دوندگی‌های کارگری رسمی که پنج سال حقوق نگرفته/ آیا گره کورِ «رنگین نخ» بازشدنی‌ست؟

ایلنا

ایلنا: اولین جمله‌اش به غایت ناراحت‌کننده‌است: «چند شب پیش دخترم مریض بود؛ تب شدیدی داشت؛ مثل بید می‌لرزید؛ نه پول داشتم که ببرمش دکتر و بیمارستان و نه دفترچه بیمه داشتم که برویم درمانگاه تامین اجتماعی؛ مقابلش نشسته بودم و فقط نگاه می‌کردم؛ فقط نظاره‌گر بودم…..»

کارگران رنگین نخ سمنان، از سال ۹۲ در وضعیت بلاتکیف به سر می‌برند؛ به قول «محمد باقر ریاحی» بین زمین و آسمان آویزانند و دست‌شان به جایی بند نیست.

کارخانه رنگین نخ در سال ۹۲ به علت بدهی بالا به بانک‌ها و دیگر نهادها، پلمب شد و ۵۰ کارگر رسمی و بیش از ۱۰۰ کارگر غیررسمی آن بیکار شدند؛ این کارگران که بیشترشان بیش از ۲۰ سال سابقه کار داشتند، به یکباره احساس کردند که زمین زیر پایشان خالی شده‌است.

تعدادی از این کارگران به نسبت دیگران خوش‌شانس‌تر بودند؛ چون در آستانه بازنشستگی بودند، توانستند بازنشست شوند اما برای برخی دیگر از جمله «ریاحی» اوضاع خیلی خوب پیش نرفت.

کارگرانی که بین ۱۵ تا ۲۵ سال سابقه کار فنی داشتند، با این بیکاریِ ناگهانی، هم دچار خلأ بیمه‌ای شدند و هم آینده‌شان با ابهام مواجه شد؛ کجا بروند با این سن‌وسال سر کار؟ مگر جایی قبول‌شان می‌کند؛ تازه اگر هم بتوانند جایی استخدام شوند، ماه‌ها وقفه در سابقه‌ی بیمه پردازی را چه کسی جبران می‌کند؟ از همه نگران‌کننده‌تر این که کارفرما دیگر «در دسترس» نیست و هرچه اداره کار حکم به نفع کارگر صادر کند، فایده‌ای برای کارگران ندارد.

ریاحی که یکی از همین کارگرانِ بداقبال است، در مورد سابقه‌ی کار خود می‌گوید: سال ۷۳ مشغول به کار شدم؛ در آن زمان «کارگر رسمی» شرکت بودم که البته هنوز هم هستم؛ فقط به امید بازنشستگی با حقوقِ یک کارگر رسمی، سال‌ها به عنوان «کارگر ساده» در رنگین نخ کار کردم. الان که شرکت ۵ سال است ورشکسته شده، ما کارگرانِ دائم بلاتکلیف و سرگردان مانده‌ایم؛ در این پنج سال یک ریال حقوق نگرفته‌ایم….

براساس قانون «کارگران رسمی و دائم» کارگرانی هستند که قرارداد دائم ۳۰ ساله با یک کارفرما دارند؛ این کارگران از موهبت امنیت شغلی بهره‌مندند و قاعدتاً نباید دیگر نگرانی بیکاری یا قطع شدن حقوق و مزایا باشند؛ ۵۰ کارگر رسمیِ «رنگین نخ سمنان» همه از همین دسته کارگران بودند؛ آنها خیال شان بابتِ آینده کاملاً راحت بود تا اینکه ورق برگشت و شرکت ورشکسته شد؛ بعد از آن، رویاهای این ۵۰ کارگر نقش بر آب شد؛ بیکاری ناخواسته از راه رسید و آنها آواره اداره کار و تامین اجتماعی شدند؛ درست است که «کارگر رسمی» خیالش‌ بابت پایداری حقوق و مزایا راحت است اما اگر کارفرما به یک باره غیبش بزند چه می‌شود؛ اگرنخواهد از پس تعهداتش بربیاید؟

ریاحی بعد از سال ۹۲، زندگی‌اش کاملاً به هم ریخته؛ او می‌گوید: بیمه بیکاری نگرفتم؛ اگر بیمه بیکاری بگیرم، مستمری بازنشستگی‌ام پایین می‌آید؛ بیست و چهار سال به عنوان یک «کارگر رسمی» زحمت کشیدم فقط به خاطر بازنشستگی؛ نمی‌خواهم با بیمه بیکاری بازنشست شوم.

