روزنامه قانون:دولت در زمينه كودكان بايد به صورت هدفمند و منسجم عمل كند
طی ۹ ماهه اول سال ۹۵، ۳۸۴ نوزاد با مسمومیت موادمخدر (معتاد) متولد شدهاند
قبل از تولد و زماني كه هنوز طفل به دنيا نيامده، قوانين خاصي براي حمايت از وي وجود ندارد
با وجود افزايش آسيبهاي اجتماعي قوانيني وجود ندارد تا از كودكان در برابر آسيبها حمايت كند
لازم است براي مصلحت كودك به زنان معتاد امتيازاتي داده شود و در صورت معرفي داوطلبانه از خدمات ويژهاي بهره گيرند
در صورتي كه صداو سيما به درستي اطلاع رساني كند، مردم نيز ميتوانند در زمينه كاهش مشكلات و معضلات اجتماعي پيشقدم باشند.
ناخواسته وارد بازي والدينش شد. هرگز فكر نميكرد پدرو مادر كه همواره مأمن عشق و محبت به كودكان خود هستند، تا اين حد بيرحم و سنگدل باشندكه چنين سرنوشتي را برايش رقم بزنند. شايد تا زماني كه در شكم مادر بود نشئگي مواد برايش خوشايند بود اما پس از تولد، درد خماري تمام وجود كوچكش را فرا گرفته و با گريههاي مداومش سعي داشت به پدرو مادرش بفهماند اين دنيايي نبود كه انتظارش را ميكشيدم.
انگار تقدير روزهاي خوبي را برايش رقم نزده و آيندهاي تاريك را پيش روي وي قرار داده است. شايد اگر بخت با وي يار بود و پدر و مادري معتاد نداشت، روزگار بهتري در انتظارش بود.
در دوران جنيني در شكم مادر با خماري مادر معتادش خمار و با نشئگي وي نشئه بود. اما پس از ورود به دنيا اوضاع تغيير كرد و روي ديگر سكه هويدا شد. نوزادي كه تازه پا به دنيا گذاشته از درد خماري به خود ميپيچد و مادر و پدر معتاد كه شايد ندانند كه كودكشان معتاد متولد شده فارغ از دردهاي جانكاه كودك خود روزگار ميگذرانند و در اين ميان نيز تعدادي از اين نوزادان كه بدن نحيف و كوچكشان تاب و تحمل خماري مواد را ندارد، درهمان روزهاي ابتدايي پس از تولد از دنيا ميروند. هرچند آنهايي نيز كه زنده ميمانند حال و روز خوبي نداشته و دردهاي بسياري را به جان ميخرند و معلوم نيست چه آيندهاي انتظارشان را ميكشد.
اين گوشهاي از سرگذشت نوزاداني است كه از مادران معتاد متولد ميشوند. مادران معتادي كه به واسطه نبودن حامي و سرپناه راهي جز كارتن خوابي نداشته و در اين ميان نيز خواسته يا ناخواسته با بچه دار شدن، كودكي بيگناه را نيز به ورطه اعتياد ميكشانند.
نوزدان معتاد يكي از آسيبهاي اجتماعي هستند كه ناشي از پديده اعتياد و كارتن خوابي زنان و مردان است. زنان و مرداني كه به نوعي از اجتماع رانده شده و سرپناهي براي زندگي ندارند اما خود عاملي براي معضلات ديگري ميشوند.
افزايش تولد نوزادان معتاد
طي سالهاي اخير آسيبهاي اجتماعي تنوع بيشتري يافته و اصولا از دل اين آسيبها، معضلات بسياري پديد آمدهاند. شايد سالهاي قبلتر (20 سال گذشته) فقط مردان معتاد و كارتنخواب بزرگترين معضل براي جامعه محسوب ميشدند، اما امروز اين آسيبها وسعت و گستردگي بسياري يافته و شاهد افزايش زنان معتاد و كارتنخواب، كودكان كار، كودكان خياباني، اعتياد كودكان و بهويژه نوزادان معتاد هستيم. اما شايد بتوان گفت در حالي كه طي سالهاي اخير آسيبها و معضلات اجتماعي نگرانيهاي زيادي را براي جامعه به همراه داشته اما در اين زمينه كمتر شاهد اقدامات خاصي از سوي مسئولان بودهايم.
