روزنامه ایران:پس لرزه‌های حادثه

روزنامه ایران:پس لرزه‌های حادثه

آخرین روزنه های امید در پلاسکو ص 17 سه فروشگاه «قدس» محل کسب پلاسکویی‌ها می‌شود ص23 بهمن‌ماه، پرداخت مقرری بیکاری شاغلان در پلاسکو ص 23 مجید انصاری: فاجعه پلاسکو یعنی نادیده گرفتن حقوق شهروندی ص 2

ص 17

آخرین روزنه های امید در  پلاسکو

گزار ش و عکس :  سمانه شهباز

شاید دیگر مرا نبینی

یکی از نزدیکان شهید حسین حسین زاده، آتش‌نشان درباره خصوصیات وی می‌گوید: شهید حسین‌زاده عاشق کار آتش‌نشانی بود و بسیار هم دل‌رحم و مهربان بود.عموی شهید حسین‌زاده که داغدار برادرزاده خویش است ادامه می‌دهد: شهید حسین‌زاده ۲۷ ساله بود و سه سال بود که ازدواج کرده بود، هنوز فرزندی نداشت و صبح هنگامی که شیفت را تحویل می‌گیرد جزو نخستین نیروهای اعزامی به پلاسکو بوده است.به گفته عموی این شهید، او همان ابتدا قبل از ریزش ساختمان با همسرش تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد که به محل حادثه پلاسکو بیاید. هنگامی که همسرش را می‌بیند کارت‌های اعتباری خود را به او تحویل می‌دهد و می‌گوید که قسط‌های او را پرداخت کند و به او می‌گوید که ممکن است دیگر مرا نبینی. عموی شهید حسین‌زاده همچنین می‌گوید: وی جزو رزمی‌کاران بوده است و همچنین در تیم‌های کشوری رتبه داشته است. بسیاری از ورزشکاران رزمی برای ابراز همدردی به ما سر زده‌اند. شهید حسین‌زاده از آتش‌نشانان ایستگاه ۶۰ خیابان پیروزی بوده است که در فاجعه ساختمان پلاسکو به شهادت رسیده است.

گروه حوادث/ ششمین روز از عملیات آوار‌برداری ساختمان ویران شده پلاسکو در حالی در سوز و سرمای زمستانی سپری شد که شعله‌های سرکش آتش همچنان از زیر خاک زبانه می‌کشید. آتش‌نشانان سختکوش در هوای برفی هم دست از جست‌و‌جو بر نداشتند و به‌دنبال ردی از همکاران و شهروندان گرفتار در میان ویرانه‌ها بودند اما افسوس که اثری از آنان نبود، به غیر از کشف چند کپسول اکسیژن که به نظر می‌رسید برای آتش‌نشانان فداکاری بوده که در زمان حادثه دردل آتش بودند. کامیون‌های صف شده، پس از انتقال نخاله‌ها جایشان را به کامیون دیگری می‌دادند تا هرچه زودتربقایای ساختمان عظیم ویران شده جمع شود و شهر بار دیگر به حالت عادی برگرددو…
خانواده چشم انتظار
دیروز وضعیت خیابان جمهوری تا حدودی به حالت قبل از آتش‌سوزی بازگشته بود. خودروها درحال تردد بودند. در این میان دودی که از ویرانه‌های پلاسکو به هوا برمی خاست، نگاه‌های رهگذران را به خود جلب می‌کرد. هنوز هم باور کردن این حادثه برای مردم و جای ساختمان پلاسکو در شهر خالی است و هیچ‌کس نمی‌داند چه بر سر گرفتار شدگان در آتش وآوار آمده است.پشت میله‌های آهنی که به خیابان جمهوری منتهی می‌شد و آتش‌نشانان در حال جست‌و‌جوی عزیزانشان بودند دو زن گریه کنان از مأموران می‌خواستند تا وارد آنجا شوند. زن بی تابی می‌کرد و می‌خواست بداند آن سوی حصارهای آبی رنگ چه می‌گذرد. تاب و تحملش را از دست داده بود و فریاد زنان می‌گفت: «می‌خواهم خودم دنبال همسرم بگردم. من مطمئنم او زنده است. چرا می‌گویند مرده. مگر جنازه‌ای از او به ما داده‌اند؟اشک می‌ریخت و ضجه می زد. حال و روز خواهر همسرش هم بهتر از او نبود. دیدن این صحنه‌ها همه را متأثر کرده بود. اشک‌ها روی گونه سرازیر می‌شد.این زن که مادر یک دختر 8 ساله و پسر 7 ماهه است با چشمانی اشکبار به خبرنگار حوادث روزنامه ایران گفت: «چند روزاست که بچه هایم را در خانه بستگانم گذاشته‌ام تا شاید خبری از شوهرم به‌دست بیاورم. آنها بی‌تاب پدرشان هستند. دخترم هر روز بهانه پدرش را می‌گیرد. پسر تازه متولد شده‌ام آغوش پدرش را می‌خواهد و همه ما چشم انتظار ردی از او هستیم. دوشنبه شب به ما گفتند جسد قاسم میان 3 پیکری بوده که در موتورخانه پیداشده ولی وقتی آزمایش «دی ان ای» دادیم فهمیدیم همسرم بین آنها نیست. ازبرخی رسانه‌ها هم ناراحتیم.چرا که در کانال‌های خبری و فضای مجازی به دروغ نوشته‌اند که جسد شوهرم پیدا شده است و حتی خبر مرگ او را تأیید کرده‌اند. اما سؤالم اینجاست که مگر جسدی پیدا شده؟ بازهم تأکید می‌کنم ما امیدمان را از دست نمی‌دهیم. او که نا آرامی می‌کرد گفت:هرروز اینجا آمدم ولی کسی جوابم را نمی دهد.چراکسی فکرنمی کند مردم عادی و کارگر هم بین این افراد بودند ای کاش کمی هم به فکر ما بودند.خواهر قاسم که چشم انتظار اثری از اوست در ادامه گفته‌های زن برادرش گفت: برادرم بیمه نبود و به او هیچ چیزی تعلق نمی‌گیرد ما هرروز از اسلامشهر به اینجا می‌آییم ولی هیچ‌کس به فکر اسکان ما نیست .
برادرم ماهی 800 هزار تومان حقوقش بود و دو فرزند کوچک دارد اما حالا او نیست و ما هیچ خبری از سرنوشت‌اش نداریم.همسر قاسم در حالی که بغض‌اش را فرو می‌خورد ادامه داد: گفته‌اند می‌خواهند برای تمام کسانی که در ساختمان پلاسکو سوخته و ناپدید شده‌اند مراسم تشییع بگیرند ولی وقتی هیچ جنازه‌ای پیدا نشده تکلیف ما چیست؟
آواربرداری غیراصولی
مژه‌های چشمش از دود و سرما بهم چسبیده. خاک میان صورت چین خورده‌اش را گرفته و لباس‌هایش به خاطر برف و باران گل آلود شده است. دل توی دلش نیست و دائم می‌گوید بچه‌ها توی کوره هستند باید نجاتشان دهیم. این آتش نشان فداکار که روز و شب در حال خدمت و امدادرسانی است از وضعیت غیراصولی آوار‌برداری به ما گفت: کار سنگین است درست. اما این روش آوار‌برداری برای نجات احتمالی گرفتاران یا حتی یافتن جسدی از آنها اصولی نیست. همکاران ما با چنگ و دندان درحال یافتن ردی از عزیزانمان هستند این توقع زیادی نیست که از مدیران و مسئولان رده بالا بخواهیم اجازه دهند آتش‌نشان‌ها کارشان را اصولی انجام دهند و خبری از گرفتاران بیاید. ما تنها دنبال آتش‌نشانان در ویرانه‌ها نیستیم آنها جانشان را به خطر انداختند تا شهروندان را نجات دهند.ما جانمان را برای آنها می‌دهیم و حالا به دنبال همه آنها هستیم. ای کاش خود آتش‌نشانان اختیار  داشتند تا کار را در دست می‌گرفتند و…
ستاد بحران متخصص نیست
یکی دیگر از آتش‌نشانان که در گوشه‌ای ایستاده تا نفسی تازه کند و بار دیگر دل به آتش بزند، به دودهای سیاه و سفید ساختمان ویران شده خیره شده بود و سرش را با تأسف تکان می‌داد. در نگاهش اعتراض بود و حرف‌های ناگفته.این آتش‌نشان درباره مدیریت بحران درماجرای پلاسکو گفت: متأسفانه ستاد بحران نخستین بار است که چنین حادثه‌ای را تجربه کرده و بارها هم اعتراف کرده تاکنون چنین حوادثی را از نزدیک ندیده است. می‌خواهم بدانم چطور وقتی ارگانی اطلاعی از موضوع ندارد می‌تواند مدیریت حادثه‌ای به این عظیمی را به صورت غیر تخصصی در دست بگیرد. بگذارند ما آتش‌نشان‌ها کار خودمان را انجام دهیم و عزیزانمان ومردم گرفتار را نجات دهیم. بسیاری از خانواده‌ها پشت درها التماس می‌کنند تا ردی از بستگانشان بگیرند ولی ما به آنها چه بگوییم؟ بگوییم فقط باید به دستور مسئولان این آوارها را جمع می‌کنیم؟ گرچه در این شرایط هم همکارانم به جست‌و‌جو می پردازند ولی این گونه آوار‌برداری برای یافتن فرد یا ردی از او به هیچ عنوان اصولی و تخصصی نیست.
مگر می‌شود یک آتش‌نشان رهیاب نداشته باشد
آتش‌نشانان با وجود سرمای سوزان همچنان خستگی‌ناپذیر در تکاپو هستند. یکی از آتش‌نشانان وقتی متوجه گفت‌و‌گو با همکارانش شد خود را به ما رساند و گفت: می‌شود یک موضوع را به گوش مسئولانمان برسانید. ما حتی یکی Gps -ردیاب -هم نداریم که در چنین شرایطی بتوانیم ردیابی شویم دیگر چه می‌توان گفت از کمبود تجهیزات ایمنی برای آتش‌نشانانی که برای نجات شهروندان ودفاع ازاموال جامعه از جانشان هم می‌گذرند. در زمان آوار‌برداری و جست‌و‌جوی افراد گرفتار در این حادثه حتی سگ‌های هلال احمر مجهز به رادار بودند و به همراه دو نفر به دنبال عزیزان گرفتار می‌گشتند چطور می‌شود که آتش‌نشان‌ها از این سیستم محرومند؟
با این شرایط خوب است در نظر بگیریم اگر در تهران که خودش به تنهایی یک کشوراست، زلزله بیاید ستاد بحران وشهرداری واستانداری و… چه تدبیری اندیشیده و چه شرایطی در جامعه به وجود می‌آید.
مشکلات دانش‌آموزان منطقه 12
یکی ازوالدین دانش‌آموزان مدرسه‌ای در خیابان جمهوری هم به خبرنگار ما گفت: وقتی ساختمان پلاسکو آتش گرفت همه ما متأثر شدیم ولی در پس آن مشکلاتی هم برای ما و فرزندانمان به وجود آمد. متأسفانه مسئولان آموزش و پرورش دراین شرایط بحرانی به فکر دانش‌آموزانشان نیستند. این مدرسه یکی از بهترین دبیرستان‌های تهران است و دانش‌آموزان خودشان را برای کنکور آماده می‌کنند.ولی در تمام این مدت تعطیلی هیچ مکانی برای دانش‌آموزان در نظر گرفته نشد تا آنها با خیال راحت بتوانند به درس و مدرسه‌شان برسند.حالا بماند که در شرایطی هم این مدرسه باز شد که دود و هوای آلوده در حیاط مدرسه وکلاس درس همه دانش‌آموزان را به سرفه می‌انداخت.در مجاورت این دبیرستان یک دبستان دخترانه نیز وجود دارد که جمعی از والدین دانش‌آموزان در آنجا جمع شده بودند و از مسئولان آموزش و پرورش شکایت داشتند.یکی از این والدین گفت: به خاطر وجود دودهای ناشی از سوختگی ساختمان کلاس درس بچه‌ها آنها را به سرفه انداخته و حتی دخترم به همین دلیل تا نصفه شب در بیمارستان بستری بود. متأسفانه هیچ‌کس هم موضوعی به این مهمی را پیگیری نمی‌کند.