او سر کار هم نرفته؛ می‌گوید در این سن کسی به من کار نمی‌دهد؛ تامین اجتماعی می‌خواهد من بیمه بیکاری بگیرم؛ اما اگر این پنج، شش سال را بیمه بیکاری بگیرم، مستمریِ بازنشستگی‌ام حداقل ۲۰۰ هزار تومان در هر ماه کم می‌شود؛ این عادلانه نیست؛ پس «کارگر رسمی» بودن چه فایده‌ای دارد؛ آنهم وقتی که «قانون» هیچ ضمانت اجرایی ندارد؟

رنگین نخ سمنان، سال ۹۲ به علت بدهی‌های انباشته پلمب شد؛ اول تامین اجتماعی آمد سراغ شرکت و بدهی‌هایش و بعد هم بانک‌ها؛ در نهایت شرکت به علت بدهی‌ بسیار تعطیل شد؛ بعدِ تعطیلی یک ریال حقوق به کارگران رسمی پرداخت نشد؛ حتی حق بیمه آنها هم واریز نشد؛ امروز چند نفر از کارگران رسمیِ «رنگین نخ سمنان» بدون دفترچه بیمه روزگار می‌گذارنند؛ این کارگران حتی برگ تسویه هم نگرفته‌اند؛ درواقع کارفرما با کارگرانِ خود تسویه حساب نکرده و گذاشته و رفته‌است.

ریاحی می‌گوید: حقوق‌ ما خیلی از حقوق قانون کار بالاتر نیست؛ نهایت ۲۰۰ هزار تومان بیشتر از حداقل دستمزد می‌گرفتیم که همان هم از بین رفت؛ این سال ها به همه ارگان‌ها مراجعه کرده‌ایم؛ تنها ارگانی که به ما جواب داده‌است «اداره کار»است؛ اداره کار چند بار حکم به نفع ما داده است؛ اما کارفرما در دسترس نیست؛ نیست که حق و حقوق ما را بپردازد.

اداره کار در حکم‌هایی که به نفع کارگران صادر کرده، رای بر پرداخت دستمزد، مزایای مزدی و دیگر تکالیف مزدی داده است؛ حتی کارفرما موظف شده  «حق‌السعی ایام بلاتکلیفی» را هم به کارگران بپردازد. سنوات کارگران را نیز اداره کار محاسبه کرده و پرداخت آن را برعهده کارفرما گذاشته‌است؛ در مورد حق بیمه نیز با استناد به ماده ۱۴۸ قانون کار، کارفرما مکلف است که حق بیمه‌های معوق را بپردازد؛ یک نمونه از احکام اخیر اداره کار به شرح زیر است؛ این حکم به دادخواست «محمد باقر ریاحی» در اسفند ماه ۹۶ صادر شده؛ جالب اینجاست که در جلسه‌ی رسیدگی، کارفرما یا همان «خوانده» غایب است و حکم غیابی صادر شده:

مرجع رسیدگی کننده براساس ماده ۱۵۷ قانون کار و بند ۳ ماده ۱ آیین دادرسی کار پس از بررسی مستندات پرونده و استماع اظهارات خواهان به استناد مواد ۲ و ۳ قانون کار ضمن احراز رابطه کارگری و کارفرمایی از ۰۴/۰۷/۱۳۹۶ لغایت ۱۴/۱۱/۱۳۹۶ با آخرین دستمزد روزانه مبلغ ۳۷۷.۷۹۵ ریال (با افزایش پایه سنواتی) و به استناد مواد ۳۴، ۳۵ و ۳۷ قانون کار بابت حق‌السعی ایام بلاتکلیفی مستند به تصویب نامه هیات وزیران ورخ ۲/۵/۱۳۸۴ و با ماخذ تعیین شده و ریالی هزینه حق مسکن و ماده ۸۶ قانون تامین اجتماعی بابت کمک عائله‌مندی (حق اولاد) و مصوبه شورای عالی کار مصوبه ۷/۵/۱۳۹۲ بابت کمک هزینه اقلام مصرفی خانوار (بن کارگری) ایام فوق‌الذکر، کارفرما را مکلف به پرداخت مبلغ ۱۰۰/۸۱۹/۶۸ ریال (شصت و هشت میلیون و هشتصد و نوزده هزار و یکصد ریال) می‌باشد که کارفرما مکلف است پس از کسر کسورات قانونی در وجه کارگر پرداخت نماید.

