میدانید و میدانیم که در اوج نبرد انتخاباتی در آمریکا، سلطنتطلبها با مشارکت و ذوقزدگی رضا پهلوی به قاچ زین اسبی چسبیدند که ترامپ سوار بر آن بود.
داستان ازاینقرار بود که ترامپ میآید و مردم ایران را از شر جمهوری اسلامی نجات میدهد. ترامپ آمد، اما در اولین اقدام دولت آمریکا صدها پناهجو از کشورهای مختلف و از جمله پناهجویان ایرانی را که از دست جانیان خونریز اسلامی جان به در برده و از راههای ممکن و غیرممکن خود را به آمریکا رسانده بودند، دستوپابسته سوار هواپیمای نظامی کرده و به پاناما فرستاد. عکسها و ویدئوهایی که منتشر شده است واقعاً دردناک است.
طبعاً اگر همه پناهجویان از همه کشورهای جهان در آمریکا کتبسته اخراج شوند سلطنتطلبها ککشان هم نمیگزد. اصلاً برای آنها فرقی نمیکند حتی اگر یک نفر از پناهجویان ایرانی گریخته از جمهوری اسلامی نتوانند از دست قوانین فاشیستی ترامپ جان سالم بدر ببرند. تنها چیزی که اینجا عیانتر در برابر دید ایرانیان و پناهجویان ایرانی در آمریکا هم قرار میگیرد، همجهتی فاشیسم آریایی با موجودی ضد بشر چون ترامپ است.
بقیه آن مسخرهبازیهای ترامپ مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی اگر دست از ساختن بمب اتمی بردارد تمام دروازههای پیشرفت اقتصادی بهسوی این حکومت باز خواهد شد و دنیای ترامپ و جمهوری اسلامی وارد مرحله گلوبلبل خواهد شد، به شاهزاده بیتاج یادآور شد که قرار نیست ایشان آویزان بر دم اسب ترامپ به مقامی برسد. اصلاً آن داستان حقوق بشر آمریکایی هرگز برای فاشیستی مثل ترامپ که با همه مردم دنیا دشمن است و شهروندان آمریکایی هم به یکدرصدیهای میلیاردر و ۹۹ درصدیهای “یکلاقبا” تبدیل شده است کمترین ارزشی نداشت و ندارد که حالا قرار باشد “حقوق بشر ایرانیها” برایش مهم باشد. هر چه بود و هست طرح و نقشه یک رئیسجمهور “بیزینسمن” است که شغل بسازوبفروشی را تا سیاست و قدرت دولتی تعمیم داده است.
بگذریم. موضوع، اینجا بررسی کارنامه رضا پهلوی و سلطنتطلبهای عظمتطلب نیست که در خیابانهای کشورهای اروپایی چند دهنفری را جمع میکنند و شعار مرگ بر چپی و مجاهد میدهند. مسئله این است که یکبار دیگر حقانیت اتکا به مبارزات مردم ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی با قدرت بیشتری ثابت شده است. جمهوری اسلامی نه به دست دولت آمریکا و نه به دست دولتهای دیگر کنار زده نمیشود. این قدرت متحد و اتحاد و همبستگی مردم ایران است که باتکیهبر خواستهای انسانی و آزادیخواهانه و بر دوش جنبشهای آزادیخواهانه و ایجاد و تقویت تشکلها و نهادهای مبارزاتی میتواند سرنوشت جامعه را رقم بزند. اینکه حزبی را انتخاب کنیم که در دفاع از انسانیت و برابری و آزادی سنگ تمام گذاشته باشد و در نبرد با جمهوری اسلامی از هیچ کوششی دریغ نکرده باشد. اینکه جامعهای ساخته شود که همه شهروندان در رفاه و برابری زندگی کنند. جامعهای که آزادیهای سیاسی و حق تشکل و فعالیت همه احزاب، از چپ تا راست را تضمین کند. جامعهای متکی بر حکومت شورایی شهروندان. جامعهای که شرط زندهماندن و نفسکشیدن انسانها، جانکندن و کارکردن برای همه عمر نیست. بلکه کار در خدمت زندگی مرفه همگانی است. (ما زندگی نمیکنیم که کار کنیم، کار میکنیم که زندگی کنیم)
برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی البته همه فشارها را به همه دولتهای جهان وارد خواهیم کرد تا دست از مماشات با رژیم اسلامی بردارند؛ این رژیم قاتل مردم ایران و تروریست بینالمللی را بایکوت کنند و سفارتخانههای این دیپلمات – تروریستها را تعطیل کنند. رسیدن به این هدف ممکن است، اگر که بتوانیم همه قدرت مردم ایران و همه ایرانیان خارج کشور را علیه جمهوری اسلامی بسیج کنیم. این بسیج عمومی تنها با پرچم انسانیت و آزادیخواهی و برابریطلبی ممکن است نه با شعارهای ضدبشری نظیر “خدای هر ایرانی، کینگ رضا پهلوی”!