 

//////////////////////////////////////////////////////////////

ص 23
سه فروشگاه «قدس» محل کسب پلاسکویی‌ها می‌شود
پس ازپیشنهاد و جانمایی چند محل مختلف برای استقرار کسبه آسیب دیده ساختمان پلاسکو، سرانجام محل نهایی استقرار آنها مشخص شد. براساس جزئیاتی که رئیس اتاق اصناف از آخرین مصوبات و تصمیمات برای حمایت از آسیب‌دیدگان این حادثه اعلام کرده است، سه نقطه فروشگاه قدس در میدان خراسان، مولوی و خیابان ولیعصر روبه‌روی زرتشت برای اسکان کسبه ساختمان پلاسکو در نظر گرفته شده که مراحل آماده‌سازی واحدها برعهده بنیاد مستضعفان است. همچنین بخشودگی مالیاتی، بیمه، تسهیلات بانکی با بهره ۱۰ درصدی و بازپرداخت پنج ساله و پرداخت چهار ماه حقوق و مزایا به کلیه کارگران مشغول به کار در این ساختمان که بیمه نبوده‌اند از دیگر مصوبات بوده است.
علی فاضلی در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: در جلسه اخیر کارگروه ویژه حادثه ساختمان پلاسکو که مرکب از چند تن از وزیران دولت، معاون رئیس‌جمهوری، رئیس بنیاد مستضعفان، رئیس اتاق اصناف و شهردار تهران بود، تصمیمات جدیدی اتخاذ شد که اولویت اول در این زمینه اسکان کسبه آسیب‌دیده ساختمان پلاسکو و اولویت دوم فراهم کردن تسهیلات برای ایجاد رونق در کسب و کار و اشتغال آنهاست.
رئیس اتاق اصناف ادامه داد: مقرر شد تا امروز با نمایندگان اتحادیه‌ها، اتاق اصناف، بنیاد مستضعفان و یک نماینده از دولت از سه پاساژ مذکور بازدید کنیم که پس از تأیید بسرعت آماده‌سازی آن جهت اسکان آسیب‌دیدگان آغاز می‌شود.
پیش ازاین ابراهیم درستی، نایب رئیس اتاق اصناف از انتخاب پاساژی پنج طبقه و نوساز در خیابان جمهوری برای اسکان حود 450 نفر از کسبه آسیب‌دیده ساختمان پلاسکو خبر داده و اعلام کرده بود که دو نقطه دیگر نیز در حوالی جمهوری انتخاب شده است.

//////////////////////////////////////////////////////////////

 

ص 23
بهمن‌ماه، پرداخت مقرری بیکاری شاغلان در پلاسکو

معاون فنی درآمد سازمان‌تأمین اجتماعی
در گفت‌وگو با «ایران» خبر داد : پرداخت مقرری بیکاری افراد شاغل در پلاسکو از بهمن ماه

سید حسین قاآنی
دیروز رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران کشور اعلام کرد، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در بحث بیکاری کارگران پلاسکو مقصر است و دیگر اینکه اکثر کارگران بیکار شده پلاسکو بیمه تأمین اجتماعی نبوده‌اند و امکان بهره‌مندی آنها از بیمه بیکاری مهیا نیست.
در این زمینه معاون فنی و درآمد سازمان تأمین اجتماعی در گفت‌وگو با «ایران» گفت: گزارش‌های بیمه‌ای نشان می‌دهد که اکثر واحدهای پلاسکو بیشتر فروشگاه و مرکز پخش لباس، پارچه و منسوجات بودند و واحدهای کمی ماهیت تولیدی داشتند بنا براین اینکه برخی پلاسکو را کارگاه می‌نامند درست نیست.
وی  در ادامه افزود: براساس ماده 92 قانون نظام صنفی بازرسی از «کارگاه» ممنوع است و طبق این ماده سازمان‌تأمین اجتماعی فقط در صورت شکایت هر یک از کارکنان واحدهای صنفی مبنی بر عدم پرداخت حق بیمه در مدت همکاری توسط افراد صنفی می‌تواند به نظر بازرسی یا مندرجات دفاتر قانونی فرد صنفی، استناد و حق بیمه را دریافت‌کند. معاون فنی و درآمد سازمان تأمین اجتماعی درباره آخرین اقدام‌های بیمه‌ای برای کارگران شاغل در پلاسکو و بازماندگان افراد متوفی از این حادثه اظهار داشت: گزارش‌‌ها نشان می‌دهد تا دیروز برای 400 نفر مقرری ‌بیکاری برقرار شده است و این روند تا آخر بهمن ماه ادامه داد.به‌گفته زدا برای هر یک از این افراد به میزان سابقه، دستمزد، تجرد و تأهل‌شان مقرری بیمه‌بیکاری تعیین می‌شود و پرداخت آن‌هم از همین ماه (بهمن ماه) انجام خواهد گرفت.گفتنی است براساس آخرین گزارش‌های ارائه شده از 750 کارگری که تحت پوشش بیمه تأمین اجتماعی هستند تاکنون 550 کارگر برای برقراری بیمه بیکاری به شعبه 26 تأمین اجتماعی مراجعه و پرونده تشکیل داده‌اند.
مدیرکل تأمین اجتماعی غرب تهران بزرگ از افزایش مهلت پرداخت حق بیمه کارفرمایان ساختمان پلاسکو خبر داد. به گزارش «ایران»،ناهید حیدری در ششمین نشست شورای برنامه‌ ریزی استان تهران گفت: شعبه 26 تأمین اجتماعی واقع در خیابان 30 تیر تهران به صورت ویژه برای برقراری بیمه بیکاری کارگران شاغل در ساختمان پلاسکو اختصاص یافته است.وی افزود: کمیته بحران برای کمک به کارگران و کارفرمایان شاغل در پلاسکو برگزار شد و به صورت ویژه به مشکلات آنان رسیدگی می‌شود. حیدری گفت: 1200 واحد و کارگاه مرتبط با ساختمان پلاسکو فعالیت دارند که 270 کارگاه کد کارگاهی از تأمین اجتماعی دریافت کرده‌اند. مدیرکل تأمین اجتماعی غرب تهران بزرگ گفت: مهلت پرداخت حق بیمه کارفرمایان شاغل در پلاسکو از سه ماه به شش ماه افزایش یافته است.حیدری اضافه کرد: حق بیمه کارفرمایان برای دی نیز با توجه به از بین رفتن مدارک شان به صورت ویژه خواهد بود.وی گفت: برای کارفرمایانی که کارگران بیکار ساختمان پلاسکو را به کار گیرند در برابر هر کارگر 30 میلیون تومان وام خود اشتغالی دریافت خواهند کرد.
ارتقای نظام ایمنی کشور
یک مقام مسئول در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز در این باره گفت: صیانت نیروی‌کار و سرمایه‌های انسانی از مهم‌ترین رویکردهای دولت تدبیر و امید است. لذا در پی حادثه ناگوار ساختمان پلاسکو دولت همه دستگاه‌ها را مکلف کرده است که با ارائه پیشنهادات و برنامه‌های راهبردی نظام ایمنی کشور را در تمامی لایه‌های اقتصادی، کشاورزی، صنعتی، خدماتی و تولیدی ارتقا دهند.

