آیا مضحک نیست که حکومتی که در طول چهل سال گذشته فقر و گرسنگی را به عرف جامعه ما تبدیل کرده و عامدانه باعث مرگ و میر مردم شده اکنون رئیس جمهورش آدمی نگران از جان دادن مردم بر اثر این بلیه از آب درآمده است؟!روحانی روز ۱۴ اردیبهشت در سخنانش گفت:”زمانی هم که بازگشایی را شروع کردیم، باز نزدیک بود که یک دو قطبی بین جان و نان شکل بگیرد که یکی بگوید جان مقدم است و دیگری بگوید نان لازم است، که این دو قطبی هم صورت نگرفت. یعنی همه متوجه شدند که هم باید جان را حفظ کنیم و هم باید نان را آماده کنیم. نمیشود که مردم گرسنه باشند.”
نه خیر “آقای” رئیس جمهور، شما چهل سال است که زندگی میلیونها خانواده کارگری را در بدترین وضعیت محرومیت و فقر به ورطه نابودی کشانده اید. شما چهل سال است که با سیاست فقیرسازی جامعه به کشتار تدریجی مردم بر اثر سوءتغذیه مشغول بوده اید و سالهاست که ما شاهد علائم این گرسنگی و محرومیت در نرخ بالای مرگ و میر کودکان، در تکیدگی و افسردگی جوانان، در چشمان به گود نشسته مردان و رنج بیپایان همسران هستیم و با فریادهای بلند به آن اعتراضکرده ایم.حالا میگوئید نمی شود که مردم گرسنه باشند؟! ولی در عمل شما میخواهید با مایه گذاشتن از جان مردم جلوی گرسنگی آنها را بگیرید و دوقطبی ای را که خود شما آفریده اید به ضرر جان شهروندان (و البته به نفع جیب های گشاد خودتان) یک قطبی کنید.
در واقع این کرونا نیست که جان مردم را می گیرد بلکه همین حکومت است که با اتخاذ سیاستهای غیر مسئولانه باعث شیوع کرونا وکشتار مردم شده است.اکنون نیزدرست وقتی که همه پزشکان هشدار داده اند کههمراه با موج جدید کرونا فاجعه تازه ای در راه است، حکومتبا حقه های کثیفی مانند “مقابله با گرسنگی” و ادعاهای توخالی نظیر”جهش تولید” می خواهد مردم بیشتریرا به مسلخ بفرستد. و این در حالیست که تا همین امروز بنا به آمار خودشان حدود ۳۶۰۰ نفر از مردم معترض و جویای حقیقت را تحت عنوان “شایعه پراکنی” در باره کرونا بازداشت کرده اند. یعنی مردم نه فقط قربانی مستقیم کرونا و جمهوری اسلامی می شوند بلکه باید تاوان پنهانکاری و دروغگویی جمهوری اسلامی را نیز بپردازند.
در خیلی از کشورهای دنیا دولتها هم شهرها راقرنطینه کردند و هم مبلغی را به عنوان غرامت تعیین کردند که ماهانه به شهروندان پرداخت میکنند. حکومت اسلامی نیز موظف است که آن دو راهی دست ساز خودش را از میان بردارد ومعاش مردم را با پرداخت مبلغی مکفی و پایه به همه افراد فاقد درآمد و یا افراد کم در آمد و همه کسانی که کسب و کارشان تعطیل شده تأمین کند تا مردم ناچار نشوند برای فرار از شر گرسنگی جان خود را برسر تأمین معاش بگذارند.
برای حکومت راه اندازی مجدد اقتصاد معنایش تأمین نان مردم نیست، همانطور که قبل از شیوع کرونا نیز اینطور نبوده است. اقتصاد برای جمهوری اسلامی نان دانی بزرگی برای مافیای قدرت است. این اقتصاد قرار نبوده و نیست که نیازهای مردم را رفع کند بلکه هدفش این است که عده ای مفتخور را از قبل غارت دسترنج کارگران و مردم زحمتکش ثروتمندتر کند و امکانات بقای حکومت را از همین محل هزینه کند. در این اقتصاد بخش قابل توجهی از ثروتهای جامعه صرف هزینه هایی می شود که مردم را در اسارت نگه دارد. یعنی خرج نیروهای سپاه و بسیج و آخوندها و صرف مسجد و حوزه علمیه و ارگانهای ترویج خرافه و پروژه های تروریستی جمهوری اسلامی در جهان می شود.
روحانی به دروغ می گوید که دوقطبی نان و جان وجود ندارد. اتفاقا این دوقطبی را همین حکومت ساخت و پیش پای مردم گذاشت تادو قطبی اصلی در جامعه ما را که همیشه دو قطبی “مردم و حکومت”بوده و هست از میان بردارد. همین چند ماه پیش قبل از شروع کرونا، در آبان و دی ماه ۹۸ بود که مردمبه خیابانها آمدند تا در ادامه اعتراضات انقلابی قبلی خودبه عمر این رژیم پایان دهند. این مردم حتی در شرایط بحرانی فعلی هم نارضایتی و اعتراض شان را به هزار و یک شکل به نمایش می گذارند. در نتیجه مردم مااز دید حکومت شهروندانی با نیازهای انسانی به حساب نمی آیند بلکه خطری بالقوه برای آن شمرده میشوندکه اسباب دردسر آن هستند.همین حکومت به صراحت گفته است که حتی اگر یکی دومیلیون نفر هم از کرونا بمیرند خیلی بهتر است از اینکه سی میلیون گرسنه علیه آنها شورش کنند!
معضل اصلی در جامعه ما “جان یا نان” نیست بلکه مقابله با حکومت ضد نان و جان است. امروز حیات حکومت اسلامی بیش از هر زمان دیگری معادل با نابودی زندگی، جان، نان و سلامتی مردم شده است. در واقع از طرفی بقای هستی مردم به رفتن جمهوری اسلامی گره خورده است و از طرف دیگر بقای حکومت به کشتاربازهم بیشتر مردم. این معادله به هیچ نحوی به نفع مردم حل نخواهد شدمگر اینکه این رژیم مرگ و تباهی سرنگون شود. مبارزه برای حفظ جان و هستی در برابر ویروسهای جمهوری اسلامی و کرونا، مبارزه برای حق معیشت همگانی، مبارزه با امنیتی کردن اوضاع، مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و مبارزه برای حقوق پایه ای شهروندانباید به جبهه های بهم پیوسته ای برای به زیر کشیدن این رژیم ضد انسانی تبدیل شود.
