مندرج در کارگر کمونیست ۷۱۹
سال گذشته سال کولاک جنبش کارگری یا بهتر است بگویم جنبش طبقه کارگر بود. وقتی از جنبش کارگری سخن میگوییم باید فورا توضیح دهم که به اعتراضات و اعتصابات و تجمعات گسترده کارگران شاغل و بیکار، بازنشستگان، معلمان، پرستاران و همه بخشهای محروم و کارکن جامعه اشاره دارم که کاملا به هم تنیده هستند. جبنبش کارگری در سال گذشته بسیار گسترده و هر روزه بود. اینجا به چند نقطه عطف مهم آن می پردازم. اعتراضات قدرتمند کارگران نیشکر هفت تپه، اعتصابات سراسری کارگران پیمانی نفت، یکشنبه های اعتراض بازنشستگان و اعتراضات سراسری و حماسی معلمان در سال ۱۴۰۰ نقطه عطف های مهم جنبش کارگری در سال گذشته بودند. نقطه عطف هایی که جنبش کارگری را بطور واقعی وارد فاز جدیدی نموده و چهره آنرا بیش از بیش متحول کرده است.
در نیشکر هفت تپه ظاهرا حکم خلع ید از اسدبیگی این سردسته باند مافیایی حاکم بر این شرکت داده شده بود، اما مبارزه کارگرن از همان آغاز سال ۱۴۰۰ علیه توطئه گری های حکومتیان و مقامات مسئول درجهت عقب زدن مبارزاتشان و نگاهداشتن اسدبیگی بر سر کار ادامه یافت . تا اینکه سر انجام در مهرماه بود که در نتیجه ۵ سال مبارزه حماسی این کارگران اسد بیگی خلع ید شد و از هفت تپه بیرون رانده شد. نیشکر هفت تپه و باند مافیایی اسدبیگی که مستقیما در اتصال با بخش های مختلف حکومتی بود، آینه ای تمام عیار از بساط سرمایه داری مافیایی حاکم در ایران است. از همین رو مبارزه این کارگران چالش کل این سیستم دزدی و چپاول بود و موفقیت آنان ضربه ای بر این ساختار پایه ای جمهوری اسلامی بود که به کل کارگران و جامعه راه نشان داد. کارگران نیشکر هفت تپه همچنین در مبارزاتشان با تاکید بر تصمیم گیری جمعی و نیز با پافشاری بر مدیریت شرکت تحت اداره شورایی و اعلام اینکه مجمع عمومی ۵ هزار نفره و مجمع نمایندگی منتخب مجمع عمومی آنها، تشکل واقعی آنهاست، عملا سنگ بنای شورا های کارگری را گذاشتند. بدین ترتیب این کارگران همراه با جلو آوردن گفتگان اداره شورایی و قراردادن آن در مقابل کل جامعه خود عملا دست بکار ایجادش شدند. با اتکاء به این قدرت بود که این کارگران در مبارزاتشان وارد عمل مستقیم شدند. شروع به اخراج مدیران فاسد و ضدکارگری از شرکت کردند و بعد نیز با گل گرفتن در شورای اسلامی بساط این نهادجاسوسی و ضد کارگری در این کارخانه را جمع کردند. کارگران نیشکر هفت تپه با همین قدرت توانستند مقابل سرکوبگری های حکومت بایستند، همکاران بازداشتی خود را آزاد کنند و فشار بیاورند که از اتهاماتی که بر آنها بسته شده بود، تبرئه شوند. و امروز نیز پیگیر دیگر مطالباتشان هستند. و این چنین بود که نیشکر هفت تپه پایتخت اعتصابات جهان نام گرفت.
کارگران نیشکر هفت تپه همواره تاکیدشان این بوده که خلع ید از اسد بیگی تازه شروع کار آنها برای پیگیری مطالباتشان است. تاکنون بخشی از مطالبات آنها از جمله پرداخت حقوقهای معوقه و به روز شدن آن، بازگشت به کار شماری از اکثر کارگران اخراجی و بسته شدن قرارداد بخشی از کارگران فصلی پاسخ گرفته است. اما بخش دیگری از مطالبات آنها از جمله بازگشت به کار اسماعیل بخشی نماینده محبوبشان، پایان دان به ادامه کاری عناصری از باند اسدبیگی در شرکت، مختومه شدن پرونده فرزانه زیلابی وکیل آنها و آزادی سپیده قلیان هنوز عملی نشده است و کارگران پیگیر این مطالبات هستند و در عین حال افزایش سطح حقوقها یک خواست فوری آنهاست ونیز به خلف وعده ها معترضند و زمزمه های اعتراض در میانشان شدت گرفته است. بعلاوه متاثر بودن کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز از مبارزات یکدیگر یک نکته قابل توجه است. از جمله در فولاد نیز ما شاهد تلاش کارگران برای شکل دادن به مجامع عمومی خود به عنوان مکانی برای متحد کردن صف مبارزاتشان و مقابله با شوراهای اسلامی بودیم. در آنجا نیز مبارزه با مدیران فاسد و ضد کارگر و تلاش برای بیرون انداختن آنها از شرت بخش مهمی از اعتراضات کارگران این مجتمع کارگری بوده و هست.