 

————

ص 7

خانواده‌ مفقودین پلاسکو  در پزشکی قانونی
خدا کند جزو جانباختگان نباشند

نیم نگاه

دلشوره و فکر و خیال از دیروز نذاشته پلک روی پلک بذارم. اگر جزو اونا باشه چطور می‌تونم به خواهرم بگم. می‌دونم تاب نمیاره. دیشب به خدا شکایت کردم، گفتم ای خدا، محمد با نان کارگری شکم بچه‌هاش رو سیر می‌کنه. دیروز زنگ زدن و گفتن برای شناسایی پیکرها بیاییم. ترسیدم به خواهرم بگم

فریبا خان احمدی/  کهریزک، پزشکی‌قانونی تهران، ساعت١٠ صبح. خبری نیست، سوت و کور فقط صدای ماشین‌های عبوری می‌آید. خانواده‌های مفقودین و متوفی کارت شناسایی‌شان را نشان می‌دهند و داخل می‌روند به هزار امید. سنگینی غم‌شان فضا را آکنده است. از سربازی که نگهبانی می‌دهد می‌پرسم: «می‌دانی از دو شب پیش چند نفر را برای تشخیص هویت به اینجا آورده اند؟ می‌گوید: نمی‌دونم خانوم. دیشب که آوردنشون اینجا حتی به ما هم اجازه ندادن پیکرها رو ببینیم. همه مون رو از محوطه دور کردن، ندیدم چی شد و کجا بردنشون.» چنددقیقه‌ای نمی‌گذرد که ٢ ‌مرد جوان از ماشین پیاده می‌شوند. سرتا پا سیاه‌پوشند. دامادشان چند روزی است به خانه نیامده. عضو خانواده یکی از آنهایی است که زیر هزارتن آوار پلاسکو مدفون شده بود. شاید دامادشان جزو آن ٤ نفری باشد که دو شب پیش پیکرهایشان در زیرزمین پلاسکو که فرو ریخته پیدا شده است. «محمد پهلوانی» کارگر ساده‌ای که در ساختمان پلاسکو کار می‌کرد اتاقش زیرزمین منفی ٢ پاساژ بود. بستگانش می‌گویند: «روز حادثه ساعت 7 صبح به پلاسکو رفت. ساعت 9 یک ساعت بعد از آتش‌سوزی به همسرش زنگ زد و گفت که ساختمان آتش گرفته، اما همه چیز خوب است، آتش تقریباً خاموش شده، می‌روم وسایلم را جمع کنم و زود برمی‌گردم ولی بعدش دیگر خبری از او نشد. آخرین تماسش همان ساعت 9 صبح بوده است. بعد از اینکه تلفنش از دسترس خارج شد رفتیم کلانتری بهارستان اعلام مفقودی کردیم اما هنوز  خبری نشده.»
برادر زنش دستش را جلوی صورتش می‌گیرد. می‌شود خودم را جایشان بگذارم؟ بلاتکلیفی و هزاران فکر. همسر و دو بچه کوچکش هنوز نمی‌دانند «محمد» دیگر نیست. هنوز منتظر آمدنش هستند. هر روز و هر ساعت و هر دقیقه دعا و نذر می‌کنند که برگردد ولی….
برادر زن پهلوانی می‌گوید: «هنوز پیدا نشده. جزو مفقودی‌هاست. اومدیم ببینیم جزو جنازه‌هایی که آورده اند هست یا نه. جنازه‌ها رو به ما نشون ندادن. عکسشون رو دیدیم. چهره‌هاشون مشخصه. پیکرهاشون سالمه. دیروز 4 نفرشون رو آوردن پزشکی قانونی اینجا. اتاق «محمد» طبقه 2- بود احتمال می‌دیم اونجا گیر افتاده باشه و هنوز زنده باشه.»
برادر زن دیگر محمد می‌گوید: «ما هم مثل بقیه خانواده‌های آتش‌نشان‌ها. اونا چکار می‌کنند الان. زندگیمون چند روزه جهنمی شده که از اون خلاصی نداریم، خواهرم بی‌تابی می‌کنه. یک چشمش گریه است و چشم دیگرش به تلویزیون. بچه‌هاش بی‌تابی می‌کنن. بهانه پدرشون رو می‌گیرن. هر روز ناامیدتر می‌شیم. دیروز زنگ زدند و گفتند برای شناسایی بیاییم. ترسیدم به خواهرم و خانواده شوهرش چیزی بگم.»
اشک‌هایش را با سر آستین اورکتش پاک می‌کند و ادامه می‌دهد: «اومدیم برای شناسایی، خدا کنه جزو جانباختگان نباشه، خدا کنه زنده باشه.دلشوره و فکر و خیال از دیروز نذاشته پلک روی پلک بذارم. اگر جزو اونا باشه چطور می‌تونم به خواهرم بگم. می‌دونم تاب نمیاره. دیشب به‌خدا شکایت کردم، گفتم ای خدا، محمد با نان کارگری شکم بچه‌هاش رو سیر می‌کنه. دیروز زنگ  زدن و گفتن برای شناسایی پیکرها بیاییم. ترسیدم به خواهرم بگم.» مرد دیگر که به خاطرعلت فوت برادرش به آزمایشگاه تشخیص هویت پزشکی قانونی مراجعه کرده ادامه حرف‌های برادر زن محمد را می‌گیرد: «یه ربع پیش دایی یکی از کسبه‌ پلاسکو را اینجا دیدم. ادعا می‌کرد خواهرزاده‌اش جزو آنهایی است که توی موتورخانه بوده، همان‌هایی که پیامک داده بودند. بنده خدا تنها کاری که می‌تونسته انجام بده همین بوده؛ پیامک داده و گفته چند نفرشون رفتن موتورخونه و هنوز سقف موتور خانه آوار نشده است.» بنده خداها امیدوارند زنده باشد. آمده بودند عکس‌ها را ببینند. امیدوارم جزو آنها نباشد.»
حادثه ساختمان پلاسکو امروز به روز هفتم رسید و نیروهای آتش‌نشان و عوامل امداد در حال آواربرداری هستند و جست و جو برای یافتن پیکرهای قربانیان و افراد زنده احتمالی همچنان ادامه دارد. در ادامه آخرین اخبار خارج کردن اجساد آتش‌نشانان و دیگر افراد از زیر آوار پلاسکو بامداد روز دوشنبه چهار پیکر در طبقه 1- ساختمان پلاسکو پیدا شد تا مجموع کشته شدگان این حادثه به 6 نفر برسد. روز گذشته مدیر کل پزشکی قانونی استان تهران اعلام کرد که با تلاش شبانه روزی کارکنان پزشکی قانونی احراز هویت جانباختگان تا امروز مشخص می‌شود.
به گفته دکتر مسعود قادی پاشا، تاکنون 15 خانواده آتش‌نشان و 4 خانواده مفقودین اعلام مفقودی کرده و برای انجام نمونه «دی ان ای» مراجعه کرده‌اند همچنین 5 پیکری که از زیر آوار خارج شده، تحویل پزشکی قانونی شده است.
وی گفت: دو نفر از خانواده‌های غیر از آتش‌نشانان به پزشکی قانونی مراجعه کردند اما با آیتم‌هایی که دادند احراز هویت قطعی صورت نگرفت، لازم است که نمونه «دی ان ای» انجام شود.