در خصوص خواسته خواهان مبنی بر واریز حق بیمه به استناد ماده ۱۴۸ قانون کار، خوانده (شرکت رنگین نخ سمنان) مکلف به پرداخت حق بیمه نزد سازمان تامین اجتماعی بوده و خواهان (محمدباقر ریاحی) می‌تواند از طریق سازمان مذکور پیگیری نماید.

این رای به استناد ماده ۱۵۹ قانون کار ظرف پانزده روز قابل تجدیدنظر خواهی در هیات حل اختلاف می‌باشد و در صورت عدم اعتراض هریک از طرفین و قطعی و لازم‌الاجرا شدن رای، رای مزبور به استناد تبصره ۲ ماده ۱۶ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری، ظرف سه ماه از تاریخ ابلاغ برای اشخاص داخل کشور و ظرف شش ماه از تاریخ ابلاغ برای افراد مقیم خارج از کشور قابل فرجام‌خواهی در دیوان عدالت اداری خواهد بود.

ریاحی می‌گوید: نمی‌دانیم کارفرما کجاست؛ حتی جواب تلفن ما را هم نمی‌دهد؛ ما دست‌مان از همه جا کوتاه است؛ به کجا پناه ببریم؟!

این کارگران تا کنون بارها نامه‌نگاری و رایزنی کرده‌اند؛ یازده بار مقابل استانداری سمنان تجمع اعتراضی برگزار کرده‌اند؛ یک نمونه‌اش همین پنج‌شنبه، سوم آبان ماه است؛ تجمعات مکرر تا امروز هیچ حاصلی نداشته‌است؛  گویی گوش هیچ کس به حرف‌های کارگرانی که روزگاری «کارگر رسمی» محسوب می‌شدند ولی حالا درمانده و بلاتکلیف‌اند، بدهکار نیست.

7

ریاحی با داشتن همسر و یک فرزند روزگار سختی می گذراند؛ بیکاری سخت است؛  در زمانه‌ی سختی‌ها و گرانی‌ها، سخت‌تر هم می‌شود؛ می‌گوید: کار فنی بلدم؛ می‌روم خانه ی مردم برای برق‌کشی، لوله‌کشی یا کارهایی از این قبیل اما مشکل اینجاست که این روزها مردم پول ندارند؛ بازار این کارها هم کساد شده است؛ به خدا لنگِ صد هزار تومان مانده‌ام….

سرنوشتِ کارگران «رنگین نخ سمنان» و محمدباقر ریاحی، شاهدی بر ضمانت اجرایی نداشتنِ قانون است؛ در این سال‌ها، اداره کار بارها حکم به نفع کارگران صادر کرده‌است؛ اما وقتی کارفرما نیست یا «در دسترس» نیست، هیچ اهرمی برای احقاق حق کارگران وجود ندارد؛ پنجاه کارگر رسمیِ «رنگین نخ» همگی معطل و سرگردانند؛ از بازنشستگانی که فقط «حق سنوات» بدهکارند  گرفته تا کارگرانی که نه حقوق می گیرند و نه حتی حق بیمه شان واریز می‌شود…

گزارش: نسرین هزاره مقدم

اینرا هم بخوانید

تظاهرات گسترده در قامیشلی سوریه علیه حکم اعدام وریشه مرادی

هزاران نفر از ساکنان قامیشلی، مرکز مناطق خودگردان شمال و شرق سوریه (روژآوا)، در اعتراض …