در دومین ماه از سال جدید و با تندتر شدن سراشیبی سقوط حاکمیت، شاهد دور تازهای از بحرانها هستیم و روند پیش رو، چیزی جز فقر و فلاکت بیشتر در چشمانداز ندارد. نشانههای این روند فروپاشی را، در همه عرصههای حیات رژیم جنایتکاران میتوان مشاهده کرد. اما دو شاخص بسیار برجسته آن، که معیار بررسی برای ما کارگران میتواند باشد، اولاً شرایط کار و تولید است که روندی قهقرایی و فلج تمامعیار اقتصادی را به دنبال خواهد داشت و درثانی شیوهها و برنامههای حاکمیت در برخورد با این ابربحران و ناتوانی در جلوگیری از فروپاشی خودساخته و در نتیجه – مثل سالهای گذشته – تحمیل فشار و انتقال هزینههای این بحران به جامعه و مشخصاً طبقه مزدبگیر است که نتیجه آن مشکلات و فقر و فلاکت بیشتر برای تودهها است.
طی سالهای اخیر و با رشد روزافزون تقاضا برای مصرف انرژی، هم بهمثابه کالایی ضروری در پروسه تولید و خدمات و هم به معنای عاملی تعیینکننده در اشکال امروزی زندگی و نیاز ضروری برای ادامه حیات و سوختوساز جامعه، نشان میدهد که نهتنها تلاش و تمایلی به همسانسازی عرضه و تقاضای آن صورت نگرفته، که از دل همین بحرانی هم که دامن همه بخشهای جامعه را گرفته، در صدد سودجویی و سوءاستفاده هستند.
اولاً پس از نزدیک به ۴۰ سال دستوپازدن و لاف تولید انرژی هستهای، بر همگان معلوم شد که اساساً رژیم به دنبال تولید سلاحهای هستهای بود و کمترین میل و رغبتی به حل معضلات تولیدی و نیازهای جامعه نداشته و ندارد. در ثانی طی این سالها و با وجود اهمیت این حامل انرژی و گسترش نیازهای جامعه، کمترین تلاشی برای تأمین و تولید از طرق دیگر انجام نشده و طی این دوران به تاراج ثروت جامعه به بهانه تولید انرژی هستهای – که بر اساس آمارهای غیررسمی نزدیک به هزار میلیارد دلار است – مشغول بودهاند.
آنچه امروز باقیمانده، خرابهای از صنایع و تجهیزات تولید انرژی است که توان پاسخدهی به نیازهای ضروری و بسیار معمولی جامعه را نداشته و در حال فروکشیدن حاکمیت، در گردابی است که هر روز بزرگتر میشود. کسری تولید انرژی که از سالها پیش آغاز شده بود، اکنون به جایی رسیده که طی اظهارات خودشان “میزان ناترازی برق در سال ۱۴۰۳ به ۴/۱۵ هزار مگاوات رسیده است، درحالیکه این رقم در سال ۱۴۰۱، ۷/۹ هزار مگاوات بود. این آمار بیانگر رشد ۶۰ درصدی این معضل طی دو سال اخیر است. حال کارشناسان عقیده دارند که این رقم در سال ۱۴۰۴ نیز صعودی خواهد بود”. در ادامه گزارش آمده است: “… حداکثر توان تولید برق کشور در ایام اوج مصرف حدود ۶۲ هزار مگاوات است، “اما رشد مصرف به حدی بوده” که برای پاسخ به آن، باید حداکثر توان تولید به ۷۹ هزار مگاوات افزایش مییافت. برایناساس، میزان ناترازی برق در تابستان سال گذشته به حدود ۱۷ هزار مگاوات رسیده است”. روزنامه هم میهن به نقل از گزارش مرکز پژوهشهای مجلس.
این جمله “اما رشد مصرف به حدی بوده”؛ نوعی فرافکنی و انداختن مسئولیت این کمبودها و خرابیها به گردن مردم و جامعه، از شیوههای معمول این دزدان شیاد است که بجای پرداختن به اصل خرابی که ناشی از بیتوجهی به تأمین و فراهمآوردن زیرساختهای صنعتی و کارآمد، تنها به دزدی و چپاول اشتغال داشته و حتی عواید حاصل از فروش حاملهای انرژی را صرف تجهیز و توسعه این صنعت مهم نکرده و کماکان درصدد هزینهکردن از جیب و جان مردم هستند.
