زندانی سیاسی و عقیدتی بی قید و شرط آزاد باید گردد! زندان، شکنجه، اعدام ملغی باید گردد! (بخش چهارم) امیرجواهری لنگرودی

a.javaher99@gmail.com

پیشتر در بخش سوم این یادداشت با همین عنوان آورده‌ام: « … نظام اسلامی و در رأس آن خامنه‌ای که به مثابه خدای دهه شصت مشغول جان کندنه و دارد آخرین جفتک و خنجش را به مردمان ما می‌زند. دیکتاتور تماماً فاسد که با رها کردن قلاده‌ی باندهای مافیایی و انداختن آن‌ها به جان و مال مردم و بی تفاوتی دولت برابر این همه بحران و فشار درجامعه، قصد دارند با تحمیل گرسنگی و گسترش بحران‌های زیستی و فلاکت همه جانبه اقتصادی بر کل حیات جامعه، از تمامیت مردم ما انتقام بگیرند. از این منظر۹۰ میلیون مردم جامعه ایران زندانی سیاسی و گروگان این حکومت جنایتکار ضد بشری هستند و دوره می‌کنند شب را و روز را و هنوز را، تا این چرخ کج مدار ازحرکت باز ایستد…» (۱) در اینجا باید افزود: در تمام حکومت‌های استبدادی، زندان، بازجویی، شکنجه، اعدام همواره فاصله بین مردم و توده عظیم اجتماعی همان جامعه، بین مردم و دیکتاتور حاکم همان نظام را تعیین می‌کند. زندان تنها به مثابه قفسی محبوس در گنجای مأوای شخص زندانی نیست، بلکه خانه‌ی امنی برای بقا و دوام خود دیکتاتورهم است. چرا که هر دیکتاتوری می‌اندیشد که با داشتن زندان، جایی برای مخالفین‌ام و محفظه‌ای برای محبوس کردن همه‌ی آنها که به نیستی‌ام فکر می‌کنند و برای آن نقشه می‌کشند، در چنته ام دارم و به وقت لزوم همان قفس‌ها را برای رفع خطر از خودم، بدل به گورستان هر زندانی می‌سازم.
از این‌رو آفرینش همه‌ی ابزار سرکوب و شکنجه، از گیوتین گرفته، تا قپانی و آپولو، شلاق و ناخن کشی، اتوی داغ، آزار جنسی، قطع ملاقات‌ها و ده‌ها ابزار دیگر شکنجه، شکل جباریت شخص بازجو، تنها با هدف شکستن شخص زندانی و تثبیت موقعیت دیکتاتور است. از هیتلر و موسیولینی گرفته تا صدام و خمینی و اخیراً نتانیاهوی کودک کُش گرفته و خامنه‌ای مردم کُش ، همه نمونه‌های تپیک دیکتاتوری مجسم‌اند.
باید گفت: همه‌ی حکومت‌های دیکتاتوری در همه‌ی ادوار تاریخی همین خط سیر را با پیچ و خم ویژه‌ی خود طی کرده‌اند. اما عنصر مقاومت، نسل اندر نسل توده مردم با وجود زندان، شکنجه و اعدام، عرصه را برای استمرار دیکتاتوری‌ها تنگ کرده‌اند.
چه نیک گفته‌اند: « مقاومت زندگی است» مستندات آورده شده دراین یادداشت از ایستادگی زنان در سه شنبه‌های نه به اعدام تا تن ندادن به گزینه‌ی زندانبانان، همه و همه از جنس مقاومت زندانیان در همین دوره‌ی حاکمیت اسلامی، نشانه‌ی ایستادگی و مقاومت زندانیان سیاسی و عقیدتی در برابر کلیت نظام اسلامی است.
فراتر از این، در تاریخ هر کشوری، لحظاتی هستند که دوران سازند و اکنون تاریخ کشورمان نیز در دل یکی از این لحظات خطیر قرار دارد و درست در چنین لحظات بس مهم، وظیفه سنگینی روی دوش ما چپ‌ها و آزادی‌خواهان قرار داده که خرده فرمایشات منفعت طلبانه‌ی دیگران را نشخوار نکنیم. هنوز مردم ما در ایران با درد و رنج و تعب پس از آتش بس شکننده‌ی بعد از جنگ دوازده روزه‌ی نظام جنایت کاراسرائیل با حکومت فاشیست اسلامی ایران، با دشواری‌ها روبه‌رویند و درست در چنین هنگامه‌ی ناسازی، طناب‌های حاکمان بی مقدار نظام جنایتکار و اعدامی اسلامی،همچنان دنبال گردن می‌گردند. نمونه‌های ظلم و ستم بی‌حد و ضد بشری که حکومت در روزهای اخیر علیه زندانیان سیاسی اعمال کرده، فراوان است…
تأئید مجدد حکم اعدامی که نقض شده بود
امیر رئیسیان، وکیل کارگر زندانی، خانم شریفه محمدی از تأیید حکم اعدام این فعال کارگری در دیوان عالی کشور خبر داده و گفته است: «شریفه محمدی، فعال کارگری، پیش‌تر از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب رشت به اعدام محکوم شده بود. پس از اعاده دادرسی، شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور این حکم را به دلیل ایرادات متعدد، از جمله عدم ارتباط او با عملیات مسلحانه، عدم اثبات عضویت در تشکیلات موضوع بغی یا گروه باغی، و همچنین وجود اشکالات در نظریه ضابط، نقض و پرونده را به شعبه هم‌عرض ارجاع داده بود.