در اين راستا حسین اسدبیگی، ريیس اورژانس اجتماعی ایران از شناسایی ۷۸۰ نوزاد و کودک مسمومشده با موادمخدر طی ۹ ماهه اول سال ۹۵ خبر داده و گفته بود كه در اين بازه زماني ۳۸۴ نوزاد با مسومیت با موادمخدر (معتاد) به دنیا آمده بودند.
اما مسئوليت اين كودكان كه ناخواسته معتاد به دنيا ميآيند با كيست؟ آيا از والدين معتاد آنها كه خود درگير اعتياد بوده و روز و شب فقط به فكر تهيه مواد هستند ميتوان انتظار داشت در قبال اين كودكان پاسخگو باشند؟
فقدان قانوني جامع براي حمايت از كودكان
دكتر سيد علي كاظمي، قاضي دادگستري در رابطه با مسئوليت والدين در قبال نوزادان وكودكان معتاد به «قانون» گفت: «برخي از كودكان به واسطه اعتياد مادر، ناخواسته معتاد متولد شده يا اينكه برخي از اين كودكان وارث بيماري ايدز والدين خود هستند كه به هر ترتيب بايد گفت اين كودكان قرباني اعتياد پدرو مادر خود يا آسيبهاي اجتماعي هستند. اما متاسفانه با وجود افزايش آسيبهاي اجتماعي درحال حاضر قوانيني وجود ندارد تا از اين كودكان در برابر آسيبها حمايت كند و فقط با برخي از اقدامات پيشگيرانه ميتوان از به دنيا آمدن نوزادان معتاد جلوگيري كرد.
براي مثال مادران باردار تحت مراقبتهاي پزشكي قرار داشته باشند و مورد آزمايشهاي گوناگون قرار گيرند و در نهايت نيز اين مادران در بيمارستان وضع حمل كنند تا هم مادر و هم كودك كمتر مورد آسيب قرار گيرند و در صورتي كه پدرو مادري فاقد صلاحيت نگهداري از كودك خود هستند از همان ابتدا كودك از آن ها گرفته شود تا كودك از مشكل اعتياد رهايي يابد».
اين حقوقدان در پاسخ به اين سوال كه در بسياري از موارد نوزادان معتاد از مادراني متولد ميشوند كه كارتنخواب بوده و سرپناه و پناهگاهي براي زندگي ندارند و در اين حالت پدر و مادر به دليل فقر و همچنين عدم آگاهي نميتوانند تحت مراقبت پزشكي قرار گيرند و نوزاد معتاد متولد ميشوند، در اين صورت چگونه اين كودكان مورد حمايت قرار ميگيرند؟ خاطرنشان كرد: «در قوانين براي پدرو مادرها در قبال فرزندانشان مسئوليتهايي درنظر گرفته شده است. براي مثال در قانون مدني، از جمله تكاليف والدين انتخاب نام براي كودك است و اينكه طبق قانون ثبت احوال بايد هويت كودك و ولادت وي را اعلام كنند و براي اين كودك شناسنامه و اسناد سجلي اخذ كنند و در تربيت وي كوشا باشند يا اينكه نفقه كودك را بپردازند و…. كه البته اينها تكاليف پدرو مادر پس از تولد كودك است اما قبل از تولد و زماني كه هنوز طفل به دنيا نيامده قوانين خاصي وجود ندارد.
البته آنچه مهم است اين است كه مادر معتادي كه كارتن خواب است خود نيازمند حمايت و كمك است و نميتوان به فردي كه خود نيازمند حمايت و كمك است تكليف كرد كه در مورد سلامت كودك خود بايد اقداماتي را انجام دهد».
اين حقوقدان در پاسخ به اين سوال كه آيا بچهدار شدن والديني كه معتاد هستند ميتواند مصداق كودكآزاري باشد؟ تصريح كرد: «خير، اين موضوع نميتواند مصداق كودك آزاري باشد مگر اينكه پدرومادري به قصد خريدو فروش كودك خود و مسائلي از اين دست بچهدار شوند اما صرف اينكه مادري معتاد بچهدار شود جرم نيست».
البته اين موضوع چالش برانگيز است و از منظر اخلاقي بحثهاي بسياري در كشورهاي مختلف مطرح شده كه آيا ميتوان زني را مجبور كرد تا بچهدار نشود يا اينكه بچه خود را سقط كند. در كشور ما نيز اين موضوع محل چالش است كه آيا ميتوان مانع بچهدار شدن برخي از زنان به ويژه زنان معتاد شد؟
اما در مواردي، بارداري زن در راستاي عملي مجرمانه ميباشد مانند برخي از مادران كه كودكان خود را ميفروشند كه در اين صورت مادر از بچهدار شدن سوء استفاده ميكند كه بايد با وي برخورد شود.
