آدم های بزرگ خطاهایشان هم بزرگ است. اسماعیل بخشی یکی از شریفترین هاست. خوشنام است. تلاش های زیادی در راه عدالت و برابری داشته است. تاثیرات مثبت و ماندگاری در جنبش کارگری، جنبش شورایی و در فضای سیاسی گذاشته است. در این راه هزینه های گزاف هم داده است. شخصا قدر او را میدانم و برای او احترام زیادی قائلم. اما آنچه او در ثنای سنوار جنایتکار رهبر حماس نوشت نه فقط قابل انتظار نبود بلکه شوکه کننده هم بود. تلاش های بعدی او برای توجیه آنچه نوشته بود، نیز ناامید کننده بود. لطمه ای به جنش سرنگونی و جنبش کارگری و چپ بود. نقد آنچه او گفت از این جهات اهمیت دارد. اظهارات سمپاتیک او در باره سنوار به سود جنبش اسلام سیاسی بود. همسو با چپ محور مقاومت بود. سواری به جمهوری اسلامی بود. از اینرو با حساسیت بسیار روبرو شد.
چند نوع برخورد با سوگیری اسماعیل بخشی در ثنای سنوار را شاهد بودیم؛ راست ها علیه بخشی لجن پراکنی کردند و گفته های او را مستمسک حمله به همه چپ ها کردند، برخی در عین حال که نقد درستی به اسماعیل داشتند، بعضا به صرافت تسویه حسابهای خرد با او افتادند، و دوستانی هم در مقام دفاع از او و توجیه بیاناتش گفتند و نوشتند. روی سخن من در اینجا این دسته آخری است. با دوستانی است که میگویند صحبت های بخشی نادرست بود. بر این باورند که او خطا کرد و یا لغزش داشت. اما به چرایی و ریشه ایضا اشتباه و یا خطا و لغزش و غیره او نمی پردازند. نیت این دوستان خیر است اما دفاعیاتشان از بخشی کار را بهتر نمیکند. کمکی به بخشی برای بیرون آمدن از این وضعیت نمیکند. رفتارشان کارگر پناهی، قیم مآبانه و غیر سیاسی است. دوستی آنها با اسماعیل بخشی از جنس دوستی خاله خرسه است.
اسماعیل اشتباه لپی نداشت. خطا نکرد. لغزش هم نداشت. آنچه او بر زبان آورد ریشه در بنیان های فکری و سیاسی جنبشی دارد که از سر مبارزه ضد امپریالیستی همواره به دامن ارتجاع افتاده است. نمونه ها زیادند. حزب توده و حزب رنجبران و برخی دیگر بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی به دلیل دشمنی حاکمان اسلامی با آمریکا به دفاع از آن پرداختند. از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امامی حمایت کردند و در صف آنها شعار مرگ بر آمریکا سردادند. در برآمد دوم خرداد بخشی از این چپ ضد آمریکایی در کمپ خاتمی نام نویسی کرد. در بعد جهانی این جریان از سر مواضع ضد امپریالیستی آشکار از حزب الله و حماس و حوثی ها حمایت می کند و حامی هر مرتجعی که فقط ضد آمریکایی باشد، قرار میگیرد. این جریان امروز به دلیل جنایات گسترده اسرائیل خود را بیشتر محق می داند که در منجلاب اسلامیون و ارتجاع و تروریسم اسلامی غرق شود. در مورد مسئله فلسطین هم اینها همچون اسلامیون ضمن نفی موجودیت اسرائیل به دفاع جانانه از جریانات مرتجعی پرداخته اند که اگر مثل اسرائیل قوای نظامی کافی داشت منطقه را به خاک و خون بیشتر می کشاند.
اسماعیل عنصر جنبش ضد آمریکایی- ضد امپریالیستی نیست اما متاثر از این جنبش است که ذره ای ترقی خواهی ندارد. اظهارات او در مورد سنوار در این کانتکست قابل توضیح است. نقد اسماعیل بخشی نقد این جنبش ارتجاعی است. کسی که تحت عنوان “بی حرمتی” به بخشی به ایشان باج می دهد صف خود را انتخاب کرده است و متاسفانه به جریانی پیوسته است که زمانی با نقد کوبنده کمونیستها جرات عرض اندام این چنینی در ایران نداشت.
بخشی به یک خانه تکانی نیاز دارد. بند ناف خود را با این جنبش قطع کند. لازم است در نگرش خود به معضل فلسطین تجدید نظر کند. متوجه شود که جریانات اسلامی از جمله حماس و سنوار خود معضل مردم فلسطین اند نه راه حل آن. و مادام که اسلام سیاسی، حماس و سنوارها دستشان از سر مردم فلسطین کوتاه نشده باشد، راه حل مساله فلسطین ممکن نیست. او باید متوجه شود که راست افراطی در اسرائیل از وجود اسلام سیاسی و حماس و جنایتاتی چون 7 اکتبر تغذیه میکند. هر کدام وجود دیگری را توجیه میکند.
برای ما مردم ایران که در کار سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم هر نوع دفاع از جنبش اسلام سیاسی و سازمان های آن و شخص جنایتکاری مثل سنوار زیانبار و نابخشودنی است. قطب نمای ما در جدال های امروز سرنگونی جمهوری اسلامی است. این هم بنفع ما مردم ایران و هم بنفع مردم فلسطین هست. تضعیف جریانات اسلامی و سرنگونی جمهوری اسلامی راه را برای حل معضل فلسطین و پایان مصائب آن هموار میکند. خاله خرسه های اسماعیل بخشی بهتر است بجای برخورد قیم مابانه همین نگرش اسماعیل بخشی را نقد کنند. این بهترین خدمت به اسماعیل بخشی است.