بر همین اساس، پرونده در شعبه دوم دادگاه انقلاب رشت دوباره بررسی شد، اما این شعبه «نظریه ضابط را حجت قرار داده» و مجدداً حکم اعدام صادر کرد. پس از صدور مجدد حکم، وکلای این فعال کارگری بار دیگر اعاده دادرسی دادند و پرونده دوباره به شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور ارجاع شد.»
امیر رئیسیان می‌گوید: «با وجود اینکه هیچ‌یک از ایراداتی که پیش‌تر شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور بر مبنای آنها حکم را نقض کرده بود، برطرف نشده است، این بار این شعبه حکم اعدام را تأیید کرده است.» (۲)
روایت یک صحنه‌آرائی برای سرکوب وحشیانه
ابوالفضل قدیانی، مصطفی تاجزاده، مهدی محمودیان

در روزهای اخیر، قوه قضائیه با انتشار چند ثانیه تصویر گزینشی از ابتدای حرکت و لحظه رسیدن به زندان اوین، مدعی شده که انتقال زندانیان سیاسی از زندان تهران بزرگ بدون کوچک‌ترین درگیری، ضرب‌وشتم یا هتک حرمت انجام شده است. این در حالی است که صدها زندانی سیاسی و عادی، و نیز بیش از هزار نیروی امنیتی و انتظامی از سپاه، وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و یگان‌های ویژه، شاهد مستقیم صحنه‌هایی از خشونت، ضرب و جرح و بی‌حرمتی آشکار بوده‌اند.
حدود ساعت ۲۳ شب پنج‌شنبه ۱۶ مرداد چراغ‌های سالن و بندها روشن شد. به ما اطلاع دادند که ساعت چهار صبح روز جمعه با تعدادی اتوبوس از زندان تهران بزرگ به زندان اوین منتقل خواهیم شد. به هر نفر یک عدد گونی پنجاه کیلویی دادند و گفتند همه وسایلتان را داخل آن بریزید.
در جلوی تیپ دو که قصد سوار شدن بر اتوبوس‌ها را داشتیم، ده‌ها عکاس و صدها نیروی امنیتی از گروه‌های مختلف، از سپاه و وزارت اطلاعات تا سازمان اطلاعات نیروی انتظامی و یگان انتظامی سازمان زندان‌ها، با ده‌ها ماشین منتظر خروج ما از تیپ ۲ بودند. در مقابل درب، دستبند و پابند در اختیار سربازان بود تا به دست و پای زندانیان بزنند.
ده نفر آخر سالن ۹ شامل ابوالفضل قدیانی، مصطفی تاج‌زاده، مهدی محمودیان، امیرحسین موسوی، حسین شنبه‌زاده، خشایار سفیدی، محمدباقر بختیار، سعید احمدی، سیامک ابراهیمی و مطلب احمدیان حاضر به زدن دستبند نشدند.
ابتدا از ورودشان به اتوبوس ممانعت شد، اما با هماهنگی تلفنی مسئولین امنیتی اجازه خروج بدون زدن دستبند به این عده داده شد. همه چیز آماده یک پروژه به نظر می‌رسید. بعد از توقف اتوبوس در بین راه تیپ دو تا درب خروج، حدود ۳۰ نفر سرباز با باتوم و حدود ۵۰ نیروی نوپو با لباس‌های به اصطلاح دیجیتالی در پشت و مقابل سربازها یک تونل ایجاد کردند.
ما از اتوبوس خارج شدیم. در حال حرف زدن بودیم که یک سرهنگ و یک لباس شخصی با هیکلی خیلی درشت و چاق به سربازها و نیروهای با لباس دیجیتالی دستور حمله دادند.
تقریباً هر کدام از ما ده نفر چندین نیروی انتظامی و امنیتی روی سر و گردن‌مان سوار شدند. ابتدا زیر پای حسین شنبه‌زاده و خشایار سفیدی زدند و هر کدام چندین سرباز روی کمر و گردن‌شان نشستند، سپس محمودیان به خاطر درگیری لفظی که دوبار یکی در زمان عکس گرفتن مامور سازمان زندان‌ها داخل اتوبوس و یکی درگیری لفظی با سرهنگی که داخل اتوبوس تهدید کرده بود، ابتدا با اصابت باتوم یک سرباز به سرش به زمین خورد و بعد توسط چند نیروی یگان و لباس شخصی روی زمین به سمت بیرون تونل کشیده شد.
آقای قدیانی با ۸۲ سال سن توسط چند سرباز ۱۸ ساله به زمین زده شد؛ آقای بختیار و سعید احمدی هم به زمین زده شدند. آقای بختیار چندین بار از زمین بلند شد و دوباره به زمین زده شد. امیرحسین موسوی با ضربه‌ای محکم به سینه اش و توسط دو سرباز به زمین کوبیده شد و سپس روی کمرش نشستند و با فشار به دستانش دستبند زدند.
