یک سال پُر تلاطم؛ سالی پُر از رنج و فقر و سایه سنگین ارتجاع فرهنگی و سیاسی که زندگی همگان را به مرز فاجعه نزدیک کرده است؛ سال حقوقهای کم که حتی ممکن نیست یک هفته در ماه با آن بیدغدغه سر کرد؛ سال مصیبت و عدم برخورداری از درمان مناسب، سال بیدارویی و سال ترک تحصیل وسیعتر کودکان بیشتر.
سالی که به پایان خود میرسد، سال هجوم دستجات مافیایی وابسته به جمهوری اسلامی به تهمانده سفره مردمی بود که با هزار مشقت نتوانستند یک روز خوش در زندگی تجربه کنند. سال خشکسالیهای پیاپی و خاموشیهای مداوم و سرما و سردی خانهها و سال سیلابهای بنیانکن که هستونیست مردم را تاراج کرده است.
از این سال، دیگر چه مانده است که بشود به آن دلخوش بود؟ سال اعتیادهای وسیعتر که حتی زندگی کودکان ۹ – ۱۰ساله را نیز به خطر انداخته است؛ سال پایین آمدنِ باز هم بیشتر سن تنفروشی برای تأمین یکلقمه غذا. آری سال خودکشیهای وسیعتر و سال سیاه دستگیریهای بیشتر و به بند کشیدنهای وسیعتر؛ سال خون و اعدام و به عزا نشاندن مردم در غم عزیزان اعدام شده. بهراستی که خوفناک است این پنجرهای که بهسوی زندگی ما مردم ایران گشوده شده است.
سالی که میلیاردرها پولدارتر شدند و آقازادهها بیشتر پُز دادند و ثروت بادآوردهشان را با وقاحت هرچهتمامتر به رُخ کشیدند. سال بد، سال نابودی طبیعت و انباشتهشدن زبالههای بیشتر در دل طبیعت و جنگل و سال آلودهشدن بیشتر دریاها. دنیای خوفناکی است اگر این تنها تصویر زندگی در ایران میبود.
سایهبهسایه این تصویر دهشتناک از زندگی، یکدنیای دیگر نیز سر برافراشته است و زندگی را با بانگ بلند فریاد میزند. سال امید.
سالی با ضربآهنگ تند مقابله با حجاب اسلامی، سال زنانی که زندگی را در هر نبرد نفس میکشند و کوتاه نمیآیند. سال بیحجابیهای گستردهتر و ایستادگی در مقابل مجلس و دولت و قوه قضاییه که نمیتوانند دشنه بر موهای رهای زنان بکشند. سال نمیتوانیمهای حکومت در مقابل دختران و زنانی که مشت به آسمان میکوبند و از هویت و کرامت خود سنگر به سنگر دفاع میکنند. سال لخت شدن پریوار “آهو دریایی” و پرواز آوازهای “ترانه احمدی”. سال سازماندادن مبارزه علیه اعدام در ایران و جهان و سال زندانیان سیاسی با آن فریادهای رسا علیه استبداد و سال اعتصابات کارگران و پرستاران و معلمان و بازنشستگان. سالی که کردستان دست به تحصن زد و کرکرهها یکی پس از دیگری در تقابل با جمهوری اسلامی پایین کشیده شدند. سالی که دانشجویان باز هم مرگ حکومت را فریاد زدند. آری سالی که جامعه در اوج فقر و فلاکت اقتصادی، زندگی انسانی و جامعه انسانی را پرچمی کرد برای پیروزی بر ستمگران. سالی که زمستان سخت و نفسگیر را پشت سر میگذاریم تا بهار پُر طراوت و سرشار از سبزینگی و زندگی را جشن بگیریم. سالی که با رقص و شادی به استقبال بهار طبیعت و بهار زندگی میرویم.
سالی که آخرین روزهای آن را پشت سر میگذاریم، سال انزوای بیشتر خامنهای و جدال داخلی حکومتیها بر سر اینکه چگونه در برابر این جامعه تشنه آزادی و برابری و عدالت اجتماعی دوام بیاورند. سالی که سران حکومت اسلامی در وحشت از نفوذ جاسوسان خودی و خارجی در پشت دیوار وحشت، به خود لرزیدند و حزبالله و اسد و محورهای تروریستی حکومت یکی پس دیگری به خاک افتادند.
و… اما، سالی که در پیش است باید سال اتحاد و مبارزه و ایجاد تشکلهای مبارزاتی وسیعتر باشد. سالی که همه جامعه تبدیل به یک تن واحد شود بهعنوان شهروندانی که رفاه و آسایش و برابری میخواهند. سال عزم به اینکه برای رسیدن به جامعه انسانی میشود آخرین فرصت بقا را از حکومت اسلامی گرفت. سال ۱۴۰۴ میتواند تبدیل به سال پیروزی شود که حزب کمونیست کارگری به قدمت عمر مبارزاتیاش برای آن جنگیده، متشکل کرده و سازمان داده است. سالی که این حزب با همه توان در جهت اتحاد جامعه و تشکلهای مبارزاتی و شبکههای میدانی مبارزاتی لحظهای درنگ نکرده است. ما سال بد را به سال پیروزی و امید به دنیایی بهتر تبدیل میکنیم. ما میتوانیم! سال نو مبارک.