روزنامه اینترنتی دفتر خامنهای بعد از اعلام پذیرش طرح ۲۰ مادهای ترامپ برای پایاندادن به جنگ در غزه، روز سیزدهم مهر نوشت: ” پاسخ حماس به طرح ترامپ هوشمندانه بود”. کیهان شریعتمداری که آن هم دربست منویات خامنهای را منتشر میکند و همچنین به فاصله چند روز فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت موضع مشابهی نسبت به عقبنشینی و پذیرش شکست حماس گرفتهاند.
جدا از مزخرفاتی که مشابه آن همیشه در کلام و موضعگیریهای سران رژیم برای وارونه جلوهدادن شکستهای حکومتشان اتوماتیکوار جاری میشود و این رسانهها و مهاجرانی نیز ابتدا همانها را تکرار کردهاند، چنین موضعگیریهایی قبل از هر چیز تلاش برای پنهانکردن ناتوانی حکومت در حمایت و پشتیبانی نظامی و میدانی از بازماندگان محور مقاومتی است که در محاصره و زیر فشار نظامی دولت اسرائیل قرار گرفتهاند. ازاینرو یک دلیل حمایت جمهوری اسلامی از پذیرش شکست و تسلیم حماس توجیه همین درماندگی است.
روزنامه منتسب به دفتر خامنهای مدعی است: “دو سال بعد از شروع جنگ غزه اسرائیل و متحدان غربیاش در بنبست راهبردی عمیقی گرفتار شدهاند” و چرندیاتی از قبیل اینکه بخشی از این بنبست ناشی از مقاومت پایدار حماس و دیگر تروریستهای اسلامی در فلسطین و بخشی دیگر ناشی از فشار حامیان فلسطین و پروندههای حقوقی بینالمللی بوده را به رشته تحریر درآورده که مورد آخر اظهرمنالشمس است.
روشن است که رژیم اسرائیل و ترامپ دررابطهبا جنگ در غزه زیر فشار شدید بینالمللی هستند و علاوه بر این نتانیاهو در داخل تحتفشار وسیع نارضایتی مردم ناراضی از جنگ و ادامه جنگ در غزه است و این فشارها ترامپ را مجبور به ارائه طرحی برای پایاندادن به جنگ و کاهش فشارهای بینالمللی مخالفت با ادامه جنگ در غزه کرد و نتانیاهو نیز ناچار به توافق با آن گردید. اما این عقبنشینی ترامپ و نتانیاهو برخلاف ادعاهای مسخره رسانههای چشم و گوش بسته متعلق به خامنهای و کسانی مانند مهاجرانی نه ناشی از مقاومت دوساله حماس و بقیه تروریستها در فلسطین، بلکه خود حاصل شکست و در آستانه نابودی کامل قرارگرفتن آنها است که امروز دیگر از نظر افکار عمومی بینالمللی نمیتواند توجیهی برای ادامه نسلکشی مردم غزه توسط دولت اسرائیل به بهانه نابودی حماس باشد.
این یک واقعیت است که “طرح صلح” برای ترامپ و نتانیاهو پذیرش سندی مبنی بر عقبنشینی از ادامه پاکسازی قومی در غزه با هدف توسعه سرزمینی اسرائیل در کنار تبدیل غزه به منطقه ساحلی تفریحی (ریویرای خاورمیانه) تحت مالکیت آمریکا در برابر فشارهای بینالمللی است. ولی پذیرش آن توسط حماس و حمایت جمهوری اسلامی بهزعم سرانش از “پاسخ هوشمندانه حماس” بهمثابه یک شکست استراتژیکی تنها با هدف حفظ بقای خودشان است. شعار و “عمق استراتژیک” جمهوری اسلامی و همه محور مقاومت که حماس هم یکی از اعضای آن بود، همواره تقویت و توسعه جغرافیایی اسلام سیاسی از طریق نابودی اسرائیل بوده و حالا اوضاع طوری رقم خورده که بازماندگان حماس برای حفظ جان خود حاضر به توافق با دشمن مکتبی و اعلام پایان حیات سازمانی و ایدئولوژیکی و نظامی خود شدهاند.
