مرگ اکبر هاشمی رفسنجانی در فضای عمومی ایران با واکنشهای مختلفی روبه رو شد. بخشی از این واکنش ها متعلق به کسانی بود که با یادآوری کارنامه رئیسجمهور سابق ایران در مناطق کُردنشین، فضای رسانهای بعد از مرگ او را به فرصتی برای دادخواهی، واکاوی و نقد گذشته این چهره موثر جمهوری اسلامی تبدیل کردند.
برای بررسی کارنامه هاشمی رفسنجانی در مناطق کردنشین ایران، مناسب است که عملکرد این مقام حکومتی و نسبت آن را با مساله کُرد در ایران، در سه مرحله مشخص از زندگی او بررسی کنیم.
بهار ۵۸ و نوروز خونین سنندج
هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۵۷ با عضویت در شورای انقلاب به یکی از کلیدیترین چهرههای نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد. او سلسلهمراتب قدرت را در جایگاه هایی مختلف چون ریاست مجلس، ریاست جمهوری، ریاست مجلس خبرگان و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام طی کرد.
در نخستین سال انقلاب و ورود رفسنجانی به هسته اصلی قدرت و همزمان با آغاز وقایع کردستان، ترکمن صحرا و برخی نقاط جنوبی ایران، دولت موقت به ویژه در کردستان با چالشهای متعددی روبه رو شد.
در اسفند سال ۱۳۵۷ طی درگیریهای سنندج مهمترین پادگان نظامی استان در آستانه تصرف نیروهای کُرد قرار گرفت. این جنگ از اولین ماههای بعد از انقلاب آغاز شد، در مردادماه ۱۳۵۸ بعد از صدور فرمان آیتالله خمینی برای حمله به کردستان تدوام یافت و در فروردین ۱۳۵۹ به جنگی تمام عیار تبدیل شد.
روزهای آغازین فروردین ۱۳۵۸ هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از معتمدان آیتالله خمینی، پایهگذار جمهوری اسلامی، همراه با چهرههایی مانند محمود طالقانی، محمد بهشتی و ابوالحسین بنیصدر برای مذاکره با نمایندگان کُردها، اعم از احزاب و چهرههای سیاسی و دینی به کردستان سفر کرد و در همان دوره نیز نقش پررنگی در مهار آنچه “غائله کردستان” مینامیدند ایفا کرد.
در اسناد منتشر شده پیرامون وقایع آن دوره، نشانی از نقش ویژه و فردیِ هاشمی رفسنجانی در ناکارآمدی مذاکرات و جنگ کردستان مشاهده نمیشود، اما او به عنوان عضوی از شورای چند نفره انقلاب نقشی تعیین کننده ایفا کرد. خود هاشمی نیز با اینکه دستی در ثبت دقیق رویدادها داشت، اما به گفته خودش نتوانسته وقایع ۲ سال و ۳۸ روز بعد از انقلاب ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۶۰ را روزانه ثبت کند.
او در جریان سفر سال ۱۳۵۸ به کردستان با جمعی از شخصیتهای تاثیرگذار دینی از جمله ملا محمد ربیعی و احمد مفتیزاده دیدار کرد. ربیعی، امام جمعه اهل سنت کرمانشاه بعدها در دهه ۱۳۷۰ کشته شد و ظاهرا قتل او، در چارچوب قتل های زنجیره ای منتقدان حکومت ایران بوده است.
مفتیزاده نیز با وجود همراهی با آیتالله خمینی و حکومت، در آغاز انقلاب، زندانی شد و بهمن سال ۱۳۷۱ چند ماه بعد از آزادی بر اثر بیماری ناشی از شکنجههای زندان درگذشت.
دوران میکونوس
اوج آوازه هاشمی رفسنجانی در کردستان اما به اوایل دهه ۱۳۷۰ بر میگردد. در شهریور ماه ۱۳۷۱، صادق شرفکندی، دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران به همراه همایون اردلان، فتاح عبدلی، از اعضای ارشد این حزب و نوری دهکردی، سیاستمدار ایرانی ساکن برلین در رستورانی به نام میکونوس با رگبار گلوله به قتل رسیدند.
دادگاه فدرال آلمان بعد از فراز و فرودهای فراوان سرانجام رای خود را به نفع شاکیان پرونده میکونوس صادر کرد و زمینهسازی و آمریت این کشتار را به عهده مقامات وقت دولت ایران و به طور مشخص علی فلاحیان، علی اکبر ولایتی، اکبر هاشمی رفسنجانی و علی خامنهای گذاشت.