مطلب احمدیان در حالی که به زمین خورده بود، حداقل توسط ۵ نفر با ضربات لگد به شکم و پهلو مورد حمله قرار گرفت. سیامک ابراهیمی که به سمت مطلب احمدیان رفته بود تا مانع وحشیگری علیه او شود، به زمین زده شد و دستش به دست مطلب دستبند شد. آقای تاج‌زاده را مجبور کردند روی زمین بنشیند. سپس روی آسفالت خواباندند و به دستانش دستبند زدند.
ما به عنوان آخرین اتوبوس قرار بود از درب تهران بزرگ خارج شویم و با اسکورت ماشین‌های انتظامی به سمت اوین حرکت کنیم. نحوه انتقال به این صورت بود که اتوبوس‌ها پشت سر هم قرار می‌گرفتند و چند ماشین در جلو، چند ماشین از عقب و چند ماشین در کنار، اسکورت را تشکیل می‌دادند. اما انگار قرار نبود این روز نکبت‌بار تمام شود.
آنها یقه محمودیان را کشیدند و در حالی که دستانش از پشت دستبند خورده بود، با زور از اتوبوس بیرونش بردند. به دستور سرهنگ مزبور محمودیان با دستانی که از پشت بسته شده بود، مورد حمله قرار گرفت.
زندانی‌ها اعتراض کردند و هر کدام که امکان داشت، از اتوبوس خارج شدند، و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. محمودیان را پس از چند بار به زمین زدن، به سمت صندوق یک ماشین بردند و به پشت صندوق انداختند.
این اتفاقات جلوی درب خروج افتاد، به همین دلیل اکثر اتوبوس‌ها شاهد این رفتارهای وحشیانه بودند. تقریباً در تمام لحظات درگیری، صدای فریاد زندانیان علیه دیکتاتور و شخص رهبر فضای خروجی زندان را پر کرده بود. زندانی‌ها با گرایش‌های مختلف مشت به شیشه می‌کوبیدند و اعتراضشان را فریاد می‌زدند. ( ۳)
این نمونه‌ها که آوردم آشکارا حکایت از نقض حقوق زندانیان و رفتار غیر قانونی زندانبان‌ها و مزدوران حکومت دارد. و می‌تواند معیاری برای درک و داوری جامعه جهانی و افکار عمومی کشور ما، پیرامون جنایات روزمره‌ی درون زندان‌ها باشد که با قطع ملاقات‌ها، بی توجهی به درمان زندانیان و ممانعت از اعزام به درمانگاه زندان و بسی شکنجه‌ی آشکار و پنهان دیگر تؤأمان است. جنایاتی که نظام خون و جنون و جنایت در تمامی سال‌های سیاه حاکمیت‌اش خاصه در دو تابستان خونین دهه شصت (۱۳۶۰ و ۱۳۶۷) با قتل عام زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندان‌های سراسری ایران اعم از زنان و مردان زندانی و حتی در کف جامعه هم در بیش از چهار دهه مرتکب شده و جنبش عظیم دادخواهی برای مقابله با همین جنایات است که فعال شده است. جنبشی عظیم و فراگیر در لایه‌های گوناگون اجتماعی که باز پرداختن بدان مجال و مقالی دیگر می‌طلبد… ادامه دارد… سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ برابر با ۱۹ اگوست ۲۰۲۵
منابع:
۱) امیرجواهری لنگرودی: زندانی سیاسی و عقیدتی بی قید و شرط آزاد باید گردد. زندان، شکنجه، اعدام ملغی باید گردد (بخش سوم)
https://www.andishe.nu/karegari/maghalat/2025/08/07/Zandani_sasi_azad_bayad_Gardad(3)_AmiR.pdf
۲) روزنامه شرق، امیر رئیسیان، وکیل شریفه محمدی،از تأیید حکم اعدام این فعال کارگری در دیوان عالی کشور خبر داد، ۲۵ مرداد ۱۴۰۴
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-1041489
۳) توئتر (X) آقای مهدی محمودیان:
https://x.com/MahmoudianMe/status/1955215192259768359

اینرا هم بخوانید

چرا روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آقا صابر سرکار نرفت؟- منوچهر تقوی بیات

آن روز یکی از روز های معمولی هفته بود. ما توی کوچه حسام لشکر، روبروی …