گزارش ویژه «شرق» از شغل «آتشنشانی» كه در ايران سخت و پراسترس به شمار نميرود
آتشنشانان کیستند؟
«شرق» میان «آتشنشانان» «تهران» رفته است تا به پرسشهایی پاسخ دهد که اینروزها مردم از خودشان میپرسند. خبرهایی که دهانبهدهان میچرخد و روشن نیست کدام واقعی است و کدام نه. حقوق این مردان چقدر است؟ چند ساعت کار میکنند؟ چند نیرو در تهران دارند؟ آیا آتشنشانی جزء مشاغل سخت است؟ چطور میتوان آتشنشان شد؟ آیا تجهیزاتشان کافی است؟ کیفیت این تجهیزات استاندارد است؟ آیا زنان هم میتوانند آتشنشان شوند؟ سختیهای کارشان چیست؟ چرا اینها سکوت کردهاند؟ آیا از رضایت است؟ ماجراي تجمعشان مقابل شهرداری تهران چیست؟
آتشنشانی؛ فرزند ناخلف شهرداری
«شرق» برای نمونه به سه ایستگاهی که در ماجرای پلاسکو مفقودی نداشتهاند مراجعه میکند؛ با حدود شش آتشنشان گفتوگو و پرسشهایی مشترک از همه آنها پرسیده میشود. «ترس» از مصاحبه و نگرانی از آمدن نامشان نقطه مشترک همه آنها است. دلیل این نگرانی هم مشترک است. همه آنها به دو تجمع مرداد و آذر پارسال اشاره میکنند. تجمعهایی مقابل شهرداری و شورایشهر تهران. آنها میگویند: «در اعتراض به نادیده گرفتهشدن قانون مشاغل سخت و زیانآور و برخی مشکلات صنفی و رفاهی آتشنشانان به همراه خانوادههایمان مقابل ساختمان شهرداری تهران و شورای شهر تجمع کردیم». حرفشان این است که چرا هنوز «آتشبازی»شان، «سختی کار» ندارد؟ چرا باید ٣٠ ساله بازنشسته شوند؟ چرا باید مالیات بپردازند؟ یکی از آنها حتی فیش حقوقی و جمع کسوراتش را نشان میدهد.
میپرسم: «چرا از حرفزدن میترسید؟ مگر خواستهتان غیرقانونی است؟» اینجا یکی از پایگاههای نزدیک به میدان هفتتیر است؛ مردان آتشنشان دورم حلقه زدهاند و مردد نگاه میکنند؛ نمیدانند اعتماد کنند یا نه؟ یکی از مردان میگوید: «بعد از آن تجمعها رفتند و از روی عکسها آتشنشانانی که در تجمع بودند را پیدا کردند و اذیتشان کردند.»
چشمهایم گرد میشود: «چه جور اذیتی؟»
«مثلا از واحد عملیات به واحدهای اداری فرستادنشان؛ توبیخ کردند و کارهایی مثل این دیگر…»
میگویم: «سابقهتان چقدر است؟ مدرک تحصیلیتان چیست؟ پایه کاریتان چطور؟ حقوقتان خوب است؟»
آهی میکشد: «١٣ سال سابقه کار و لیسانس مدیریت دارم.» مرد معاون فرمانده شیفت در ایستگاه است. میگوید حقوقش سهمیلیونو ٣٠٠ هزار تومان است. حاضر میشود فیش حقوقیاش را نشان دهد. باید ٢٤ ساعت مداوم سر شیفت باشد. بیش از ١٠ درصد حقوقش بابت مالیات کم شده است. کسورات دیگر هم است. دلخور است. میگوید: «اگر ما هم جزء مشاغل سخت بودیم، اکنون مالیات نمیپرداختیم؛ زودتر بازنشسته میشدیم؛ یعنی سر ٢٠ سال. پاداش و مرخصیهایمان متفاوت میشد.» سرش را تکان میدهد: «چه بگویم دیگر… این هم وضع ماست…»
میگویم: «حقوقتان به موقع پرداخت میشود؟»
«بله؛ ولی در چند سال گذشته که ساختوساز خوابیده، شهرداری هم درآمدش کم شده و زورش میآید که بودجههای مناسب و درخور به آتشنشاني بدهد؛ مقاومت شهرداری برای رفتن ما در گروه مشاغل سخت هم برای همین است.»
«چرا؟»
«خانم! دقت کنید؛ آتشنشانی فرزند ناخلف شهرداری است؛ ما هیچ درآمدزایی برای شهرداری نداریم؛ فقط هزینه است. خب؛ زورشان میآید دیگر.»