این واقعه یک سال بعد از ترور عبدالرحمان قاسملو در وین رخ داد. قاسملو در جریان مذاکره با نمایندگان وقت دولت هاشمی رفسنجانی بود به روشی مشابه ترور شد. پرونده این کشتار همچنان باز است و حزب دمکرات و اپوزسیون خارج از کشور، بر مسئولیت رئیس دولت وقت در قتل قاسملو تاکید دارند. در همین دوره، تعداد زیادی از اعضا و هواداران احزاب کُرد نیز در اقلیم کردستان عراق به قتل رسیده اند.
مجموع این وقایع در کردستان از هاشمی رفسنجانی چهرهای به شدت منفی ساخت. نتایج این رویکرد، یک سال بعد و در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۷۲ بروز پیدا کرد. مردم یا در انتخابات شرکت نکردند یا در اقدامی معنادار به احمد توکلی، رقیب هاشمی رفسنجانی رای دادند. این اتفاق در دور دوم انتخابات سال ۱۳۸۴ نیز به نوعی تکرار شد.
انتصاب محمدرضا رحیمی، با سوابقی امنیتی و قضایی در کردستان به عنوان استاندار، نمود جدیدی از رویکرد هاشمی به مساله کُرد در ایران بود. در دوره استانداری رحیمی، کردستان سهمی برابر از سازندگی و توسعه نبرد، در این دوره اعدامها، سرکوب فعالان سیاسی، ایجاد موانع و محدودیت برای تحصیلات دانشگاهی، محدودیت آزادی بیان و فضای امنیتی ادامه داشت.
هاشمی در آبان سال ۱۳۷۴ بار دیگر، اینبار در قامت رئیسجمهور، به کردستان سفر کرد و علاوه بر سنندج به شهرهای استراتژیک مرزی مانند سقز و بانه نیز سر زد. این سفر با مدیریت رحیمی، در فضایی به شدت امنیتی و نظامی و باصرف هزینههای غیرمعمول صورت گرفت.
رای معنی دار ۹۲
هاشمی رفسنجانی با شکست در انتخابات سال ۱۳۸۴ رفته رفته از هسته تصمیمگیری و تعیینکننده جمهوری اسلامی بیرون رانده شد. او اگر چه در سالهای بعد در فضای سیاسی سراسری ایران همچنان فعال ماند، اما این تحرکات مشمول کردستان نشد و مهرههای اصلیاش در استان مانند رحیمی به جبهه احمدینژاد پیوستند.
در جریان انتخابات سال ۱۳۹۲، بار دیگر نام هاشمی رفسنجانی در کردستان مطرح شد.
در آن مقطع گرچه عمده احزاب کُرد خواهان تحریم انتخابات بودند، اما برخی از فعالان اصلاحطلب از نامزدی هاشمی حمایت کردند.
با رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی از سوی شورای نگهبان، نامزدی او منتفی شد. هرچند اکثر کسانی که در استان کُردستان در انتخابات شرکت کردند به روحانی، نامزد مورد حمایت رفسنجانی رای دادند.
“فرصت محاکمه مردمی”
در نخستین ساعات پس از مرگ هاشمی رفسنجانی، بسیاری از فعالان و کاربران کُرد در شبکههای اجتماعی با یادوآوری گذشته هاشمی به ویژه در رابطه با واقعه میکونوس، به واکاوی و نقد گذشته او پرداختند.
احزاب کُرد و به ویژه حزب دمکرات، که دو رهبر موثرش در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی ترور شدند، در بیانیههایی با مرور سوابق او، به دلیل از دست رفتن فرصت برگزاری”دادگاهی مردمی و عادلانه” برای هاشمی ابراز تاسف کردند.
از سوی دیگر، گروهی از فعالان سیاسی تحت عنوان “شورای هماهنگی اصلاحطلبان کُردستان” در بیانیهای با تسلیت مرگ رفسنجانی او را “یار وفادار انقلاب و مردم” توصیف کردهاند. اصلاح طلبان در مریوان نیز با انتشار پیامی از هاشمی به عنوان کسی یاد کرده اند که “با مردم ماند و تهمتها و توهینها راهش را کج نکرد”.
در عین حال، اکثر مقامات ارشد نظامی ایران مانند محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه، در پیامهای خود برای درگذشت هاشمنی رفسنجانی، از نقش او در برخورد با “ضد انقلاب” تقدیر کردهاند. ضد انقلاب نامی است که حکومت از آغاز انقلاب برای اشاره به گروه های مخالف حکومت و از جمله احزاب کُرد به کار میبرد.
با مرگ هاشمی رفسنجانی، وقایع مهمی در تاریخ کردستان ایران بعد از انقلاب برای همیشه در ابهام باقی خواهد ماند،
شاید به مرور زمان و با انتشار اسناد به جا مانده از دوران هاشمی رفسنجانی در داخل و خارج حکومت، نقش این مرد قدرتمند جمهوری اسلامی در وقایع چهار دهه گذشته کردستان روشنتر شود.بی بی سی