به نظر ميرسد آسيبهاي اجتماعي شكل و شمايل تازهاي به خود گرفته اند و برخي از زنان كه سالها قبل با شوهران معتاد خود مبارزه ميكردند و سعي داشتند آنها را اعتياد برهانند، خود نيز همپاي مردان خود درگير اعتياد شدهاند و به دنبال آن نيز شاهد افزايش نوزادان معتاد طي سالهاي اخير هستيم. به نظر ميرسد ناديده گرفتن آسيبهاي اجتماعي طي سالهاي قبل براي جامعه گران تمام شده و امروز شاهد مشكلات بسياري از اين دست هستيم.
امروز زن و مرد معتاد فقط خود درگير اعتياد نيستند بلكه كودكاني از آنها متولد ميشوند كه ممكن است معتاد يا حامل و ناقل بسياري از بيمارها از جمله ايدز باشند. اين كودكان غافل از خطراتي كه ميتوانند براي جامعه داشته باشند روانه خيابانهاي شهر شده و برخي به تكديگري و برخي به دستفروشي و… مشغول ميشوند. اما قوانين در اين زمينه چگونهاند؟ با توجه به اينكه اين مشكلات گريبانگير كودكان شده و ناخواسته درگير موادمخدر و اعتياد ميشوند و آينده خوبي نميتوان براي آنها متصور بود، آيا قوانيني وجود دارد تا بتواند از اين گونه كودكان حمايت كند؟
مادر معتاد فاقد عاطفه انساني نيست
دراين زمينه كاظمي ميگويد: «البته در حال حاضر ما فاقد قانوني جامع در مورد حمايت از كودكان هستيم. بنده اعتقاد دارم با توجه به معضلات و مشكلات بسياري كه در مورد كودكان شاهد هستيم بايد قانون جامعي در مورد كودكان تدوين و تنظيم شود كه تمام ابعاد زندگي آنها را مورد توجه قرار دهد.
براي مثال اگر خانمي باردار است فارغ از وضعيتش كه معتاد است يا خير، مورد حمايت قرا گيرد. ما بايد بدانيم مادر معتاد فاقد عاطفه انساني و مادري نيست بلكه اين گونه مادران نگران هستند اگر هنگام بارداري به مركزي مراجعه كنند، با آنها برخورد شود يا اينكه آنها را براي ترك به كمپ بفرستند.
در اين راستا لازم است در اين موارد براي مصلحت كودك به اين زنان امتيازاتي داده شود كه در صورتي كه داوطلبانه خود را معرفي كنند، بيمارستانها و بهزيستي به آنها خدماتي را ارائه كنند. به عبارت ديگر به شيوه هاي گوناگون سعي شود تا بچه سالم به دنيا بيايد و مورد حمايت قرار گيرد كه البته اين موارد نيازمند بررسي راهكارها در قانوني جامع است. قانوني كه از ابتدا و از مراحل ازدواج مادر تا انعقاد نطفه نوزاد و دروه جنيني و رشد كودك را مورد توجه قرار دهد كه بايد بگويم در حال حاضر ما فاقد اين يكپارچگي در قوانين هستيم و اين فقدان قانون باعث شده كه شاهد دستههاي مختلفي از كودكان آسيبپذير باشيم مانند كودكان خياباني، كودكانكار، كودكان معتاد، كودكان ناشي از ازدواج زن ايراني با اتباع بيگانه و غيره . به تبع پدرو مادرهاي مختلف كه داراي اين مشكلاتند شاهد تولد كودكاني هستيم كه درگير آسيبها هستند اما اولا بايد حساب اين كودكان از والدينشان جدا شود و بدانيم كه اين كودكان سرمايه هاي كشورهستند و جامعه بايد آنها را بپذيرد ورشد دهد تا براي كشور مفيد باشند و اين امر مستلزم توجه ويژه به كودكان است.تا به حال اين نگاه ويژه وجود نداشته و لازم است به وجود بيايد».
حساسسازي جامعه نسبت به اين معضلات اجتماعي
اين قاضي دادگستري در پاسخ به اين سوال كه چه نهادها و سازمانهايي در اين زمينه مسئوليت دارند تصريح كرد: «در اين زمينه لازم است از يك طرف نهادهاي حمايتگر مانند كميته امداد و سازمان بهزيستي و از طرف ديگر سازمانهاي مردمنهاد كه حلقههاي مختلف حمايت از افراد را تشكيل ميدهند، درگير موضوع باشند.