جمهوری اسلامی هم امروز در موقعیت مشابهی مانند حماس و حزبالله و بقیه تروریستهای اسلامی محور مقاومت قرار گرفته است و چارهای جز پیمودن مسیر تسلیم در برابر اسرائیل و آمریکا و اروپا، و اجابت خواست گروه “جی ۷” و شورای همکاری خلیجفارس و غیره را ندارد و در غیر این صورت مورد حمله نظامی قرار خواهد گرفت.
رژیم اسلامی علیرغم بهجانخریدن بازگشت تحریمهای سازمان ملل و گرفتار کردن خود در عمیقترین باتلاق اقتصادی طی ۴۶ سال گذشته که مابهازای اجتماعی آن در آینده نزدیک مواجهه با انفجار جامعه و سر برآوردن خیزشهای تودهای است، باید تن به تسلیم دهد. ترامپ مدام هشدار میدهد که اگر جمهوری اسلامی به همه خواستهای او که حالا دیگر مورد حمایت اکثریت دولتهای جهان هم هست تن ندهد به حمله نظامی اقدام خواهد کرد و دولت اسرائیل نیز تهدید میکند که اگر مجبور به حمله نظامی شود همه سران سیاسی و نظامی رژیم و حتی خامنهای را خواهد کشت و این تهدیدات که بسیار جدی هستند سران حکومت را به وحشت انداخته است. میدانند که ترامپ و نتانیاهو این کار را خواهند کرد و همین حالا میبینند که چگونه حماس را مجبور به تسلیم کردهاند و میشنوند که با همان زبانی که از حماس میخواهند تسلیم شود، از جمهوری اسلامی هم میخواهند تسلیم شود. ترامپ تا روز قبل از شروع ورود هیئتهای اسرائیلی و حماس به “شرمالشیخ” مصر حماس را بر سر دوراهی قرار داده بود که اگر با طرح صلح موافقت نکند خودش کار را تمام خواهد کرد. یعنی با تشدید حملات نظامی که به قیمت تشدید کشتار مردم غزه نیز تمام خواهد شد، حماس را از بین خواهد برد.
این نوع از تهدیدها حالا بر بالای سر سران جمهوری اسلامی سایه انداخته و نمیتوانند خود را از آن رها کنند. باید کاری کنند که خطر عملیشدن تهدید حمله نظامی مجدد را خنثی کنند و بهشدت هم در این راستا مشغول ارسال پیامها و درخواستهای مستقیم و غیرمستقیم برای راضیکردن ترامپ به ازسرگیری مذاکرات هستند. درست است که همزمان با ارسال پیامهای التماسآمیز کسانی مانند عراقچی به ترامپ و غرب مانند همیشه تندروترهای باند اصولگرایان زبان تهدیداتشان فعال است، ولی واقعیت میدانی نشان میدهد که تهدیدات تندروها برخلاف پیامهای ملتمسانه عراقچی و مهاجرانی توخالی هستند.
تندروهایی مانند شریعتمداری، سران نظامی و امامان جمعه که قبل از فعالشدن مکانیسم ماشه تهدید میکردند که اگر مکانیسم ماشه فعال شود سپاه و ارتش تنگه هرمز را خواهند بست، هنوز نه سپاه و نه ارتششان جرئت نکردهاند هیچ اقدامی بکنند و این خود واضحترین گواه توخالی بودن رجزخوانیهایی است که هنوز هم ادامه دارد.
واقعیت این است که سران رژیم هم مانند سران بازمانده حماس متوجه شدهاند که اگر تسلیم نشوند قبل از اینکه حکومتشان سرنگون شود خودشان نابود خواهند شد. در نتیجه یکی دیگر از دلائل حمایت از پذیرش شکست توسط حماس میتواند این باشد که برای تندادن خودشان هم به یک “پاسخ هوشمندانه” مشابه آنچه که حماس به ترامپ داد، تلاش کنند افکار دوروبریهای خود را همسو کنند تا در صورت دادن “پاسخ هوشمندانه” احتمالی در آینده نزدیک به ترامپ و غرب مانع از ریزش شدید در درون ساختارهای سیاسی، نظامی و امنیتی حکومت شوند.
به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۵۰
روزنه rowzane خبری – تحلیلی