بدیهی است که فقدان یکی از اجزای مهم تولید و ضروریات زندگی امروزی، کار را به جایی میرساند که بخشهای مهمی از حیات جامعه به خطر افتد. چیزی که امروزه شاهد آن هستیم، غیر از زمینگیر شدن تولید صنعتی و خدماتی، بحران در تولید مایحتاج ضروری مردم است که از ناحیه تولید مواد غذایی تأمین میشود و محصولات دامپروری و کشاورزی نظیر گوشت، مرغ، ماهی، لبنیات، سبزیجات و مهمتر از همه نان است که هم تولیدکنندگان و هم عامه مردم بهعنوان مصرفکننده را تحتفشار و محرومیت قرار داده است.
تأثیر این بحران در زندگی و معیشت تودههای مزدبگیر، بهمراتب بزرگتر و سختتر از شرایطی است که برای تولیدکنندگان این محصولات ضروری اتفاق افتاده است. مشکلاتی که تولیدکنندگان با آن دستوپنجه نرم میکنند، در بسیاری از موارد با بالابردن قیمت محصولات خود قابلجبران خواهد بود. اما برای مصرفکننده مزدبگیری که از ابتدای سال قیمت مزدش را تصویب و تعیین کردهاند؛ چاره کار جای دیگری است. چراکه به ما مزدبگیران حق افزایش نرخ و قیمت نیروی کارمان را نمیدهند و امتیاز آن را – به زور سرنیزه و سرکوب و کشتار – به تصرف خویش درآوردهاند.
به یکی از تمهیدات رژیم دزدان دقت کنید: “روز شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، معاون استاندار تهران، حشمتالله عسگری، با اشاره به رشد سطح عمومی قیمتها، از تصمیمگیری قریبالوقوع درباره قیمت نان خبر داد و گفت: “با هدف جبران بخشی از هزینهها، نرخ جدید اعلام خواهد شد”. به نقل از سایت ایندیپندنت.
اینکه نانوایان نظیر سایر مراکز تولید مایحتاج مردم، از ناحیه بحران برق و کلاً انرژی دچار مشکلات هستند و آرد را – که به ادعای بسیاری از کارشناسان، بیکیفیت و در بسیاری از موارد مضر به حال مصرفکننده است – باقیمتهای بالا خریداری کرده و برای ادامهکاری مجبور به کمفروشی و بیکیفیت فروشی، برای تأمین هزینههای خود هستند؛ موضوع غیر قابل کتمانی است. اما وقتی نوبت به چاره کار از سوی مسئولین میرسد، تنها یک راهکار در دستور است و آن دستبردن در جیب مردم و غارت هرچه بیشتر دستمزدی است که چندبرابر زیر خطفقر بوده و کفاف حتی یک هفته از زندگی معمولی یک فرد را نمیدهد؛ چه رسد به مایحتاج یک خانواده چندنفره. این آن چیزی است که طی ۴۶ سال حاکمیت دزدسالار سرمایه اسلامی تجربه کرده و خواهیم کرد. این موضوع اولینبار نیست که اتفاق افتاده و در مورد نان، طی دو سال اخیر بیش از ۳ بار رسماً گران شده، اما حقوق ما تنها کفاف یکچهارم زندگی در زیر خطفقر را میدهد.
در مورد نحوه توزیع برق هم این اتفاق میافتد که سهمیه خاموشی و قطع برق برای مناطق حاشیه و کارگرنشین همیشگی و چند بار در روز و ساعات طولانی و بدون هماهنگی اتفاق میافتد. همزمان قیمت برق هم – بدون اعلام قبلی – افزایشیافته و هزینههای نامربوطی نظیر بیمه و هزینه مصرف بالا را رذیلانه و بدون اطلاع مصرفکننده از طریق فیشهای برق از مردم دریافت میکنند. این موارد بسیار زیاد است و مشخصاً آنجا که مسئول و متولی خود دولت است، بدون اجازه و اطلاع مردم و در کمال وقاحت از جیب زحمتکشان میدزدند.
حاکمیت چاره کار را در ایجاد فاصله بین تولیدکنندگان کالاها و خدمات و مصرفکنندگان میجوید و برای گسترده و طولانی نشدن صف معترضان، رانتهایی را به عرضهکنندگان کالاها و خدمات میپردازد تا به خیال خود، بار خشم و شعله انتقام جامعه را کم کند. اما با یک نگاه سطحی به شرایط اقشار مختلف جامعه میتوان دریافت که پاسخها و راهکارهای حاکمیت به معضلات و بحرانهای جامعه موقتی و گذراست و پاسخگوی درازمدت نیست. مهمتر اینکه هر کدام از این معضلات، به دنبال خود مشکلات و مسائل جدیدی را حاصل میکنند که هیچ تمهیدی از سوی دولت جوابگوی آن نیست و تنها به عمیقتر کردن شکاف بین طبقات و بخشهای مختلف جامعه و متلاطم کردن بیشتر جامعه منجر خواهد شد.
