مایک پمپئو در گفتگو با تلویزیون فارسی صدای آمریکا، گفت: هدف دولت دونالد ترامپ، نه تغییر رژیم جمهوری اسلامی بلکه تغییر رفتار این حکومت است و آمریکا تا وقتی از اپوزسیون جمهوری اسلامی حمایت می کند که «هدفشان با ما یکی باشد». البته عدده ای این گفته را رد و معتقد اند که وزیر امورخارجه ایالت متحده چنین سخنی را به زبان نیاورده و تنها یک اشتباه از سوی مترجم برنامه میباشد. در این مقاله فرض را بر صحتِ این گفته میگذارم و سعی میکنم معنای این گفته را برای خوانندگان این مطلب توضیح دهم. ناگفته نماند که برابر منشور سازمان ملل متحد هیچ عضوی از اعضای سازمان ملل متحد نمی تواند تهدید به تغییرعضو دیگری ازسازمان ملل متحد نماید.مگر بر اساس اصل ۴۲ فصل هفتم سازمان ملل متحد.(در خطر بودن صلح و امنیت جهانی،آنهم بشکل جمعی و تصویب در شورای امنیت).
اگر پاییه حمایتِ ایالت متحده را مشروط به پذیرفتن شرطِ آنها بگذاریم، باید در مرحله اول به صورت شفاف توضیح داده شود که آیا این رژیم دست به تغییر رفتار خواهد زد یا خیر؟ تعریف از پذیرش تغییر رفتار چیست؟ کسانی که این تئوری را در رژیم دنبال میکنند چه کسانی هستند؟ چه مواردی را میخواهند تغییر دهند؟ آیا اصلا این رژیم قابلیت آن را دارد؟
این اشخاصِ درون حکومتی زمانی که خواهان تغییر رفتار بودند، خواسته هایی را عنوان کردند؛ از جمله لغو نظارت استصوابی شورای نگهبان،تغییر بخش هایی در قوانین اساسی و مدنی، آزادی نسبی اجتماعی، پذیرش معاهدات بین المللی مانند لغو شکنجه، رفع تبعیض و احترام به آزادی زنان و… . قصهِ دراز تغییر در رفتار که آقای مایک پمپئو از آن نام برد از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۸ ادامه دار بود؛ بعد از سال ۱۳۸۸ تغییر خواه ها به استمرارطلبان تبدیل شدند. در آن زمان صحبت از نظامِ مشروطهِ ولایت فقیه نیز مطرح شد اما بعد از سال ۱۳۸۸ آن ها با اعتدال طلبان و اصولگرایان هم ردیف شدند و دیگر مطالبه و خواسته هایشان مطرح نبود.یعنی استمرار نظام برای تغییر خواهها مهم تر از مطالباتشان شد. شعار هایشان مثل لغو نظارت استصوابی، رعایت حقوق و آزادی های مدنی و تغییر در قانون اساسی حتی در میتینگ و گفتمان هایشان جایی نداشت.
دلیل تغییر ناپذیری آن را باید در ساختار و ماهیت ایدئولوژیک آن جستجو کرد. در این سیستم تو در تو برای اصلاح و تغییر آن باید در مرحله اول پست و مقام داشته باشید، برای رسیدن به آن پست میبایست چهارچوب و وفاداری شما به ولایت مطلقه فقیه اثبات شود. در مرحله دوم یعنی بعد از تسخیرِ پست مربوطه شما تلاش دارید تا تغییر ایجاد کنید، اما با یک دَر محکم به نام بیت رهبری که دستِ بالا را در تمام ارکان قدرت دارد روبرو میشوید. در نهایت شما برای تغییر در رفتار دو انتخاب پیش رویتان است. یا میباست چهارچوب های دیکته شده از سویِ نهادهای دست بالای رژیم را پذیرفت که در نتیجه شما ماهیت تغییر خواهیتان را بدلیل حفظِ پست و مقام خود از دست میدهید و یا اینکه شما بر خواسته خود که همان تغییر خواهی است تاکید میکنید که در نتیجه از گردونه قدرت به حاشیه رانده میشوید. برای اثبات این ادعا سرنوشت دو تن از افراد رژیم، آقای خاتمی و منتظری را مطالعه کنید.
همانطور که رهبرِ رژیم در اواخر گفت: بر اساس سنت و امر خدا وظایفمان را انجام و مجری آن هستیم. و قوانین ما همان فرمان خداست که توسط شورای نگهبان محافظت میشود و اجازه نمیدهیم چیزی غیر از آن انجام شود. در نتیجه با توضیحات مختصر تا حدودی متوجه شدیم که رژیم تغییر ناپذیر است.
