طیفی از ناسیونالیستها از جمله ناسیونال – فاشیستهای سلطنتطلب هستند که در چنین مواردی در بهترین حالت با سکوت خود عملاً رضایت قلبی خود را نشان میدهند.
معمولاً وقتی جنایتی در ایران رخ میدهد که اتفاقاً پای یک افغانستانی در میان است، مساعدترین فضا برای تبلیغات و اقدامات فاشیستی علیه این پناهجویان فراهم میشود. هدف چنین تبلیغاتی اساساً این است که از پناهجویان افغانستانی تصویر یکمشت “بیفرهنگ جنایتکار” بسازند که به “ایران ما” ریخته، “فرهنگ اصیل ایرانی” را آلوده میکنند؛ “کار ایرانیها” را میدزدند؛ و مرتکب جنایت علیه ایرانیها میشوند و زندگی ایرانیها را ناامن میکنند!
فقط به نمونههایی از تبلیغات و اقدامات جمهوری اسلامی در سالهای اخیر دقت کنید:
ممنوعیت اجازه کار و اسکان در ۱۷ استان و ۳۷ شهر برای پناهجویان افغانستانی؛ محرومیت قریب نیممیلیون کودک پناهجویان و مهاجرین افغانستانی از تحصیل، دستورالعمل به کارفرمایان برای اجتناب از استخدام کارگران افغانستانی یعنی باز کردن دست کارفرمایان برای بهرهکشی بیشتر از پناهجویان بیپناه، ممنوعیت ورود افغانستانیها به بعضی پارکها از جمله پارک صفه در اصفهان، ممنوعیت ارائه خدمات به “افغانها” در تعدادی از استانها مثل فارس و خوزستان توسط سوپرمارکتها، نانواییها، اتوبوسهای شهری و بین شهری، فروشندگان مواد غذایی و ممنوعیت حتی ارائه خدمات بهداشتی! به اینها اضافه کنید تیتر درشت روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان “جنوب تهران در اشغال افغانیهاست. این یک موضوع کاملاً امنیتی است” و همچنین عربدههای نماینده شیراز در مجلس اسلامی که “اتباع خارجی در کشور بیحسابوکتاب اکثر شغلها را از ایرانیها میگیرند، از یارانه استفاده میکنند، پول کشور را خارج میکنند”! در چنین فضایی است که در مواردی اوباش اسلامی حتی به خانه و کاشانه افغانستانیها حمله کرده و آتش میزنند، طوری که پناهجویان بیپناه برای حفظ جانشان به خارج از شهر “پناه” میبرند!
آیا همه اینها ما را یاد آلمان دوران سلطه نازیها نمیاندازد؟ آیا این اقدامات از نوع اقدامات نازیها علیه شهروندان یهودی نیست؟ آیا اینها بهروشنی نشان نمیدهند که در ایران یکمشت فاشیست، همطراز نازیها در آلمان حاکم هستند؟
دوست گرامی،
آیا واقعاً شما نمیدانید که بیکاری محصول اقتصاد ورشکستهای است که حکومت اسلامی بر جامعه تحمیل کرده است؟ نمیدانید که کرورکرور پول کشور را – از جمله ثروتی که همین پناهجویان افغانستانی در سختترین کارها با دستمزدی بارها زیر خط فقر تولید میکنند – آقازادههای جمهوری اسلامی از ایران خارج میکنند؟ نمیدانید که چپاولگران اسلامی حاکم با محرومکردن اکثر پناهجویان افغانستانی از شناسنامه و حق اقامت و ناامنکردن زندگیشان آنان را مجبور کردهاند برای رهایی از گرسنگی به بردگان بی حقوق مفتخوران سرمایهدار ایرانی تبدیل شوند و از محصول کارشان آقازادههای “ژن برتر ایرانی” پروارتر میشوند؟ نمیدانید که همین جمهوری اسلامی در هر مقطعی از جانب مردم بهپاخاسته احساس خطر میکند، انگشتان کثیفش را به سمت همین پناهجویان نشانه میرود و آنها را مسبب فقر و فلاکت و بیکاری در کشور معرفی میکند؟
دوست گرامی، فرض خوشبینانه من بر این است که شما نه جزو دودسته اول، بلکه جزو آن دستهای هستید که متأسفانه تحتتأثیر بمباران تبلیغات فاشیستی نظام اسلامی تصور میکنند مسبب اوضاعی که نظام اسلامی به وجود آورده است، پناهجویان افغانستانی هستند و این صافوساده شیپور را از سر گشاد زدن است.
گفتهاید که “افراد مهاجرین افغان به دلیل فقر فرهنگی دست به کارهایی میزنند که جز جنایت نامی دیگر نمیتوان گذاشت.” و مثالهایی از دو جنایت توسط دو افغانستانی زدهاید.