سازمانهاي مردم نهاد ميتوانند زنان معتاد را شناسايي كرده و آنها را به مراكز ترك اعتياد معرفي كنند تا اين زنان در كمپها نگهداري شوند. همچنين ثبت احوال بايد تمهيداتي را براي شناسنامهدار كردن اين كودكان فراهم كند. ضمن اينكه صداو سيما و ساير رسانهها بايد با اطلاعرسانيهاي به موقع، اين گونه آسيبها را به جامعه گوشزد كرده و پيامدهاي اعتياد و آسيبهاي اجتماعي را براي جامعه بازگو كنند و همچنين به اين زنان اطمينان داده شود كه هدف برخورد نيست بلكه هدف حمايت از آنهاست.
قدم بعدي حساسسازي جامعه نسبت به اين معضلات اجتماعي است. در بسياري از موارد جامعه نسبت به اين آسيبها حساس نيست. در صورتي كه رسانه ها به درستي عمل كنندخود مردم نيز ميتوانند در زمينه كاهش مشكلات و معضلات اجتماعي پيشقدم باشند». كاظمي در خاتمه يادآور شد: «در اين زمينه نهادهاي قانونگذار بايد در جهت يكدست كردن و يكپارچگي قوانين و همچنين از بين بردن خلاهاي قانوني و ايجاد بسترهاي قانوني براي كمك به افرادي كه درگير آسيب هستند اقداماتي را انجام دهند. دولت در زمينه كودكان بايد به صورت هدفمند و منسجم عمل كند. قوه قضاييه و نيروي انتظامي نيز در مورادي كه از كودكان سوءاستفاده ميشود يا وقتي كه كودكاني داراي مشكل هستند يا جرمي در اين زمينه اتفاق ميافتد، بايد برخورد جدي و لازم را داشته باشند تا شاهد سوءاستفاده از كودكان نباشيم.
شايان ذكر است طي سالهاي اخير افراد زيادي درگير آسيبهاي اجتماعي شدهاند و در اين ميان كودكان و زنان از بيشتر گروهها آسيبپذيرتر بوده و در معرض خطرات جدي قرار دارند و جامعه بايد زنگ خطر اين آسيبها را حس كند و نسبت به اين معضلات اجتماعي حساس بوده و در جهت كاهش آنها قدم بردارد.
كودكي كه امروز در دل اين آسيبها رشد كرده و جرم، اعتياد و بسياري از تخلفات ديگر با گوشت و خون وي آميخته ميشود، نميتواند سرمايه خوبي براي كشور باشد.پس لازم است مسئولان و مديراني كه در اين زمينه مسئوليت دارند، فارغ از بحثهاي سياسي و جناحي به صورت جدي و مستمر در جهت كاهش آسيبهاي اجتماعي قدم بردارند.
زنگ خطر آسيبهاي اجتماعي براي جامعه
سارا گلستانی/ کارشناس ارشد مشاوره خانواده
آسيبهاي اجتماعي طي سالهاي اخير تنوع وگستردگي بيشتري يافته و همچنين تعداد زيادي از افراد را نيز درگير خود كردهاند. زنان و مردان كارتن خواب و معتاد، كودكان كار، نوزدان معتاد و… از جمله اين معضلات اجتماعي هستند. اما در مورد نوزادان معتاد بايد گفت وقتي در مورد اين گونه نوزدان بحث ميكنيم بايد بدانيم زني معتاد بوده كه چنين نوزادي را به دنيا آورده است و اگر بخواهيم در مورد راهكارهاي كاهش نوزدان معتاد بحث كنيم ابتدا بايد تعداد زنان معتاد را كاهش دهيم.
البته نكته قابل تامل اين است كه وقتي در جامعهاي اعتياد ميان زنان افزايش مييابد به اين معناست كه ميزان مهر، محبت، عاطفه و ارتباط عاطفي در جامعه كاهش يافته،يا به عبارت ديگر نيازهاي عاطفي زنان برآورده نشده و از آنها حمايتهاي لازم به عمل نيامده است . در نتيجه سطح استرس وناامني زنان بالا رفته و اين عوامل سبب روي آوردن زنان به رفتارهاي پرخطر نظير اعتياد شده است. البته اين موضوع ميتواند نوعي هشدار و زنگ خطر براي جامعه باشد كه ميزان ارتباط عاطفي و انساني در آن جامعه روبه كاهش است.