////////////////////////////////////////////////////////////

ص  9
چه کنیم با غم اجتماعی بعد از پلاسکو؟
خبرهایی که روح را می‌خورند
ترانه بنی یعقوب

دود، بوی آهن گداخته، پارچه و پلاستیک سوخته، این طرف؛ گونی‌های آبی رنگ، نوارهای زرد اخطار، بهت و نگرانی مردم، فریاد مأموران سبزپوش نیروی انتظامی که با تندی می‌گویند؛ عکس نگیرید، بدبختی مردم عکس گرفتن ندارد. این صحنه آشنای این روزهای اطراف پلاسکوست، همان ساختمانی که چند روز پیش کمر خم کرد. اما انگار فقط این ساختمان نبود که کمرش شکست، مردم تهران هم انگار قامتشان خم شده، زیربار این همه خبر بد، نگرانی، غم و ترس از آینده…

دختر جوان روی پله‌های بانک رفته تا بلکه از لابه لای گونی‌های آبی رنگ، آوار ساختمان و رفت و آمدها را ببیند؛ چشمانش پر از اشک است. به پسر جوانی که کنارش ایستاده می‌گوید: «وای از این همه خبر بد، خسته شدم بس که دائم سرم توی موبایلم است، همه‌اش منتظر خبرم. یک خبر خوب هم نمی‌آید؛ همه‌اش خبرهای بد. یعنی حادثه بعدی چه زمانی اتفاق می‌افتد؟» پسر جوان بلند قامت است، با این همه چند بار روی نوک انگشتانش بلند می‌شود و سرک می‌کشد: «گفته‌اند ساختمان‌های اطراف بازار هم خطرناک‌اند، زلزله بیاید دیگر واویلا است. فکر کنم تهران تبدیل به قبر بزرگی شود.»
بیشتر خیابان‌های منتهی به پلاسکو را بسته‌اند، اما هر جا که راه باز است مردم را می‌بینی. مرد جوانی موبایلش را بیرون می‌کشد سعی می‌کند از درز گونی‌هاعکس بگیرد. فریاد مأمور نیروی انتظامی متوقفش می‌کند: «عکس نگیر، بدبختی مردم عکس گرفتن ندارد!» پسر زود گوشی‌اش را در جیبش فرو می‌کند. 35 ساله است: «به خدا من هم نگرانم. این همه راه آمدم اینجا که خودم از نزدیک همه چیز را ببینم، حادثه سعادت آباد را هم از نزدیک دیدم وحشتناک بود. خیلی نگرانم؛ خانه‌ام توی یکی از کوچه‌های منطقه 4 تهران است، حوالی هنگام. چند برج کنار خانه ما ساخته‌اند، ممکن است این بلا سر ما هم بیاید.»
کسبه کوچه برلن و خیابان‌های اطراف هم حال و روز بهتری ندارند. بیشترشان شوکه و ناراحتند. زن جوانی که در کوچه برلن لباس فروشی دارد کنار همکارش ایستاده: «مشتری نداریم، برایمان مهم نیست، همین جوری آمدیم سر کار. مگر می‌شود کار هم کرد از شدت نگرانی! همه‌اش منتظر خبرهای بد هستیم.» با بقیه کسبه هم حرف می‌زنم، وای که چقدر سؤال‌ها و جواب‌ها شبیه هم است.
پسر جوان توی سرش می‌کوبد؛ آکواریوم فروشی داشته اطراف پلاسکو: «بدبخت شدیم، همین.» خیلی‌ها سر تکان می‌دهند، مردها بیشترشان سیگار دود می‌کنند با چهره‌های گرفته و پر استرس. مرد مسن سری تکان می‌دهد: «این نه نخستین ساختمان تهران است، نه آخرین بهتان قول می‌دهم.» زن میانسالی جوابش را می‌دهد: «کمی هم امیدوار باشیم، من دیروز برای آتش‌نشانها، نون پنیر سبزی آوردم. دیگر نباید این همه فکر بد کنیم.» نخستین جمله مثبتی است که می‌شنوم.
حوادث بد چند سال اخیر را مرور می‌کنم؛ ساختمان سعادت آباد، 8 سال قبل. تیرماه سال ٨٧. ساختمان هفت‌طبقه‌ فروریخت ١٧ کارگر زیر آوار ماندند، 29 دی ماه سال 92 وای که چه همزمانی دردناکی، 30 دی ماه پلاسکو کمرش شکست. دو زن در حادثه حریق ساختمان پنج طبقه تجاری – اداری خیابان جمهوری نبش ابوریحان جان دادند.
چند سؤال مشترک در بین این همه صورت بهت‌زده و نگران مدام تکرار می‌شود: «یعنی تا کی باید منتظر خبرهای بد باشیم؟» برای ساختمان‌های در خطر، مسئولان چه فکری می‌کنند؟ حادثه بعدی کی اتفاق می‌افتد؟ این سؤالات مدام در ذهن من می‌چرخد. این همه دل نگرانی چه تبعاتی برای جامعه دارد؟ چه تأثیری بر ذهن و روان آدمها می‌گذارد؟ آیا این حادثه تروما یا غم اجتماعی نیست؟ آسیب روحی که فراتر از تاب‌آوری بدن ماست و آرام، خزنده و بیش از بیماری‌هایی مثل سرطان سلامتی‌مان را به خطر می‌اندازد. کارشناسان می‌گویند در ایران هیچ‌گاه برای هیچ غم اجتماعی فکری نمی‌شود و این دردها مدام در حافظه تاریخی‌مان جمع می‌شوند و بی‌آنکه بدانیم، ناخودآگاه مثل خوره پنهان‌ترین لایه‌های روح جمعی را می‌خورند.
دکتر مجید صفاری نیا، روانشناس اجتماعی در گفت‌و‌گو با ما ازهمین دل نگرانی‌های مردم می‌گوید: «می‌توان از حادثه پلاسکو به‌عنوان ترومای اجتماعی نام برد، یعنی حادثه‌ای که در آن باورهای اجتماعی مردم بهم می‌خورد. آسیبی که دائم به ذهن همه، این سؤال را می‌آورد که نفر یا نفرات بعدی در خطر چه کسانی هستند؟ حوادثی شبیه این باعث اضطراب عمومی می‌شود و مردم را علاقه‌مند به پیگیری حوادث منفی می‌کند؛ اینکه رویدادهای منفی بعدی کدامند؟ یعنی گوش به زنگی نسبت به اخبار منفی. چون حوادث، اخبار وهشدارهای منفی به خاصیت زنده ماندن و حفظ جان، ارتباط دارد.» او معتقد است این گوش به زنگی نسبت به حوادث منفی، تبعات روانی و اجتماعی عمیقی دارد، بویژه در جامعه‌ای که اساساً حادثه خیز است.
به گفته این روانشناس اجتماعی، در کشورمان تنبلی اجتماعی وجود دارد که ماحصل عملکرد دستگاه‌های مختلف است، این تنبلی اجتماعی به اهمال کاری اجتماعی منجر می‌شود و همه اینها مردم را دچار تراژدی و غم اجتماعی می‌کند؛ تراژدی‌هایی از جنس حادثه پلاسکو، قطار تهران- مشهد، حادثه سعادت آباد و حتی تصادفهای جاده‌ای.
صفاری‌نیا نگرانی مردم نسبت به وقوع اتفاقات بعدی راعادی می‌داند: «در تهران بویژه در منطقه یک و 4 نواحی را می‌شناسم که در یک کوچه چهار متری و در کنار ساختمانهای قدیمی چند برج ساخته‌اند و در این مناطق فقط یک ایستگاه آتش‌نشانی وجود دارد. مردم همه این نکات را می‌دانند و این نگرانی‌ها بر سلامت روانشان تأثیر می‌گذارد. همواره بعد از این حوادث، احساس ناامنی اجتماعی و به تبع آن ناامنی شهری و افسردگی ایجاد می‌شود و تا حدودی به کاهش انسجام و اعتماد اجتماعی دامن می زند. اگر فکر جدی برای این حوادث نکنیم، در آینده با تراژدی‌های بزرگ اجتماعی روبه رو خواهیم شد.» او حادثه پلاسکو را اهمال کاری اجتماعی می‌داند که در آن مسئولان نهادهای مختلف، مالکان و شهرداری تهران نقش داشته‌اند.
یعقوب موسوی، جامعه‌شناس شهری هم در گفت‌و‌گو با ما می‌گوید: «پیامدهای اجتماعی چنین حوادثی به‌دلیل توده‌ای بودن اطلاعات و شبکه‌های اطلاع‌رسانی تولید مخاطرات انسانی و دردمندی اجتماعی کرده و پیامدهایش هم باعث شده تهران طی چند روز اخیر قفل شود و کارایی‌اش پایین بیاید. بحثی که گیدنز هم به آن اشاره دارد و از آن به‌عنوان «ناامنی هستی شناسانه» نام می‌برد و برای جوامعی رخ می‌دهد که در معرض مدرن شدن هستند. برخی از این ویژگی‌ها تا حد زیادی عادی و نشان‌دهنده مسئولیت انسانی افراد جامعه است و نشان نگرانی مردم درقبال مرگ و مصیبت اجتماعی. این خوب است که مردم ما بی‌تفاوت نیستند و همه نگرانند تا بفهمند بر سر قربانیان حادثه و شهدای آتش‌نشان چه آمده. از سوی دیگر نگرانی و اضطراب شهری مردم هم قابل درک است؛ اینکه چقدر زندگی در تهران امنیت دارد؟ حوادث این گونه دوباره به شهروندان یادآوری می‌کند، زندگی در این شهر چه هزینه‌هایی دارد، هرچند تجربه هم تولید و برای فردای بهتر درس آموزی می‌کند.»
او هشدار می‌دهد شرایطی شبیه این ساختمان را ملک‌های بازار تهران، ورزشگاه آزادی، برخی سینماها و مدارس کشور دارند که ممکن است موجب قربانی شدن هزاران نفر شود و همه این‌ها به ما یادآوری می‌کند که شهرهای ما نیازمند اصلاح فیزیکی است.
مردم دور تا دور گونی‌های آبی رنگ و نوارهای خطر زرد می‌چرخند، آسمان هنوز دود آلود است، زنی از در ایستگاه مترو سعدی بیرون می‌آید، نگاهش به دودی است که در آسمان حلقه زده، داد می‌زند بیایید این را خاموش کنید! مأموران نیروی انتظامی می‌گویند، زودتر به راه رفتن ادامه دهد. وسط ایستگاه ایستاده‌ام، به فریادهایش گوش می‌دهم «راه را نبندید!» این صدا مرا به خودم می‌آورد. زندگی شهری همچنان در جریان است.

