نشریه ژورنال شماره ۱۱۰۲ – فایل پی دی اف – ویژه تلفن همراه
“با ماهی نُه میلیون تومان حقوق بازنشستگی نمیدانم چه کار باید بکنیم.”
این درد دل یکی از شهروندان بازنشسته در ایران است. شهروندی که با کار و زحمتش زندگی را تدوام داده است. این شهروند در کشوری زندگی میکند که اگر دست روی سنگ هم بگذارد “ثروتی” در آن نهفته است. کشوری که روز دریای نفت شناور است و مواد معدنی گران قیمتی دارد و یکی از غنیترین کشورهای دارای گاز طبیعی است. در چنین کشوری مردم با گرسنگی دستوپنجه نرم میکنند و اسیر فقر فراگیرند.
در کشوری که از بهداشت و درمان مناسب برای عموم شهروندان خبری نیست. در کشوری که هیچ حقوقی به بیکاران تعلق نمیگیرد. در کشوری که زن بودن “گناه کبیرهای” است که خدا با خلق زنان بر پیشانی آنها مُهر کرده است. در کشوری که میتوانست بهشت کودکان باشد، حالا به جهنم کودکان کار و خیابان تبدیل شده است. کشوری که میلیونها دانشآموز از تحصیل محروماند.
این کشور ایران نام دارد. کشوری گرفتار در دستان مافیای دارو، مافیای مواد مخدر صنعتی و سنتی؛ اسیر سونامی تنفروشی. این فلاکتی که دهان به راز کرده است نه به دلیل آفتاب سورانش نه به دلیل خشکسالی طبیعیاش و نه بهخاطر بمباران نیروگاههای برقش به این روز افتاده است.
اینهمه فقر و فلاکت را میشد سریعاً رفع کرد، اگر که این جامعه در دست تبهکاران اسلامی گرفتار نیامده بود. میشد فوراً انرژی طبیعی تجدیدپذیر از گرمای خورشید و باد تولید کرد. میشد مثل هر کشوری دیگر با مشکل بیآبی بهصورت علمی و انقلابی مقابله کرد. میشد زندگی همه را تأمین کرد. میشد برای رفاه تمامی امکانات اجتماعی را بکار برد.
میشود چنین کرد. به این منظور تنها باید به جنگ حکومت و نظامی رفت که نابرابری در ذات و هدفش نهفته است. نابرابری انسانها و ثروت آن یکدرصدیها آینه تمام نمایی از بیعدالتی و ظلمی است که میشود همه زشتیهای زندگی را در آن دید. برای زندگیکردن باید زندگی را از دست مرگ پرستان بیرون کشید. آنگاه هیچکس نیازی ندارد نگران “۹ میلیونی حقوق بازنشستگیاش” باشد که نداند به چه دردی میخورد. اینجا دیگر دستمزد حرفی برای زدن ندارد، رفاه همگانی متعلق به همه انسانها خواهد بود.
تهیه کننده و سردبیر: کیوان جاوید