نقطه عطف دیگر درجنبش کارگری در سال گذشته اعتصابات سراسری کارگران پیمانی نفت بود. کارگران پیمانی نفت که در سال ۹۹ در اعتراض به قراردادهای برده وار پیمانی و شرایط دشوار معیشتی و کاری خود اعتصابی سراسری داشتند، در سال گذشته قدرتمند تر به میدان آمدند و با ورود هزاران کارگر پیمانی نفت به اعتصاب و کشیده شدن دامنه اعتراضات آنها به دیگر مراکز نفتی خونی جدید در شریان فضای اعتراضی جنبش کارگری و کل جامعه جاری شد. این اعتصابات دامنه اش به بیش از ۱۱۴ مرگز نفتی کشیده شد و در سالهای اخیر بی سابقه بوده است. اعتصابی در چنین ابعاد گسترده فضای اعتراض و مبارزه در مراکز نفتی را متحول ساخت. کارگران نفت با اعتراضات سراسری خود بطور واقعی ضربه محکمی به بساط پیمانکاران مفتخور و قوانین یا در واقع بی قانونی “مناطق ویژه اقتصادی” و نیز بر فضای امنیتی حاکم بر مراکز نفتی که سه پایه اصلی ساختار مراکز نفتی هستند زدند. بویژه. کارگران نفت با مبارزات خود خواست برچیده شدن بساط پیمانکاران که شکل غالب ساختارهای محیط های کاری در سطح سراسری است را قدرتمند تر به کف خیابان کشاندند و این اعتراضات تاثیرات خود را بر مبارزات بخش های وسیعتری از جنبش کارگری چون کارگران شهرداری، راه آهن، برق، معادن و آتش نشانی را که با همین معضل روبرو هستند، گذاشت و به مبارزات کارگران در این بخش ها تحرک بیشتری داد و بر فضای اعتراضات سراسری در این بخش ها دامن زد. همچنین شکل گیری “شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت” که خیلی زود جای خود را در میان کارگران و در جامعه باز کرد یک حرکت بسیار پیشرو و به موقع بود. پس از آن نیز شاهد این بودیم که کارگران پیمانی مجمع عمومی بزرگ خود را در هفشجان و متعاقب آن در ایذه و کرمانشاه و مراکزی دیگر برپا کردند و اینها رویدادهایی مهم در نفت بود. نفت بود. بدین ترتیب جنبش شورایی که سنگ بنایش را کارگران نیشکر هفت تپه گذاشته بودند گامی مهم به جلو برداشت و راه عملی سازمانیابی توده ای کارگری را جلوی کل جنبش کارگری قرار داد. در متن همین مبارزات بود که ما همچنین شاهد مقابله کارگران نفت با شوراهای اسلامی این نهادهای دست ساز حکومتی بودیم. و در عین حال در جاهایی دیدیم که کارگران با انتخاب نمایندگان واقعی خود پیمانکاران دزد و چپاولگررا وادار به مذاکره برسر خواستهای جمعی خود کردند. در نتیجه در جایی چون نفت که با سپرده شدن هر بخش از آن به یک پیمانکار، بخش بخش شده است. کارگران با اتکاء به جنبش مجمع عممومی به سوی قرار دادهای دسته جمعی که نتیجه درجه ای از سازمانیابی مبارزات آنها بود، حرکت کردند و این نیز تحولی مهم در مبارزات این کارگران و جنبش کارگری بود.
از سوی دیگر بازنشستگان خالق یکشنبه های اعتراض یک بخش دیگر از جنبش کارگری و دائم در اعتراض هستند که به سهم خود نقش مهمی در جلو آوردن خواست درمان رایگان به عنوان یک خواست سراسری کل جامعه داشته اند. بازنشستگان با یکشنبه های اعتراض و با اعتراضاتشان علیه فقر و تبعیض و نابرابری و اختلاسها و دزدی ها تاثیر به سزایی در فضای رادیکال مبارزات در سطح جامعه داشته اند. و همین امروز بخش های مختلف بازنشستگان از جمله بازنشستگان تامین اجتماعی، فولاد، مخابرات، معلمان بازنشسته و بازنشستگان نفت را می بینیم که با اعتراضات متوالی خود پیگیر مطالباتشان هستند. از جمله سخنان پر از خشم و اعتراض یکی از این بازنشستگان در تجمع اعتراضی شان در همین روزهای پایانی سال نشانگر حال وهوای اعتراضات آنان و کل جامعه بود. کارگری که فریاد زد و گفت:” “اینها کی هستند که باید در مورد زندگی ما تصمیم بگیرند؟ ما در سال ۵۷ جلوی رژیم (شاه) ایستادیم و رژیم را عوض کردیم. الان هم باید جلوی اینها بایستیم”.