 

////////////////////////////////////////////////////////////

 

ص 15
خوانش حادثه از منظر «مطالعات فرهنگی»
پلاسکو ساختمان نبود

 

دکتر نعمت‌الله فاضلی
رئیس پژوهشکده مطالعات‌اجتماعی و فرهنگی

1. برج بلند «پلاسکو» از همان ابتدای زایش به صورت یک پدیده خلاق، فعال و تأثیرگذار در زندگی شهری و کلانشهری معاصر ما‌ زاده شد و الهامبخش ایده‌های فراوانی برای جامعه ما بود. بسیاری از فیلم‌های سینمایی و گزارش‌های رسانه‌ای در دوره‌های پیش از انقلاب اسلامی با نماد پلاسکو، ویژگی «معاصریت مدرن شهری» خود را به رخ می‌کشیدند. از ابتدا، پلاسکو شیئی بی‌جان، در شهر ایرانی امروز نبود؛ بلکه مانند شخصیتی تأثیرگذار ملی از عظمت، قدرت و معنابخشی در حیات شهری ما برخوردار بود. پلاسکو نه تنها نماد تصویری و رسانه‌ای بود بلکه به‌عنوان بلندترین برج شهری خاورمیانه، پیام‌آور نوعی حس غرور و افتخار برای شهر بود.
2. پلاسکو، همچنین مرکز داد و ستد و تجارت شهری نیز شناخته می‌شد که طبقه و گروه اجتماعی جدید، واسطه‌گران و کارآفرینان تجاری شهری را در خود جای داده بود. پلاسکو از همان ابتدا به‌عنوان مرکزی که نه تنها معماری معاصر شهری را نمایان می‌کرد بلکه به‌عنوان فضای شهری‌ای که در آن معنای اقتصاد شهری جدید تبلور دارد، نیز تعریف می‌شد. بر این اساس، پلاسکو، تنها ساختمان نبود بلکه بازنمایی از «فضای تجاری معاصر شهری» بود؛ فضایی که در آن صدها مغازه و کارگاه و هزاران نیروی کار و… مستقر بودند.
3. صنعت پوشاک که در این برج ارزش نمادین یافته بود نیز معنای خاصی به پلاسکو می‌بخشید. بخش مهمی از تجربه معاصریت ما در «پوشش ما» تبلور یافته است. مسأله پوشش به‌عنوان بخش مهم آیین شهری شدن معاصر ما است. برج پلاسکو یکی از نمادهای شناخته شده جامعه شهری معاصر در حوزه پوشش شهری نیز بود. از این رو، بر این باور هستیم که پلاسکو از یک نوع عاملیت و فاعلیتِ شهری تأثیرگذار در زندگی امروز ما برخوردار بود.
4. امروز بدل شدن پلاسکو به نشانه‌ای تصویری و رسانه‌ای، این امکان را برای جامعه ایران فراهم کرده است تا به بازخوانی و بازاندیشی تجربه زندگی معاصر و مدرن خود بپردازند. فروپاشی نخستین برج بلند معماری معاصر و مدرن ایران سرآغازی است برای «اندیشیدن انتقادی» درباره همه نشانه‌های مدرن و معاصری که در تمام دهه‌های پیش ساخته‌ایم. در همین چند روزی که از حادثه می‌گذرد، مجموعه وسیعی از «بازاندیشی‌های انتقادی» در زمینه‌های مختلف انجام شده است. ارائه فهرستی از این بازاندیشی‌ها، می‌تواند به ما کمک کند تا از طریق این «گفت‌وگوی انتقادی» فرصتی برای احیا و اصلاح فرآیندهای مدرن خود پیدا کنیم.
5. شاید بدرستی، نخستین «نگاه‌های انتقادی» معطوف به مدیریت شهری شد. رسانه‌ها در نخستین واکنش به فروپاشی پلاسکو، این پرسش را پیش کشیدند که مدیریت شهری باید پاسخگوی عملکرد خود باشد. اکنون ما با شهر مدرنی مواجه هستیم که تمام اجزای آن براساس مقررات شهری شکل می‌گیرند آنان باید قوانین ساخت‌وساز را رعایت کنند. امنیت شهر بر عهده مدیریت شهری است. بنابراین، نخستین مسأله‌ای که در بازنمایی فروپاشی پلاسکو مورد توجه قرار گرفت، «ارزیابی انتقادی نظام مدیریت شهری» است و مسأله تنها پلاسکو نیست. پلاسکو فرصتی برای ارزیابی و رصد کارایی و ناکارایی نظام مدیریت شهری است.
6. دومین نکته‌ای که در فرآیند بازاندیشی انتقادی در حادثه فروپاشی پلاسکو، مشاهده می‌شود، «گفت‌وگوی اجتماعی» گسترده درباره شرایط جامعه ما است؛ دانشگاهیان و روزنامه‌نگاران، مردمان عادی و سیاستمداران امروز از طریق رسانه‌ها و فضای مجازی و مطبوعات درگیر «گفت‌وگوی انتقادی» گسترده‌ای شده‌اند. واقعیت این است که پلاسکو و فروپاشی آن ما را در موقعیت گفت‌وگویی جدیدی قرار داده است که طی آن، ایدئولوژی‌های مختلف گروه‌های جامعه در حال شکل‌گیری است.
حادثه فروپاشی پلاسکو در فضای معاصر ما به نوعی حادثه‌ای برای سرآغاز شیوه‌های جدید گفت‌وگوی جمعی و عمومی است. در شرایط جدید می‌بینیم دیگر تنها رسانه‌های رسمی و حکومتی نیستند که میدان گفت‌وگو درباره منافع عمومی یا جمعی را برعهده داشته باشند.
7. فروپاشی پلاسکو در شرایط تاریخی خاصی رخ داد. همان‌طور که شکل‌گیری پلاسکو نیز در شرایط تاریخی خاصی در جامعه معاصر ما به وجود آمد. در شرایط کنونی که ساختار اجتماعی ایران به سوی نوعی از رسانه‌ای شدن پیش می‌رود، هر حادثه‌ای می‌تواند به نوعی به نشانه بزرگ ارتباطی و رسانه‌ای بدل شود. نشانه‌ای که طیف‌های وسیعی از مفسران و تحلیلگران را به خوانش می‌طلبد. خوانش تصویر فروپاشی پلاسکو، به خوانش همگانی جامعه ما تبدیل شده است. در این خوانش جمعی، وجوه خودآگاه و ناخودآگاه فرهنگی و اجتماعی ما به صورت ایماژ و کلمات قابل رؤیت شده‌اند. مردم در تصویر فروپاشی پلاسکو به مشاهده خود مشغولند! گاهی در این آیینه، تصویر «زخم‌های نگران‌کننده» و گاه لحظاتی از «رضایت»، «ازخودگذشتگی»، «توجه به دیگری» و «یکپارچگی و انسجام جمعی» را مشاهده می‌کنیم؛ این تصویر «پلاسکویی» از خود امروزی ما می‌تواند آیینه‌ای باشد برای بازاندیشی‌های انتقادی بیشتر.
8. فروپاشی پلاسکو و تبدیل شدن آن به متن فربهی که انبوهی از معانی را در خود ذخیره کرده است، این پرسش را به ذهن متبادر می‌کند که مگر در برج پلاسکو چه چیزی نهفته بود که اینچنین موجب جلب توجه رسانه‌ها و خلق بازنمایی‌های وسیع شده است؟
تبدیل شدن حادثه فروپاشی پلاسکو به نشانه‌ای برای «گفت‌وگوی جمعی» در لحظه تاریخی خاصی رخ داده است. می‌توانیم مانند آلن بدیو از فروپاشی برج پلاسکو به معنای فلسفی کلمه به‌عنوان نوعی «رخداد» نام ببریم؛ «رخداد» چیزی است که بعد از وقوع، می‌توان برای کشف حقایقش، راهی پیدا کرد. از این رو، فروپاشی پلاسکو می‌تواند «رخدادی» در فرآیند تحول و پویایی جامعه ایران باشد. اگر محققان، تحلیلگران و مردم بر فهم چیستی، چرایی و چگونگی این واقعه سماجت کنند، می‌توانیم از این رخداد، به حقایق مهم و ناشناخته فراوانی درباره زندگی جمعی امروزمان از جهات مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برسیم.
9. نشانه فروپاشی پلاسکو می‌تواند در کنار خسارت‌های جانی و مالی که ایجاد کرده است، فرصتی نیز برای بازسازی جامعه باشد. این نشانه یا متن تنها نوعی نشانه سوگوارانه یا تراژیک برای مرثیه سرایی نیست. این متن می‌تواند به بیانیه‌ای درباره وضعیت کلی امروز جامعه ما بدل شود؛ بیانیه‌ای که در آن نه تنها وجوه پنهان و آشکار نظام مدیریت شهری را توضیح می‌دهد بلکه می‌توان از طریق آن بسیاری از ارزش‌ها، باورها، آسیب‌ها و مسأله‌های جمعی امروز را در آن مشاهده کرد.
10. «متن» یا «نشانه» رسانه‌ای شده پلاسکو، همچنان برای مدتی طولانی در برابر جامعه ما باز خواهد بود. این متن نیازمند محققان و مفسران جامعه‌شناس، معماران، هنرمندان و تمام رشته‌های دیگر است تا درباره آن، گفت‌وگوی انتقادی کنند و هر کس با توجه به مسئولیت اجتماعی‌اش وظیفه دارد تا متن پلاسکویی از جامعه امروز ما را زیر ذره‌بین برد و از طریق خوانش آن، به ما چیزهای تازه بگوید.