اما با توجه به افزايش آسيبهاي اجتماعي به ويژه افزايش تولد نوزدان معتاد و درگير شدن تعداد زيادي از افراد به ويژه زنان با آنها لازم است از سوي مسئولان راهكارهاي كاهش اين آسيبها ارائه شود كه در اين راستا اقدامات آموزشي و سپس كارهاي اجرايي توسط مسئولان امر ميتواند در اين زمينه موثر باشد.
پس ابتدا بايد زناني كه در معرض خطر اعتياد هستند شناسايي شوند و سپس در زمينه رفتارهاي پرخطر و عواقب آن، آگاهيهاي لازم به آنها داده شود. بسيار مهم است كه راههاي جلوگيري از بارداري به اين گونه زنان آموزش داده شود و حتي در صورتي كه باردار شدند بايد شناسايي شده و پيش از تولد نوزاد به مراكزي بهداشتي ارجاع داده شوند تا تشخيص داده شود كه نوزاد آنها سالم است يا خير تا در صورتي كه نوزاد سالم نبود از به دنيا آمدن وي جلوگيري شود.
قدم بعدي پيشگيري از بارداري زناني است كه به اصطلاح كارگر جنسي هستند يا زناني كه از قشر فقير و آسيب ديده اجتماع هستند. البته اين وظيفه هر دولتي است كه براي قشر ضعيف جامعه برنامههاي آموزشي داشته باشد تا آنها را از فقر فرهنگي برهاند تا به جامعه لطمهاي وارد نشود.
نبايد از ياد ببريم كه امروز شاهد افزايش زنان كارتن خواب هستيم. زناني كه بهواسطه فقر و اختلالات رواني و اختلالات خانوادگي خانه و كاشانه خود را از دست دادهاند. پس قدم بعد ايجاد امكانات رفاهي براي رفع نيازهاي اوليه آنها توسط دولت است . در اين زمينه لازم است آسايشگاههايي امن همانند خانه براي اين افراد درنظر گفته شود تا آنها تحت مراقبتهاي درماني قرار گيرند. اين افراد بايد آگاهي يابند كه رابطه جنسي آنها نباید منجر به بارداري شود زيرا ممكن است اين افراد تحت تاثير مواد مخدر رابطه جنسي برقرار كرده كه در اين صورت اختيار و اراده كافي را نداشته و منتج به بارداري شود.
پس بايد گفت مديريت كردن بارداري در زنان كارتن خواب فرايند اجتماعي است كه حتي نميتوان انتظار داشت كه پس از آموزش، اين مادران به حدي از مهارت برسند كه اين قضيه را خودشان مديريت كنند.
زيرا ما با افرادي روبهرو هستيم که علاوه بر پايين بودن مهارتهايشان، مشكلات يادگيري نيز دارند. بنابراين اين وظيفه جامعه است كه آنها را هدايت كند. اما برخي از افراد راه حل كاهش نوزادان معتاد را عقيمسازي زنان معتاد ميدانند كه در اين رابطه بايد گفت اين كار اميد به زندگي را در اين افراد از بين برده و ممكن است اميد برگشت به زندگي و ترك اعتياد را از آنان بگيرد و اين به نفع درمان آنها نخواهد بود. در اين زمينه لازم است قوانين و مقرراتي در مورد سقط جنين براي مادراني كه جنين آنها سالم نبوده و معتاد است و با دنيا آمدن كودك معضلاتي براي خود كودك، خانواده و در آينده نيز براي جامعه خواهد داشت، درنظر گرفته شود.البته فكر ميكنم تا سه ماهگي اين قانون وجود دارد و بالاي سه ماه نياز به مجوز خاص قانونگذار است. سازمان بهزيستي وظيفه كمك كردن به بهبود وضعيت زندگي افراد جامعه رادارد و بعد شهرداري است كه مستقيما با آسيبهاي اجتماعي و اين افراد در ارتباط است كه به نظر ميرسد متاسفانه كار جدي در اين زمينه انجام نميشود زيرا روز به روز شاهد افزايش معضلات و آسيبهاي اجتماعي مانند كودكان كار و مردان كارتن خواب و… هستيم.اما سازمان ديگري كه در اين زمينه ميتواند موثر باشد، سازمان نوپایی به نام سازمان نظام روانشناسي است كه ميتواند كمكهاي تخصصي در اين زمينه داشته باشد والبته سازمانهاي دیگرنیزمیتوانند همراه شوند و این آسیب جدی اجتماعی رامدیریت کنند.