در مقاله مورد انتقاد شما نوشتهام و اینجا هم تکرار میکنم که “نیازی نیست که متخصص جامعهشناسی باشیم و پی ببریم که قتل و جنایت ربطی به قومیت و ملیت و غیره ندارد، بلکه یک معضل اجتماعی است و در کشوری مثل ایران ریشه در شرایط اقتصادی و اجتماعیای دارد که حکومت اسلامی بر مردم تحمیل کرده است.” میتوان به پژوهشهای علمی جامعهشناسانه مراجعه کرد و پاسخهای دقیقی در این زمینه پیدا کرد که یک انسان – مستقل از اینکه مجرم در کجا متولد شده است – چرا دست به جنایت میزند. اما این روشن است که تداعیکردن جنایت با قومیت و ملیت و محل تولد افراد توسط حکومت اسلامی و ناسیونالیستهای فاشیست یک شیادی آشکار با اهداف سیاسی است. این روشن است که جنایت در ایران ریشه و “ملیت افغانی” ندارد و جانیان هم اساساً افغانستانی نیستند. زندانهای ایران پر از افرادی است که “ایرانی اصیل” هستند؛ اما مرتکب جنایات دهشتناکی شدهاند.
محمد بسیجه معروف به بیجه که به تجاوز و قتل بیش از ۳۷ کودک و ۳ بزرگسال اعتراف کرد افغانستانی نبود، ایرانی بود. سعید حنایی قاتل زنجیرهای که در مشهد زنان تنفروش را با انگیزههای دینی به قتل میرساند افغانستانی نبود، ایرانی بود. غلامرضا خوشرو معروف به خفاش شب که ۹ زن را پس از تجاوز و سرقت اموالشان به قتل رساند افغانستانی نبود، ایرانی بود. امید برک معروف به قاتل بزرگراه یک قاتل زنجیرهای که ده زن را خفه کرد افغانستانی نبود، ایرانی بود. اینها فقط چند مثال از صدها مورد دیگر است. بگذریم که وقتی داستان غمانگیز زندگی همین قاتلین – مستقل از محل تولدشان – را میخوانید متوجه میشوید که خود اینها قربانیان نظامی هستند که مدام در جامعه زمین خشونت شخم میزند و بذر خشونت میکارد! به اینها اضافه کنید قاتلینی از دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی که مرتکب قتلهای دهشتناکی شدهاند و البته مشمول رافت اسلامی شدهاند و راستراست میچرخند. سعید طوسی، قاری قران موردعلاقه خامنهای با پرونده سنگین تجاوز جنسی به کودکان یکی از موارد رافت اسلامی است که توسط دستگاه قضایی حکومت تبرئه شد.
و مهمتر از همه موارد بالا، دستگاه شکنجه و کشتار رژیم اسلامی ۴۵ سال است خشونت میکند، به چشمان دختران و پسران مبارز شلیک میکند، در زندانها تجاوز میکند، شکنجه میکند و اعدام میکند و در همین چند سال اخیر توحش کمسابقهای علیه مردم راه انداخته است. میبینید که همین حکومتی که مدام آدم میکشد و مرگ و کشتار و جنایت را عادیسازی میکند، بیشرمانه تصویر جنایتکار از پناهجویان افغانستانی اشاعه میدهد.
سؤال کردهاید که “مهاجرین افغان… چرا و چطور به حمایت کدام گروه تندرو وارد ایران شدند. با چه اهداف احتمالی بماند”؟
در سالهای اخیر یک وجه تبلیغات فاشیستی این بوده است که مثلاً صفی از افغانستانیها را در نمازجمعه نشان میدهند، یا لشکر فاطمیون را که حکومت اسلامی از افغانستانیها سازمان داده است و به قتلگاه سوریه اعزام کرده است را برجسته میکنند تا به نحوی پناهجویان افغانستانی را حامیان حکومت اسلامی قلمداد کنند و مردم متنفر از حکومت اسلامی را علیه پناهجویان افغانستانی تحریک کنند. حکومت با چنین تبلیغاتی با یک تیر دو نشان میزند. پناهجویان افغانستانی را دو بار قربانی میکند. یکبار با سربازگیری از میان آنها برای اهداف سیاسیاش و بار دیگر با تحریک جامعه علیه آنها بهعنوان حامیان حکومت. این اصلاً عجیب نیست که حکومت اسلامی از شرایط حاکم بر زندگی مهاجرین و پناهجویان افغانستانی، حتی از گرایشات مذهبی شیعی در میان آنها استفاده سیاسی میکند. اما باید یا مغرض بود یا مغلوب تبلیغات حکومت اسلامی که متوجه نشد ترکیب دستگاه سرکوب حکومت در داخل و خارج از ایران اساساً از خود ایران و ایرانی است.
ما در ایران با فاشیسم اسلامی مواجه هستیم؛ اما حکومت اسلامی حتی نباید تصورش را هم بکند که میتواند با “خارجیها” همان رفتاری را در پیش بگیرد که در آلمان نازی اعمال میشد. دوران عوض شده است. ما در عصری زندگی نمیکنیم که فاشیستهای حاکم بتوانند میلیونها ایرانی را مغزشویی کنند و به دست آنها علیه پناهجویان جنایت کنند. در ایران انقلابی برای زندگی انسانی راه افتاده است. فضای سیاسی ایران اجازه نمیدهد حکومت به دست مردم تراژدی علیه “خارجیها” راه بیندازد. میدان برای تعرض اسلامی، ناسیونالیستی و فاشیستی به پناهجویان خالی نیست! در فضای انسانی و پیشرو که انقلاب زن زندگی آزادی شکل داده است، شرایط کاملاً آماده است که با تمام قدرت در مقابل تعرض سازمانیافته حکومت اسلامی با همدستی ناسیونال – فاشیستهای ایرانی به “خارجیها” یعنی اساساً همان پناهجویان افغانستانی بایستیم و با تمام قدرت از حرمت و کرامت انسانیشان دفاع کنیم.