 

تأملی اسطوره‌شناختی بر «واقعه پلاسکو»
زایش اسطوره‌ها

دکتر بهمن نامورمطلق
استاد دانشگاه

ساختمان پلاسکو، بواسطه قدمتی که داشت، به نمادی برای تهران بدل شده بود و فروپاشی آن، بی‌شک یک حادثه بزرگ را رقم زد که در نوع خود کم سابقه بود. واقعیت این است که حوادث بزرگ باعث «زایش اسطوره‌ها» می‌شوند و اسطوره‌ها می‌آیند تا این حوادث بزرگ را تفسیر کنند. از کارکردهای اصلی اسطوره‌ها «تسلی‌بخشی» است تا جامعه‌ای را که با فاجعه مواجه شده، تسلی دهد. اگر در هنگامه فجایع اینچنینی، اسطوره‌ها نباشند، جامعه به «بحران‌های معنایی» گرفتار می‌شود. بنابراین، اسطوره‌ها می‌آیند تا در پسِ وقوع یک فاجعه، از فاجعه‌های دیگر انسانی و معنایی ممانعت کنند. به تعبیری، ما نیازمند اسطوره‌ها هستیم تا از حوادث ناگوار گذر کنیم و به بی‌معنایی دچار نشویم.
با نگاه اسطوره‌شناسانه به رخداد ساختمان پلاسکو، نمی‌توان از «آتش» و «سوختن» غافل شد. واقعیت این است که همواره میان «آتش» و «اسطوره» پیوند عمیقی وجود داشته است؛ زیرا، آتش هم می‌سوزاند و هم زنده می‌کند. در واقع «سوختن» یک امر اسطوره‌ای است و در ادیان و روایت‌های اسطوره‌ای به‌عنوان عذاب بزرگ یا سخت‌ترین نوع مرگ معرفی شده است تا آنجا که جهنم‌ها با سوختن و آتش تصویر شده‌اند.
اما در عین حال «اسطوره آتش» می‌تواند بازنمای یک زندگی مجدد باشد. در این معنا اسطوره آتش ما را به «اسطوره ققنوس» رهنمون می‌کند. «ققنوس» در دل آتش می‌سوزد تا دوباره زنده شود. همان‌گونه که آتش‌نشان‌های ما ققنوس‌وار سوختند و در عین حال، زنده شدند و به سوی ابدیت پر کشیدند. از دیگر اسطوره‌های تداعی‌کننده آتش «اسطوره سیاوش» است، سیاوشی که از روی آتش می‌گذرد تا بی‌گناهی خود را ثابت کند. معتقدم، آتش‌نشان‌های ما، از سیاوش هم برترند از سیاوش اسطوره‌ای، اسطوره‌تر شدند.  از نمادهای دیگر تداعی‌کننده آتش، شمع است؛ شمعی که می‌سوزد و روشنایی می‌بخشد. آتش‌نشان‌های ما سوختند اما معنای انسانیت و ایثار را روشن کردند. بنابراین، میان آتش و دگردیسی و استحاله رابطه عمیقی وجود دارد که بیانگر این است که می‌توان سوخت اما زنده شد ولی این‌بار زندگانی والاتر و ابدی‌تری داشت و در تاریخ جاودانه شد.
بر این اساس، می‌توان گفت که آتش‌نشانی یک شغل نیست بلکه یک «فرهنگ» است و می‌توان از آن فداکاری آموخت. آتش‌نشان‌ها، باعث ایجاد معنای تازه در شهر شدند و رسانه باید این معنای تازه را منتشر کند.
پلاسکو فروریخت اما از دل آن آتش‌نشان‌های قهرمان‌زاده شدند. در واقع، آتش موجب شد تا آتش‌نشان‌ها، اسطوره‌ای رشد کنند و شکوفا شوند. گرچه فروپاشی ساختمان پالاسکو، اعتماد ما را از ساختمان‌ها گرفت اما شهادت آتش‌نشان‌ها موجب اعتماد ما به انسان‌ها شد؛ به ما نشان داد که ایثار و شهادت هنوز می‌تواند اسطوره شود و هنوز اسطوره‌ها زنده هستند و در میان ما، به صورت انسان‌های عادی زندگی می‌کنند.
آتش‌نشان‌ها در نقش «قربانی» از میان ما رفتند تا جامعه را همدل کنند و بین مردم «انسجام عاطفی-معنایی» به وجود آورند. از کارکردهای قربانی، انسجام‌بخشی به جامعه و جلوگیری از تخریب آن است تا با ایثار خود «انسجام انسانی» را به جامعه تزریق کند. امروز، شهر ما با آتش‌نشان‌های جانفشان اسطوره‌های تازه‌ای را پیدا کرده است و ایثار و شهادت این آتش‌نشان‌ها معنای تازه‌ای را به شهر تهران بخشیده است.

 

/////////////////////////////////////////////////////////

ص 7
انتقاد از آنتن گزینشی «جام‌جم»
حذف اکثریت شورای شهر در صدا وسیما

 

7 روز از فاجعه پلاسکو گذشت، با این حال آنچه  در این یک هفته از تلویزیون کشور پخش شد، حضور تعداد انگشت شماری از اعضای شورای شهر تهران از یک جناح به‌عنوان کارشناس در برنامه‌های مختلف سیما بود. «طلایی»، «قناعتی»، «چمران» و «پیرهادی» چهار عضوی بودند که در این چند روز به کرات در برنامه‌های خبری و کارشناسی صدا و سیما حضور یافتند و اتفاقاً توضیحاتشان بیشتر بر مبنای دفاع از عملکرد مدیریت شهری و بی‌اثر کردن نقش رسانه‌های مکتوب و مجازی در پوشش خبری حادثه پلاسکو بود. خطی و مشی ای که موجب شد آمارهای اعلامی از سوی این سازمان، بارها و بارها تأیید و تکذیب شود! این جانبداری یک‌سویه البته از چشم اعضای اصلاح‌طلب شورا نیز پنهان نماند و آنها را وادار کرد در نامه‌ای به «علی عسگری»، رئیس سازمان صدا و سیما از این رویه انتقاد کنند. آنها در این نامه به اصل قانونی بی‌طرفی شورای شهر اشاره کرده و خواستار حضور همه اعضای شورا از دو جناح در برنامه‌های مختلف تلویزیونی شدند. علاوه بر این برخی از اعضا در گفت‌و‌گو با روزنامه ایران درباره دعوت صدا و سیما برای حضور در برنامه‌های تلویزیونی ویژه حادثه «پلاسکو» تأکید کردند که هیچ دعوتی از آنها انجام نگرفته است. معصومه آباد که پیش ازاین اعلام کرده بود حدود 3 هزار ساختمان در تهران وضعیت مشابه «پلاسکو» را دارند، به‌روزنامه ایران می‌گوید: از بنده هیچ دعوتی نشده است. ولی‌الله شجاع پوریان، هم با بیان اینکه 10 سال است که در فهرست سیاه صدا وسیما قرار دارم، می‌افزاید: بارها از جلوی ساختمان صدا و سیما رد شده‌ام، اما هیچگاه داخل نرفته‌ام و دراین زمینه هم از من دعوتی نشده بود! هادی ساعی هم اعلام کرد که صدا و سیما فرمایشی است و تنها از افراد محدودی دعوت می‌کند و تاکنون از او برای شرکت در برنامه‌ها دعوت نشده است. سروری هم اگرچه جزو جناح موافق و اصولگرا محسوب می‌شود، اما می‌گوید که از او هیچ دعوتی صورت نگرفته است.
مجتبی شاکری، هم صنف او عینا گفته‌های او را تکرار می‌کند. اقبال شاکری با این حال می‌گوید که یک‌بار در برنامه شبکه 3 «حالا خورشید» دعوت شده، اما تمایل دارد که در برنامه‌های کارشناسی و تخصصی شرکت کند. حکیمی‌پور دیگر عضو شورا هم تأکید می‌کند که «از او دعوت نشده، اما صدا سیما متعلق به همه مردم است و نباید نماینده بخشی از مردم تهران را حذف کرد.» سالاری هم می‌گوید که تاکنون دو بار از او مصاحبه گرفته‌اند، اما به مرحله پخش نرسیده است! علیرضا دبیر، عباس جدیدی و رحمت‌الله حافظی نیز از دیگر اعضای شورای شهر تهران هستند که تأکید می‌کنند در این چند روز تماسی برای شرکت در برنامه‌های کارشناسی صدا و سیما نداشته‌اند و به عبارتی فرصتی به آنها داده نشده است.

