در حاشیه سفر نمایندگان رضا پهلوی به اسرائیل: پروژه ظاهراً پنهان
در حاشیه سفر هیئتی از مشاوران رضا پهلوی به اسرائیل و ملاقات با اسحاق هرتزوگ، رئیسجمهوری اسرائیل و با عضو امنیتی اسرائیل نگاهی داریم به روابط رضا پهلوی و سلطنتطلبان با اسرائیل و مسائل پشت پرده.
«گرایش طبیعیِ» سیاسی یا پروژه پنهان
در میان تمام شعارهایی که سلطنتطلبان برای «ایران آزاد فردا» سر میدهند، یک نکته بیش از همه جلب توجه میکند: شور و شعف بیپایان آنان در ستایش اسرائیل. کافی است به مواضع رضا پهلوی و رسانههای نزدیک به او نگاه کنیم؛ گویی هر بار که تلآویو اقدامی علیه ایران و یا جمهوری اسلامی انجام میدهد، از حمله سایبری و نظامی گرفته تا تخریب زیرساختهای کشور تا ترور دانشمندان هستهای، اینان پیش از خود اسرائیلیها به هورا کشیدن میپردازند. پرسش ساده اما مهم این است: چرا؟
چرا سلطنتطلبان در قبال هیچ کشور دیگری چنین شیفتگی نشان نمیدهند؟ چرا رابطه با اروپا، آمریکا، یا حتی کشورهای همسایه، هرگز چنین سطحی از تبلیغ و شیدایی را در میان آنان برنمیانگیزد؟ آیا با یک «گرایش طبیعی» سیاسی روبهرو هستیم یا پروژهای پنهان که در آن رضا پهلوی و جریان سلطنتطلب نقش ویژهای را ایفا میکنند؟
مواضع آشکار رضا پهلوی و سلطنتطلبان
رضا پهلوی در سالهای اخیر بارها در گفتوگوها و سخنرانیهایش بهصراحت از اقدامات اسرائیل علیه ایران و جمهوری اسلامی استقبال کرده است. او نه تنها عملیات موساد، ترور دانشمندان هستهای و حملات سایبری را محکوم نکرده، بلکه تلویحاً یا کاملاً آشکارا از آنها دفاع کرده و آنها را در راستای «آزادی مردم ایران» جلوه داده است.
رسانههای سلطنتطلب – بهویژه شبکههایی با بودجههای مشکوک در لندن و واشنگتن – چون ایران اینترنشنال، من و تو، و شبکههای کوچکتر سلطنتطلب بازتابدهنده مستقیم تبلیغات برای اسرائیل هستند. هر بار که اسرائیل عملیاتی علیه ایران انجام میدهد، این رسانهها با آب و تاب آن را روایت میکنند، آن را «ضربهای کاری» مینامند و حتی به مخاطبان ایرانی القا میکنند که این تنها راه نجات کشور است.
فراتر از رسانهها، شرکت رضا پهلوی در گردهماییها و لابیهای اسرائیل و همسوئی آشکار با سیاستهای نفوذی و استراتژیک آنها است.یکی از پرسشهای محوری این است که چرا رضا پهلوی بهویژه بر لابیهای اسرائیلی در آمریکا تکیه دارد. «آیپک» (AIPAC) یا «کمیته امور عمومی آمریکا–اسرائیل» بزرگترین و قدرتمندترین لابی طرفدار اسرائیل در ایالات متحده است که نفوذی گسترده بر کنگره، کاخ سفید و سیاست خارجی آمریکا دارد. هدف اصلی این لابی، تضمین برتری استراتژیک اسرائیل در منطقه و تأمین منافع تلآویو در تصمیمگیریهای واشنگتن است. نزدیکی رضا پهلوی به چنین شبکهای نشان میدهد که او برای کسب مشروعیت سیاسی بهجای تکیه بر مردم ایران، به قدرتهای خارجی متوسل شده است، و روشن میسازد که پروژه سیاسی او از ابتدا در مدار منافع اسرائیل و حامیان منطقهای آن تعریف شده است.
پشت پرده پر و بال دادن اسرائیل به سلطنتطلبان
هیچ جریان اپوزیسیون ایرانی به اندازه سلطنتطلبان در رسانههای اسرائیلی بازتاب مثبت ندارد. در شبکههای عبریزبان و رسانههای وابسته به لابی صهیونیستی در آمریکا، رضا پهلوی همواره بهعنوان «گزینه مشروع» برای آینده ایران معرفی میشود.
دلیل این انتخاب بهعنوان گزینه مشروع روشن است: ایران در دوران پهلوی دوم روابط بسیار نزدیکی با اسرائیل در زمینه همکاریهای نظامی و اطلاعاتی و پروژههای مشترک اقتصادی داشت و نیز تابع سیاستهای آمریکا در منطقه بود. انقلاب ۵۷ این پیوند را شکست، و امروز تلآویو در سودای بازگرداندن ایران به همان جایگاه، بر چهرهای سرمایهگذاری میکند که نماد آن دوران است.
اما فقط خاطره تاریخی نیست که اسرائیل را به سمت رضا پهلوی سوق داده است؛ مسئله اصلی، کارکرد ابزاری سلطنتطلبان است. اسرائیل به یک نیروی نیابتی در اپوزیسیون ایران نیاز دارد؛ جریانی که صدای تبلیغاتی آن را تقویت کند و در محافل غربی روایت مطلوب تلآویو را بازگو کند. سلطنتطلبان دقیقاً همین نقش را ایفا میکنند: آنها در برابر هر حمله یا عملیات نظامی اسرائیل علیه ایران به سرعت هورا میکشند و مواضع ضد فلسطینی آنها دقیقاً سیاستهای سرکوبگرانه و تروریستی اسرائیل را تأیید میکند.