و اما بخش دیگر از جنبش کارگری معلمان هستند که از آغاز مهر ماه سال ۱۴۰۰ مبارزات آنها وارد فاز جدیدی شد. کشیده شدن دامنه اعتصابات و تجمعات سراسری معلمان به بیش از ۱۵۰ شهر، تجمعات بزرگ و بعضا چندین هزار نفره آنان با حضور چشمگیر زنان و خواستهای رادیکال و پیشتاز آنان توجه کل جامعه را به سمت خود کشاند و اعتراضات قدرتمند آنان حماسی شد. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان در این سال با اتکای هر چه بیشتر به نمایندگان منتخب مجامع عمومی تشکلهای صنفی معلمان در شهرهای مختلف، به ظرف اتحاد سراسری معلمان و سازماندهی مبارزاتشان در ابعادی گسترده تبدیل گردید. بدینگونه معلمان توانستند الگویی از تشکل سراسری و توده ای کارگری را با اتکاء به مجمع عمومی و اعمال اراده مستقیم بدنه معلمین بدست دهند. از همین رو مبارزات آنها گامی عملی در پیشروی جنبش شورایی در سطح جامعه بود و از این زاویه هم در راستای حرکت کارگران نیشکر هفت تپه و کارگران نفت قرار گرفت و آنرا تقویت کرد.
معلمان با مبارزاتشان علیه فقر و تبعیض و نابرابری و با خواست تحصیل رایگان برای همه کودکان صدای اعتراض کل جامعه را نمایندگی کردند و بنا بر موقعیت اجتماعی خود در اتصال با جمعیت میلیونی خانواده های دانش آموزان و کل جامعه توانستند بیشترین حمایت های اجتماعی را از مبارزات خود بدست آورند. با اتکاء به این نیروی بزرگ اجتماعی بود که اعتصابات و تجمعات سراسری معلمان شکل گرفت و آنها توانستند به قطب قدرتمندی در مبارزات کارگری تبدیل شوند. از جمله معلمان در مقابل حکومت کرونایی ایستادند و از تحصیل رایگان در همین ایام کرونایی برای نجات جان دانش آموزان سخن گفتند. بدنبال قتل مونا حیدری این قربانی قتل های ناموسی، آنها علیه کودک همسری و کودک مادری فریاد اعتراضشان بلند شد و بر آموزش غیر ایدئو لوژیک و شاد و انسانی تاکید کردند. معلمان همچنین در مقابل سرکوبگری های حکومت ایستادند و با شعار “با اهل قلم هر که درافتاد ور افتاد” به صدای بکتاش آبتین ها تبدیل شدند و در دفاع از همکاران خود که به دادگاه احضار میشدند، صحنه بیدادگاهها ی حکومت را به صحنه اعتراض خود تبدیل کردند. بدین ترتیب معلمان با مبارزاتشان درسال گذشته فضای اعتراض در تمام شهرها را تحرک و قدرت بخشیدند.
همه این تحولات و رویدادها و اعتراضات بسیار گسترده بخش های مختلف کارگری در سال ۱۴۰۰ چهره نوین ومتحولی به جنبش کارگری بخشیده است. این جنبشی است که پیشاپیش جامعه حرکت کرده و دیگر محدود به مطالبات صرفا “صنفی” نیست. بلکه این صدایی قدرتمند و رسا است که در دفاع از خیزشهای مردمی بلند میشود. علیه سرکوبگری های حکومت می ایستد. در اعتراض به کشتار جمعی حکومت کرونایی کیفرخواست میدهد و همصدا با مادران دادخواه ، دادخواه است. این جنبشی است که چپاولگری های حکومت مافیایی حاکم را به چالش میکشد. روز جهانی زن را روز خود میداند. مسببن قتل مونا حیدری را کل این نظام و قوانین ضد انسانی اش میخواند، به حقوق های نجومی و تبعیض ها و نابرابری ها اعتراض دارد و هر جا که سخنش شنیده نشود خود مستققیما وارد عمل شده و اعلام جنگ میدهد. این جنبشی است که معیشت ، منزلت، حق مسلم ماست شعارش است و از آزادی و برابری سخن میگوید. و ما بازتاب همه اینها را به روشنی در بیانیه ها و قطعنامه ها و در گفتمان های هر روزه جنبش کارگری و بخش های مختلف طبقه کارگر در مدیای اجتماعی می بینیم. این جنبشی است که با حرکت پرشتاب خود گفتمان های چپ، رادیکال و انسانی را به گفتمان های کل جامعه تبدیل کرده و به نقطه اتحاد مبارزات بخش های مختلف جامعه برای داشتن زندگی ای انسانی تبدیل شده است. در سیر حرکت به جلو و پرشتاب این جنبش است که اعتصابات و تجمعات سراسری بخش های مختلف کارگری دارد به واقعیت های هر روزه جامعه تبدیل میشود. و قدرت شگفت انگیز این چنبش میتواند کل جامعه را بسوی اعتصابات عمومی و خیزش هایی مردمی و اینبار در شکل سازمانیافته و قدرتمندش به حرکت درآورد و نوید بخش رهایی کل جامعه از بختک جمهوری اسلامی و برای ساختن جامعه ای مرفه و انسانی و برابر است.