—————-

خوانش حادثه از منظر «مطالعات فرهنگی»
پلاسکو ساختمان نبود

 

دکتر نعمت‌الله فاضلی
رئیس پژوهشکده مطالعات‌اجتماعی و فرهنگی

1. برج بلند «پلاسکو» از همان ابتدای زایش به صورت یک پدیده خلاق، فعال و تأثیرگذار در زندگی شهری و کلانشهری معاصر ما‌ زاده شد و الهامبخش ایده‌های فراوانی برای جامعه ما بود. بسیاری از فیلم‌های سینمایی و گزارش‌های رسانه‌ای در دوره‌های پیش از انقلاب اسلامی با نماد پلاسکو، ویژگی «معاصریت مدرن شهری» خود را به رخ می‌کشیدند. از ابتدا، پلاسکو شیئی بی‌جان، در شهر ایرانی امروز نبود؛ بلکه مانند شخصیتی تأثیرگذار ملی از عظمت، قدرت و معنابخشی در حیات شهری ما برخوردار بود. پلاسکو نه تنها نماد تصویری و رسانه‌ای بود بلکه به‌عنوان بلندترین برج شهری خاورمیانه، پیام‌آور نوعی حس غرور و افتخار برای شهر بود.
2. پلاسکو، همچنین مرکز داد و ستد و تجارت شهری نیز شناخته می‌شد که طبقه و گروه اجتماعی جدید، واسطه‌گران و کارآفرینان تجاری شهری را در خود جای داده بود. پلاسکو از همان ابتدا به‌عنوان مرکزی که نه تنها معماری معاصر شهری را نمایان می‌کرد بلکه به‌عنوان فضای شهری‌ای که در آن معنای اقتصاد شهری جدید تبلور دارد، نیز تعریف می‌شد. بر این اساس، پلاسکو، تنها ساختمان نبود بلکه بازنمایی از «فضای تجاری معاصر شهری» بود؛ فضایی که در آن صدها مغازه و کارگاه و هزاران نیروی کار و… مستقر بودند.
3. صنعت پوشاک که در این برج ارزش نمادین یافته بود نیز معنای خاصی به پلاسکو می‌بخشید. بخش مهمی از تجربه معاصریت ما در «پوشش ما» تبلور یافته است. مسأله پوشش به‌عنوان بخش مهم آیین شهری شدن معاصر ما است. برج پلاسکو یکی از نمادهای شناخته شده جامعه شهری معاصر در حوزه پوشش شهری نیز بود. از این رو، بر این باور هستیم که پلاسکو از یک نوع عاملیت و فاعلیتِ شهری تأثیرگذار در زندگی امروز ما برخوردار بود.
4. امروز بدل شدن پلاسکو به نشانه‌ای تصویری و رسانه‌ای، این امکان را برای جامعه ایران فراهم کرده است تا به بازخوانی و بازاندیشی تجربه زندگی معاصر و مدرن خود بپردازند. فروپاشی نخستین برج بلند معماری معاصر و مدرن ایران سرآغازی است برای «اندیشیدن انتقادی» درباره همه نشانه‌های مدرن و معاصری که در تمام دهه‌های پیش ساخته‌ایم. در همین چند روزی که از حادثه می‌گذرد، مجموعه وسیعی از «بازاندیشی‌های انتقادی» در زمینه‌های مختلف انجام شده است. ارائه فهرستی از این بازاندیشی‌ها، می‌تواند به ما کمک کند تا از طریق این «گفت‌وگوی انتقادی» فرصتی برای احیا و اصلاح فرآیندهای مدرن خود پیدا کنیم.
5. شاید بدرستی، نخستین «نگاه‌های انتقادی» معطوف به مدیریت شهری شد. رسانه‌ها در نخستین واکنش به فروپاشی پلاسکو، این پرسش را پیش کشیدند که مدیریت شهری باید پاسخگوی عملکرد خود باشد. اکنون ما با شهر مدرنی مواجه هستیم که تمام اجزای آن براساس مقررات شهری شکل می‌گیرند آنان باید قوانین ساخت‌وساز را رعایت کنند. امنیت شهر بر عهده مدیریت شهری است. بنابراین، نخستین مسأله‌ای که در بازنمایی فروپاشی پلاسکو مورد توجه قرار گرفت، «ارزیابی انتقادی نظام مدیریت شهری» است و مسأله تنها پلاسکو نیست. پلاسکو فرصتی برای ارزیابی و رصد کارایی و ناکارایی نظام مدیریت شهری است.
6. دومین نکته‌ای که در فرآیند بازاندیشی انتقادی در حادثه فروپاشی پلاسکو، مشاهده می‌شود، «گفت‌وگوی اجتماعی» گسترده درباره شرایط جامعه ما است؛ دانشگاهیان و روزنامه‌نگاران، مردمان عادی و سیاستمداران امروز از طریق رسانه‌ها و فضای مجازی و مطبوعات درگیر «گفت‌وگوی انتقادی» گسترده‌ای شده‌اند. واقعیت این است که پلاسکو و فروپاشی آن ما را در موقعیت گفت‌وگویی جدیدی قرار داده است که طی آن، ایدئولوژی‌های مختلف گروه‌های جامعه در حال شکل‌گیری است.
حادثه فروپاشی پلاسکو در فضای معاصر ما به نوعی حادثه‌ای برای سرآغاز شیوه‌های جدید گفت‌وگوی جمعی و عمومی است. در شرایط جدید می‌بینیم دیگر تنها رسانه‌های رسمی و حکومتی نیستند که میدان گفت‌وگو درباره منافع عمومی یا جمعی را برعهده داشته باشند.
7. فروپاشی پلاسکو در شرایط تاریخی خاصی رخ داد. همان‌طور که شکل‌گیری پلاسکو نیز در شرایط تاریخی خاصی در جامعه معاصر ما به وجود آمد. در شرایط کنونی که ساختار اجتماعی ایران به سوی نوعی از رسانه‌ای شدن پیش می‌رود، هر حادثه‌ای می‌تواند به نوعی به نشانه بزرگ ارتباطی و رسانه‌ای بدل شود. نشانه‌ای که طیف‌های وسیعی از مفسران و تحلیلگران را به خوانش می‌طلبد. خوانش تصویر فروپاشی پلاسکو، به خوانش همگانی جامعه ما تبدیل شده است. در این خوانش جمعی، وجوه خودآگاه و ناخودآگاه فرهنگی و اجتماعی ما به صورت ایماژ و کلمات قابل رؤیت شده‌اند. مردم در تصویر فروپاشی پلاسکو به مشاهده خود مشغولند! گاهی در این آیینه، تصویر «زخم‌های نگران‌کننده» و گاه لحظاتی از «رضایت»، «ازخودگذشتگی»، «توجه به دیگری» و «یکپارچگی و انسجام جمعی» را مشاهده می‌کنیم؛ این تصویر «پلاسکویی» از خود امروزی ما می‌تواند آیینه‌ای باشد برای بازاندیشی‌های انتقادی بیشتر.
8. فروپاشی پلاسکو و تبدیل شدن آن به متن فربهی که انبوهی از معانی را در خود ذخیره کرده است، این پرسش را به ذهن متبادر می‌کند که مگر در برج پلاسکو چه چیزی نهفته بود که اینچنین موجب جلب توجه رسانه‌ها و خلق بازنمایی‌های وسیع شده است؟
تبدیل شدن حادثه فروپاشی پلاسکو به نشانه‌ای برای «گفت‌وگوی جمعی» در لحظه تاریخی خاصی رخ داده است. می‌توانیم مانند آلن بدیو از فروپاشی برج پلاسکو به معنای فلسفی کلمه به‌عنوان نوعی «رخداد» نام ببریم؛ «رخداد» چیزی است که بعد از وقوع، می‌توان برای کشف حقایقش، راهی پیدا کرد. از این رو، فروپاشی پلاسکو می‌تواند «رخدادی» در فرآیند تحول و پویایی جامعه ایران باشد. اگر محققان، تحلیلگران و مردم بر فهم چیستی، چرایی و چگونگی این واقعه سماجت کنند، می‌توانیم از این رخداد، به حقایق مهم و ناشناخته فراوانی درباره زندگی جمعی امروزمان از جهات مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برسیم.
9. نشانه فروپاشی پلاسکو می‌تواند در کنار خسارت‌های جانی و مالی که ایجاد کرده است، فرصتی نیز برای بازسازی جامعه باشد. این نشانه یا متن تنها نوعی نشانه سوگوارانه یا تراژیک برای مرثیه سرایی نیست. این متن می‌تواند به بیانیه‌ای درباره وضعیت کلی امروز جامعه ما بدل شود؛ بیانیه‌ای که در آن نه تنها وجوه پنهان و آشکار نظام مدیریت شهری را توضیح می‌دهد بلکه می‌توان از طریق آن بسیاری از ارزش‌ها، باورها، آسیب‌ها و مسأله‌های جمعی امروز را در آن مشاهده کرد.
10. «متن» یا «نشانه» رسانه‌ای شده پلاسکو، همچنان برای مدتی طولانی در برابر جامعه ما باز خواهد بود. این متن نیازمند محققان و مفسران جامعه‌شناس، معماران، هنرمندان و تمام رشته‌های دیگر است تا درباره آن، گفت‌وگوی انتقادی کنند و هر کس با توجه به مسئولیت اجتماعی‌اش وظیفه دارد تا متن پلاسکویی از جامعه امروز ما را زیر ذره‌بین برد و از طریق خوانش آن، به ما چیزهای تازه بگوید.
 