معضل کمبود انرژی و گرانی آن، در کنار معضلات دیگر نظیر گرانی سرسامآور هزینه معیشت و کالاهای ضروری، نظیر مواد غذایی، دارو، درمان، حملونقل و دیگر موارد؛ در کنار تعطیلی مراکز تولیدی و خدماتی، بیکارسازیهای گسترده و تشدید فقر و فلاکت عمومی، تنها یک آدرس را به جامعه میدهد که آنهم سرنگونی کل نظام است. این نتیجه، مدتهاست که در دستور کار زحمتکشان و مزدبگیران قرار گرفته و ازاینرو جامعه مدتهاست که به راهحل و شیوه دیگری فکر نمیکند.
با مواردی که بر شمردیم؛ شرایط اقتصادی و اجتماعی هر روز سختتر و بغرنجتر میشود. در نتیجه تغییر این شرایط، مستقیماً به وظایف و عملکرد طبقه کارگر و پیشروان آن بستگی دارد. ازآنجاکه میدانیم؛ رژیم دزدان اسلامی هیچگاه در طول عمر ننگین خود در صدد اصلاح امور به نفع جامعه نبوده و از هر موقعیتی – حتی در دل بحرانها – برای تأمین منافع خود به غارت بیشتر مزدبگیران پرداخته است و مهمتر اینکه سالهاست حنایش رنگباخته و با هیچ حیله دیگری – با وعدهووعید و رؤیافروشی – قادر به مهار و کنترل جامعه خشمگین و سرتاپا مطالبه نیست و مدام در حال ریزش از درون و ازدستدادن بازوهای سرکوب خود – چه در منطقه و چه در داخل – است؛ فرصت تاریخی را در اختیار ما قرار داده که تنها با تمرکز و درایت میتوان به آنچه آرزوی دیرینه زحمتکشان در این سالیان سیاه حاکمیت دزدان اسلامی بود، دست پیدا کرد.
امروز بیش از هر زمانی به نقطه پایاندادن عمر نکبتبار رژیم نزدیک شدهایم. اینهمه سال مبارزه و مطالبه جمعی رفاه و آزادی، جامعه را به درجهای رسانده که میتوان بهصراحت گفت؛ ۹۹ درصد جامعه تنها سرنگونی نظام را چاره دستیافتن به آرزوها و نیازهای خود میبینند. جامعه بهشدت بر سر مطالبات انسانی قطبی شده و منشورهای مطالبات انقلاب زن زندگی آزادی، بیشازپیش به دستور کار جامعه بدل شده است.
همقطاران، مزدبگیران! راه رهایی از اینهمه فجایع و فقر و فلاکت، بیش از آنچه که فکر کنیم پیموده شده و به قدمهای آخر خود نزدیک شده است. تداوم مطالبهگری و نتیجه آن در گرو باهمبودگی بیشتر و گسترش آن به شکل اعتراضات و اعتصابات خیابانی و مهمتر از همه، عمومی و سراسری است. امروز چشم امید جامعه به صف زحمتکشان و مزدبگیرانی است که در کف خیابان برای بهدستگیری مطالباتشان مبارزه مستقیم میکنند. کارگران، بازنشستگان، معلمان، پرستاران، دانشجویان و زحمتکشان حملونقل و دیگر بخشها و اقشار مزدبگیر، در کنار شوراها و تشکلهای مستقل خود، برای حصول نتیجه، میبایست بیشتر از هر زمانی در کنار هم و هماهنگ، جامعه را به پیوستن به صف اعتراضات و اعتصابات خیابانی فراخوان دهند.
پیروزی انقلاب زن زندگی آزادی که معنای دیگر آن دستیابی به رفاه و آزادی و برابری است، از همین مسیر ممکن است و چاره کار ما تمرکز و انسجام بیشتر برای بهدستگیری مطالبات این انقلاب انسانی، با سرنگونی کامل حاکمیت جنایتکاران سرمایهداری اسلامی است. جامعه را به اتحاد و تحزب بیشتر فراخوان دهیم و کار امروز را به فردا نسپریم. پیروزی نزدیک و از آن ماست.
پیش بهسوی اعتراضات و اعتصابات عمومی و سراسری
گستردهتر باد اتحاد کارگران و مزدبگیران
زندهباد انقلاب زن زندگی آزادی
کارگر کارگاهی – حمید دائمی