بهعنوان یک فعال چپ، انتظار من از فعالین کارگری و اجتماعی این است که در آستانهی سومین سالگرد انقلاب، بیانیهای منتشر کنند که همچون یک کیفرخواست بهروز، بازتابدهندهی وضعیت موجود در جامعه باشد. در جریان انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، منشور مطالبات حداقلیِ بیست تشکل چنین نقشی را ایفا کرد و به مانیفست آن انقلاب تبدیل شد. آن اقدام مهم در شرایطی صورت گرفت که توانست ماست نیروهای راست را کیسه کند و حرف دل مردم را به میان بیاورد.
اکنون اما شرایط نسبت به سه سال پیش تغییر کرده است. مسائلی تازه همچون جنگ و خطر جنگ، تحریمهای بینالمللی، بیآبی و بیبرقی و… به دغدغههای جامعه اضافه شدهاند. احزاب و جریانات سیاسی طبعاً در قبال این مسائل موضعگیری کردهاند. به همین دلیل شایسته است نهادهای کارگری و مدنی نیز با انتشار بیانیهای تازه به این مسائل بپردازند. چنین بیانیههایی همواره مورد توجه عمومی قرار گرفته و به موتور محرکهای برای تقویت جنبش و انقلاب مردمی در ایران تبدیل شدهاند.
معمولاً در مناسبتهای مهم، نظیر سالگرد انقلاب “زن، زندگی، آزادی”، بیانیههایی از سوی نهادهای کارگری و مدنی در ایران منتشر میشود. شایسته است این بیانیهها با امضای گستردهترین طیف از نهادهای کارگری و مدنی انتشار یابد. بااینحال، تجربه نشان داده است که برخی نگاههای سکتاریستی ــ که در میان احزاب سیاسی نیز وجود دارد و متاسفانه در میان فعالین داخل کشور هم به درجاتی بازتاب دارد ــ اغلب به انتشار چندین بیانیهی مشابه منجر میشود و از اثرگذاری آنها میکاهد.
البته میتوان درک کرد که وجود اختلافات سیاسی به صدور بیانیههای متفاوت بینجامد، اما ریشهی مشکل همیشه این نیست. به باور من، در میان نهادهای مدنی نیز رقابت و چشموهمچشمی وجود دارد. گاه نهادی ، متشکل از معدودی فعال، باد در غبغب میاندازد و اعلام میکند «دیگری را قبول ندارد» و دیگری هم در برابر همین موضع را میگیرد.
با وجود این، نفسِ وجود نهادهای کارگری و مدنی ــ که عمدتاً دربرگیرندهی فعالین هستند ــ در شرایط اختناق کنونی یک دستاورد مهم برای جنبش اعتراضی ایران است. تردیدی ندارم که اگر این اختناق نبود، بسیاری از این نهادها میتوانستند به تشکلهایی بزرگ بدل شوند و هزاران کارگر و شهروند را در خود سازمان دهند. بنابراین مقصر اصلی حکومت مستبدی است که مانع از شکلگیری تشکلهای اجتماعی در جامعه شده است. ما نباید یکدیگر را سرزنش کنیم، چرا که همه در شرایط مشابهی قرار داریم. هرجا هم که باشیم، خاکریزی کوچک را فتح کردهایم تا بتوانیم در برابر حکومت سرمایهداران صفآرایی کنیم.
به باور من، اگر بر نقاط مشترک تمرکز کنیم و برای لحظهای اختلافات را کنار بگذاریم، خواهیم دید که این اشتراکات آنقدر پررنگاند که میتوانیم حول یک محور مشترک به توافق برسیم و بیانیهای واحد صادر کنیم. متأسفانه در برخی موارد، رقابتهای غیرسیاسی میان گروهها باعث شده است که بهجای همگرایی، یکدیگر را آنقدر آماج انتقاد قرار دهیم که گویی بر شاخهای نشستهایم و همزمان در حال بریدن همان تنهایم که بر آن تکیه داریم.
ازاینرو، ضمن بهرسمیتشناختن همهی اختلافات سیاسی و نظری، یک درخواست صمیمانه از همهی فعالین کارگری و اجتماعی در ایران دارم: بیایید بهدور از رقابتهای گروهی و سکتاریسم، در بیان خواستهای بهروز جامعهی ایران وحدتی بزرگ را به نمایش بگذاریم. بهجای سه یا چهار بیانیه که هفتاد یا هشتاد درصدشان شبیه یکدیگر است، یک بیانیهی واحد با امضاهای بسیار منتشر کنیم. این انتظار زیادی نیست؛ امری شدنی است که با صبر و حوصله میتواند به نتیجهای مطلوب برسد.