تأملی اسطوره‌شناختی بر «واقعه پلاسکو»
زایش اسطوره‌ها

دکتر بهمن نامورمطلق
استاد دانشگاه

ساختمان پلاسکو، بواسطه قدمتی که داشت، به نمادی برای تهران بدل شده بود و فروپاشی آن، بی‌شک یک حادثه بزرگ را رقم زد که در نوع خود کم سابقه بود. واقعیت این است که حوادث بزرگ باعث «زایش اسطوره‌ها» می‌شوند و اسطوره‌ها می‌آیند تا این حوادث بزرگ را تفسیر کنند. از کارکردهای اصلی اسطوره‌ها «تسلی‌بخشی» است تا جامعه‌ای را که با فاجعه مواجه شده، تسلی دهد. اگر در هنگامه فجایع اینچنینی، اسطوره‌ها نباشند، جامعه به «بحران‌های معنایی» گرفتار می‌شود. بنابراین، اسطوره‌ها می‌آیند تا در پسِ وقوع یک فاجعه، از فاجعه‌های دیگر انسانی و معنایی ممانعت کنند. به تعبیری، ما نیازمند اسطوره‌ها هستیم تا از حوادث ناگوار گذر کنیم و به بی‌معنایی دچار نشویم.
با نگاه اسطوره‌شناسانه به رخداد ساختمان پلاسکو، نمی‌توان از «آتش» و «سوختن» غافل شد. واقعیت این است که همواره میان «آتش» و «اسطوره» پیوند عمیقی وجود داشته است؛ زیرا، آتش هم می‌سوزاند و هم زنده می‌کند. در واقع «سوختن» یک امر اسطوره‌ای است و در ادیان و روایت‌های اسطوره‌ای به‌عنوان عذاب بزرگ یا سخت‌ترین نوع مرگ معرفی شده است تا آنجا که جهنم‌ها با سوختن و آتش تصویر شده‌اند.
اما در عین حال «اسطوره آتش» می‌تواند بازنمای یک زندگی مجدد باشد. در این معنا اسطوره آتش ما را به «اسطوره ققنوس» رهنمون می‌کند. «ققنوس» در دل آتش می‌سوزد تا دوباره زنده شود. همان‌گونه که آتش‌نشان‌های ما ققنوس‌وار سوختند و در عین حال، زنده شدند و به سوی ابدیت پر کشیدند. از دیگر اسطوره‌های تداعی‌کننده آتش «اسطوره سیاوش» است، سیاوشی که از روی آتش می‌گذرد تا بی‌گناهی خود را ثابت کند. معتقدم، آتش‌نشان‌های ما، از سیاوش هم برترند از سیاوش اسطوره‌ای، اسطوره‌تر شدند.  از نمادهای دیگر تداعی‌کننده آتش، شمع است؛ شمعی که می‌سوزد و روشنایی می‌بخشد. آتش‌نشان‌های ما سوختند اما معنای انسانیت و ایثار را روشن کردند. بنابراین، میان آتش و دگردیسی و استحاله رابطه عمیقی وجود دارد که بیانگر این است که می‌توان سوخت اما زنده شد ولی این‌بار زندگانی والاتر و ابدی‌تری داشت و در تاریخ جاودانه شد.
بر این اساس، می‌توان گفت که آتش‌نشانی یک شغل نیست بلکه یک «فرهنگ» است و می‌توان از آن فداکاری آموخت. آتش‌نشان‌ها، باعث ایجاد معنای تازه در شهر شدند و رسانه باید این معنای تازه را منتشر کند.
پلاسکو فروریخت اما از دل آن آتش‌نشان‌های قهرمان‌زاده شدند. در واقع، آتش موجب شد تا آتش‌نشان‌ها، اسطوره‌ای رشد کنند و شکوفا شوند. گرچه فروپاشی ساختمان پالاسکو، اعتماد ما را از ساختمان‌ها گرفت اما شهادت آتش‌نشان‌ها موجب اعتماد ما به انسان‌ها شد؛ به ما نشان داد که ایثار و شهادت هنوز می‌تواند اسطوره شود و هنوز اسطوره‌ها زنده هستند و در میان ما، به صورت انسان‌های عادی زندگی می‌کنند.
آتش‌نشان‌ها در نقش «قربانی» از میان ما رفتند تا جامعه را همدل کنند و بین مردم «انسجام عاطفی-معنایی» به وجود آورند. از کارکردهای قربانی، انسجام‌بخشی به جامعه و جلوگیری از تخریب آن است تا با ایثار خود «انسجام انسانی» را به جامعه تزریق کند. امروز، شهر ما با آتش‌نشان‌های جانفشان اسطوره‌های تازه‌ای را پیدا کرده است و ایثار و شهادت این آتش‌نشان‌ها معنای تازه‌ای را به شهر تهران بخشیده است.

 

/////////////////////////////////////////////////////////

ص 7
انتقاد از آنتن گزینشی «جام‌جم»
حذف اکثریت شورای شهر در صدا وسیما

 

7 روز از فاجعه پلاسکو گذشت، با این حال آنچه  در این یک هفته از تلویزیون کشور پخش شد، حضور تعداد انگشت شماری از اعضای شورای شهر تهران از یک جناح به‌عنوان کارشناس در برنامه‌های مختلف سیما بود. «طلایی»، «قناعتی»، «چمران» و «پیرهادی» چهار عضوی بودند که در این چند روز به کرات در برنامه‌های خبری و کارشناسی صدا و سیما حضور یافتند و اتفاقاً توضیحاتشان بیشتر بر مبنای دفاع از عملکرد مدیریت شهری و بی‌اثر کردن نقش رسانه‌های مکتوب و مجازی در پوشش خبری حادثه پلاسکو بود. خطی و مشی ای که موجب شد آمارهای اعلامی از سوی این سازمان، بارها و بارها تأیید و تکذیب شود! این جانبداری یک‌سویه البته از چشم اعضای اصلاح‌طلب شورا نیز پنهان نماند و آنها را وادار کرد در نامه‌ای به «علی عسگری»، رئیس سازمان صدا و سیما از این رویه انتقاد کنند. آنها در این نامه به اصل قانونی بی‌طرفی شورای شهر اشاره کرده و خواستار حضور همه اعضای شورا از دو جناح در برنامه‌های مختلف تلویزیونی شدند. علاوه بر این برخی از اعضا در گفت‌و‌گو با روزنامه ایران درباره دعوت صدا و سیما برای حضور در برنامه‌های تلویزیونی ویژه حادثه «پلاسکو» تأکید کردند که هیچ دعوتی از آنها انجام نگرفته است. معصومه آباد که پیش ازاین اعلام کرده بود حدود 3 هزار ساختمان در تهران وضعیت مشابه «پلاسکو» را دارند، به‌روزنامه ایران می‌گوید: از بنده هیچ دعوتی نشده است. ولی‌الله شجاع پوریان، هم با بیان اینکه 10 سال است که در فهرست سیاه صدا وسیما قرار دارم، می‌افزاید: بارها از جلوی ساختمان صدا و سیما رد شده‌ام، اما هیچگاه داخل نرفته‌ام و دراین زمینه هم از من دعوتی نشده بود! هادی ساعی هم اعلام کرد که صدا و سیما فرمایشی است و تنها از افراد محدودی دعوت می‌کند و تاکنون از او برای شرکت در برنامه‌ها دعوت نشده است. سروری هم اگرچه جزو جناح موافق و اصولگرا محسوب می‌شود، اما می‌گوید که از او هیچ دعوتی صورت نگرفته است.
مجتبی شاکری، هم صنف او عینا گفته‌های او را تکرار می‌کند. اقبال شاکری با این حال می‌گوید که یک‌بار در برنامه شبکه 3 «حالا خورشید» دعوت شده، اما تمایل دارد که در برنامه‌های کارشناسی و تخصصی شرکت کند. حکیمی‌پور دیگر عضو شورا هم تأکید می‌کند که «از او دعوت نشده، اما صدا سیما متعلق به همه مردم است و نباید نماینده بخشی از مردم تهران را حذف کرد.» سالاری هم می‌گوید که تاکنون دو بار از او مصاحبه گرفته‌اند، اما به مرحله پخش نرسیده است! علیرضا دبیر، عباس جدیدی و رحمت‌الله حافظی نیز از دیگر اعضای شورای شهر تهران هستند که تأکید می‌کنند در این چند روز تماسی برای شرکت در برنامه‌های کارشناسی صدا و سیما نداشته‌اند و به عبارتی فرصتی به آنها داده نشده است.

اینرا هم بخوانید

دویچه وله:بیانیه تشکل‌های دانشجویی به مناسبت دومین سالگرد خیزش سراسری

تعدادی از تشکل‌های دانشجویی ایران به مناسبت دومین سالگرد خیزش سراسری پس از کشته شدن …