مندرج در ژورنال شماره ۸۹۴ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده کردن روی تلفن همراه)
در خبرها آمده است که یک موز بهعنوان اثر هنری، به قیمت ۶ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار در حراج فروخته شد. همان روز خبر دیگری از وضعیت آبهای آلوده در سودان گزارش شده است.
نیاتاباه، زنی از سودان جنوبی که در دل میدانهای نفتی ایالت یونیتی دام پرورش میدهد، میگوید: “اگر این آب را بنوشی، نفست میگیرد و به سرفه میافتی. ما میدانیم این آب آلوده است، اما جای دیگری نداریم، از تشنگی در حال مرگیم.”
چیز غریبی نیست. هر روز میتوان به خیابانهای تهران، کلکته، بوینس آیرس و حتی لندن، نیویورک و پاریس سری زد و تناقضات ساده و بغرنج جامعه سرمایهداری را مشاهده کرد. خیابانهای شلوغ، متروهای پر رفت و آمد، میدانها مملو از پیر و جوان، رهگذرانی که همدیگر را نمیشناسند و از کنار هم میگذرند. گاه با نگاهی خسته، گاه با لبخندی سرد و غالب اوقات بیهیچ نگاهی، چهره نوین جوامع انسانی را نقش زدهاند. داستان فقر اکثریت انسانها و ثروت و شیوه زندگی افسانهای یکدرصدیها، دیگر حتی برای کودک خیابانی که “سرد و گرم” خیابانها “درس” زندگی را به او آموخته نیز پنهان نیست.
خبرهایی ازایندست که کسی بهعنوان خریدار و یا کلکسیونر هنری ۶ میلیون برای یک عدد موز و یک چسب بر روی دیوار پرداخت میکند هر از گاهی و به درست حیرتها، افسوسها و عموماً خشم شنوندگان را بر میانگیزند.
آمارها نشان میدهند، میلیاردها انسان آب آشامیدنی تمیز و سالم ندارند؛ میلیاردها انسان دسترسی به توالت و حمام ندارند و هزاران زن و کودک در هندوستان شبها در راهرفتن به توالت مورد تجاوز قرار میگیرند؛ مدرسه کافی برای کودکان نیست؛ از بیمارستان و دارو و درمان خبری نیست و غیره و در همان حال شخصی میلیونها دلار برای موز روی دیوار هزینه میکند و میلیاردر دیگر ۳۰ میلیون میدهد تا چند ساعت به فضا برده شود. این دنیایی است که هر ۴.۴ ثانیه یک کودک از انواع بیماری های علاج پذیر و بی غذایی میمیرد.
سؤال تنها این نیست که چرا اینچنین است. جواب این سؤال، علت این نابرابری حداقل از دوران مارکس بادقت موشکافی شده است. سؤال دقیقتر پیشِ روی ما این است که چگونه باید به این وضع نقطه پایانی گذارد؟