در مورد مشاور ارشد رضا پهلوی، سعید قاسمینژاد، عضو بنیاد دفاع از دموکراسیها(FDD) ، اندیشکدهای که بهطور رسمی در لابیگری برای اسرائیل و سیاستهای ضدایرانی شناخته میشود.، در ویکیپدیاآمده است که «او از پیمانکاران وزارت امور خارجه آمریکا در پروژه ایران دیس اینفو بوده است».
و نیز «جاناتان کورنیکوس، سخنگوی سابق نیروهای دفاعی اسرائیل، در مصاحبهای با سیاِناِن در اکتبر ۲۰۲۴، از قاسمینژاد به عنوان یکی از کارشناسان بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD) یاد کرد که در تهیه نقشهٔ اهداف در ایران—در فرض حملهٔ احتمالی اسرائیل—نقش داشتهاند». (ویکیپدیا)
در سفر اخیر تیم 7 نفره نماینده رضا پهلوی به اسرائیل و دیدار با رئیس جمهور و یکی از اعضای کابینه امنیتی اسرائیل، نیز ایشان رهبری تیم را برعهده داشته است.
پروژهای پنهان در جریان است
نشانهها حاکی از آن است که پروژهای نهچندان آشکار برای تبدیل رضا پهلوی و جریان سلطنتطلب به بازوی نیابتی اسرائیل در اپوزیسیون ایراندر جریان است.
این روند را میتوان در سه سطح مشاهده کرد:
- رسانهای:تریبونهایی که به منابع نزدیک به لابی اسرائیل وابستهاند، بیشترین صدا را به سلطنتطلبان میدهند. اسناد متعدد نشان میدهد بخشی از این رسانهها با سرمایهگذاریهای غیرشفاف – از جمله عربستان سعودی، امارات یا نهادهای غربی – اداره میشوند.
- سیاسی:سلطنتطلبان در نشستها و اندیشکدههای تحت نفوذ آیپک حضور فعال دارند و روایتهایی را تکرار میکنند که کاملاً با گفتمان اسرائیل درباره ایران همخوان است. آنها روایت خود را بر «ضرورت اتکای ایران آینده به محور آمریکا–اسرائیل» میسازند.موضعی که عملاً آنها را به بازتابدهنده مستقیم تبلیغات اسرائیل بدل میسازد، حتی اگر خود چنین نیتی را انکار کنند. رسانههای سلطنتطلب به جای ترسیم برنامهای ملی و مستقل، عمدتاً سیاست «فشار حداکثری» آمریکا و اسرائیلعلیه ایران را ترویج میکنند.
- مالی و امنیتی:شواهدی وجود دارد از حمایتهای مالی و تبلیغاتی مشکوک که درست در بزنگاههای فشار اسرائیل علیه ایران فعال میشوند. این شبکههای مالی خود نشانهای روشن از همسویی با سیاستهای منطقهای اسرائیل و متحدان آن هستند.
چنین الگویی مسبوق به سابقه است: اسرائیل بارها در کشورهای دیگر مخالفان حکومتهای خصم خود را به بازوی تبلیغاتی و سیاسی بدل کرده است. امروز نیز سلطنتطلبان دقیقاً در همین چارچوب قرار گرفتهاند.
چرا فقط اسرائیل؟
اگر هدف سلطنتطلبان «روابط متوازن» بود، چرا چنین هیاهویی را برای آمریکا، اروپا یا همسایگان ایران به راه نمیاندازند؟ چرا تنها اسرائیل جایگاه ویژهای در تبلیغات آنان دارد؟
علت این جانبداری روشن است: در دوران پهلوی دوم، ایران نزدیکترین متحد اسرائیل در منطقه و همسو و وابسته به سیاستهای آمریکا بود؛ از همکاریهای نظامی و اطلاعاتی گرفته تا پروژههای مشترک اقتصادی و امنیتی. انقلاب ۵۷ این معادله را برهم زد و تلآویو امروز در رؤیای بازگرداندن ایران به همان جایگاه گذشته، روی چهرهای سرمایهگذاری میکند که نماد آن دوران است.
جمعبندی
از مرور این شواهد روشن است:رضا پهلوی و جریان سلطنتطلب نه یک آلترناتیو مستقل، بلکه نیروی نیابتی اسرائیل در اپوزیسیون ایراناند.
اسرائیل با پر و بال دادن به رضا پهلوی، سخنگوی غیررسمی خود را در میان مخالفان جمهوری اسلامی پرورش داده است؛ سخنگویی که حملات و فشارهای خارجی را «یاری به مردم ایران» جلوه میدهد و اتحاد با تلآویو را “تنها مسیر آینده” معرفی میکند. رضا پهلوی برای اسرائیل همان نقشی را دارد که مسعود رجوی برای صدام حسین ایفا میکرد.
پرسش نهایی اینجاست: آیا ایرانیان حاضرند فردای کشورشان را به دست جریانی بسپارند که آشکارا در نقش وابسته و نیابتی یک قدرت خارجی ظاهر میشود، یا این بار راه استقلال و منافع ملی خود را برمیگزینند؟
بهروز ورزنده