حال با توضیحات فوق آیا رژیم به خواسته ۱۲ ماده ای ایالت متحده تن خواهد داد؟
بعد از برهم خوردن توافق هسته ای ایران، امریکا از ایران برای نشستن بر سر میز مذاکره ۱۲ خواسته را عنوان کرد و آقای پمپئو در سخنرانی روزهای اخیر خود بر آنها تاکید داشت. خلاصه آن خواسته ها به صورت کلی ۱ ـ سقف زمانی برای عدم غنی سازی دیگر موضوعیت ندارد و همیشگی است ۲ ـ صنعت موشکی رژیم باید بلوکه شود ۳ ـ عدم دخالت در کشورهای دیگر و دست برداشتن از حمایتِ گروه های تروریستی است. در مقابل رهبر ایران علی خامنه ای هفت خواسته را از اروپا عنوان میکند: «صدور قطعنامه علیه آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل»، «مطرح نشدن برنامه موشکی و اقدامات منطقهای ایران در مذاکرات»، «تضمین تجارت با ایران از سوی بانکهای اروپایی»، «تضمین فروش کامل نفت ایران»، «جبران بدعهدی گذشته» و «مقابله با تحریمهای آمریکا» «اگر اروپاییها در پاسخگویی به مطالبات ما تعلل کردند، حق ایران برای آغاز فعالیتهای هستهای محفوظ است» و در ادامه مقامات بلند پایه رژیم مانند علی شمخانی دبیر کل شورای عالی امنیت ملی، امیر حاتمی وزیر دفاع، سید یحیی رحیم صفوی مشاور خامنهای و فرمانده پیشین سپاه و… به خواسته های ایالت متحده واکنش نشان داده و خواستارِ ادامه روند فعلی بودند.
با توجه به خواسته های دو طرف و توضیحات در قسمت اولِ مطلب نشان میدهد که به طور کل خواسته های ایالت متحده دو راهِ منتهی به بن بست را بر سر راه رژیم ایران قرار داده است.
سناریو اول: اگر احتمالِ نرمش دیگری را از رژیم شاهد باشیم آنگاه رژیم میرود پای یک عمل جراحیِ کاملا عمیق، به این صورت که باید از کشور های سوریه، یمن، عراق، بحرین ، لبنان و… خارج شود، عدم حمایت ازگروه های تروریستی، پایان دادن به هرگونه فعالیت هستهای برای همیشه، پایان دادن به ساخت موشک های دور برد، باز کردنِ زمینه های یک اقتصادی باز و شفاف و حذف سپاه پاسداران. به این تعبیر که رژیم با ظاهری کاملا متفاوت از امروز در خواهد آمد. این همان برنامه ای است که می تواند از ایران یک ترکیه در عرصه ی اقتصادی-اجتماعی و یک عربستان سعودی در حوزه ی سیاسی بسازد و ایران را به یک متحد طبیعی غرب در منطقه ی حساس خلیج فارس تبدیل سازد.در نتیجه وضعیتی که با خروج آمریکا از توافقنامه اتمی رقم خورد، نظام را در برابر شرایطی قرار داده که در آن نه میتواند به اروپا اتکا کند و نه رو به روسیه و چین بیاورد؛ شروط ۱۲ گانه وزارتخارجه آمریکا که با تائید و پشتیبانی نهادهای دیگر از جمله پنتاگون صورت گرفت، دیگر چیزی از رژیم به شکل کنونی اش باقی نمیگذارد. اما با توجه به واکنش های طرفِ ایرانی و بدلیل انجماد در سازوکار های قدرت و نبود شفافیت در درون رژیم، من احتمال این اتفاق را اگر نگویم صفر اما نزدیک به آن میدانم.
سناریو دوم: و اما اگر رژیم برای پذیرش خواسته ایالت متحده پای میز مذاکره نرود، آنگاه با موقعیتِ تازه ای روبرو خواهد شد. محاصره اقتصادی اتفاق خواهد افتاد و شرایط را در درون کشور با وجود بحران هایی مانند: اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، محیط زیست، قومی و… بسیار وخیم تر از امروز خواهد کرد. در نتیجه رژیم میبایست با اعتراضات و اعتصابات بسیار عمیقتر و گسترده تر از گذشته رو به رو شود که با وجودِ اهرم فشار از بیرون دیگر شانسی برای مقابله نخواهد داشت چرا که رژیمِ ایران برای ماندن در قدرت به حمایتِ دو عنصرِ اساسی نیاز دارد، یعنی حمایتِ خارجی و درونی که امروز با عملکردِ فرقه گرایانه خود هر دوی آنها را از دست داده است. و این شرایط ناگفته پیداست که معنایش برای نظامی که ولی فقیهاش گفته بود: ” در آن کشورها میجنگیم تا در تهران نجنگیم” یک پایان به تمام معناست.
با توجه به توضیحات فوق رژیم در دو راهی بن بست قرار گرفته و چه پای پذیرش مذاکرات جدید برود و یا رد کند، در هر دویِ این سناریوها برای رژیم به معنی پایان است. به تعبیر من تغییر رفتار رژیم که از زبان وزیر خارجه ایالت متحده بیرون آمده است، با توجه به شرایط فعلیِ رژیم همان تغییر رژیم تعریف میشود.