حقوق آتشنشانان چقدر است؟
مردي با دختر و همسرش پيش ميآيند؛ اينجا ايستگاه ديگري است؛ رئيس ايستگاه دم در ايستاده و پاسخ مردم را ميدهد. او هم بهسختي اما در نهايت اعتماد ميكند. با هم به دفترش ميرويم. شروع ميكند و از شغلشان ميگويد: تجهيزاتشان درجه يك و مطابق استاندارد روز اروپاست؛ خودروها، همانهايي است كه در آلمان استفاده ميشود؛ ديگر تجهيزات هم از اتريش و ديگر كشورهاي اروپايي وارد شده است؛ اما هرچه كيفيت خوب است، كميت راضيكننده نيست. اين آتشنشان ٢٣ سال سابقه خدمت دارد؛ كارشناسي معماري خوانده و حالا حدود هفت ميليون تومان حقوق ميگيرد؛ ميگويد: «نهايت حقوقي كه يك آتشنشان ميتواند بگيرد زير ٩ ميليون تومان است؛ اما شما ميتوانيد نگاهي به ديگر مشاغل شهرداري بيندازيد؛ يكي از فاميلهايمان در مترو كار ميكند؛ آنها ميتوانند تا ١٩ ميليون تومان حقوق بگيرند. اين حقوق من بعد از ٢٣ سال كار است اما اگر اكنون با مدرك ليسانس وارد اين شغل شويد چيزي حدود دو ميليون تومان حقوق ميگيريد؛ به نظرتان به سختيهايش ميارزد؟».
او هم سخن همكارانش را درمورد مشاغل سخت تكرار ميكند. ميگويد: «مشكل ديگري كه هرگز ديده نميشود، موضوع بيمه ماست؛ بيمه ما تأمين اجتماعي نيست؛ در حالي كه اگر كارگري بوديم يا جزء مشاغل سخت؛ اكنون بهجاي بيمه خدمات درماني شهرداري، تحت پوشش بيمه تأمين اجتماعي بوديم».
آتشنشانيهاي ايران دوپارهاند
سرش را تكان ميدهد ميگويد: «كاش حداقل شهرستان بوديم…» تعجبم را كه ميبيند خودش شروع ميكند به حرفزدن: «خانم! اين هم از عجايب ديگر اين مملكت. وضع ما با آتشنشانان شهرستان يكي نيست. آنها زير نظر وزارت كشور هستند و نوع قراردادشان كارگري است؛ ما زير نظر شهرداري هستيم و نوع قراردادمان كارمندي. ما به نوعي كارمند نيمهخصوصي-دولتي هستيم. اگر قرار است به كارمندان امتيازي دولتي داده شود، به ما نميدهند چون مدعياند كه ما كارمند مستقيم دولت نيستم اما اگر بخواهند چيزي از كارمندان بكنند، ما هم شامل ميشويم؛ چون معتقدند ما كارمند رسمي هستيم».
مرد میگوید: «به خدا اگر عاشق نبودیم نمیشد در این شغل بمانیم؛ الان حقوق ما اندکی از حقوق شهرستانیها بیشتر است؛ اما به آنها مزایای بیشتری داده میشود؛ زمین برای خانه ساختن؛ تسهیلات و… . مگر چیز زیادی میخواهیم؟ ما واقعا باید جزء مشاغل سخت باشیم».
مرد پر هم بیراه نمیگوید؛ تقریبا بیشتر نقاط جهان، این شغل، بین سختترینها است؛ حقوق متفاوتی دارد و تسهیلاتی بهتر از دیگر شغلها. مؤسسه ارزشیابی «کریر کست» آمریکا که سالها در رابطه با مشاغل فعالیت میکند سال ٢٠١٣ میلادی فهرستی منتشر کرد که نشان میداد آتشنشانی، پس از سرباز ارتش، پرفشارترین شغل جهان است. موضوع استرس و فشار کاری آنقدر برای کارشناسان مرکز ارزشیابی کریر کست اهمیت داشت که آنها سوای تقسیمبندی اصلی بهترینها و بدترین شغلها را از نظر میزان فشاری که وارد میکنند هم تقسیمبندی کردند. متوسط درآمد آنها در همان سال در آمریکا ٤٥هزارو ٢٠٠ دلار بود. این رقم به نرخ امروز و به ریال چیزی بیش از ١٨٠میلیون تومان در سال میشود.
هرچند در دیماه گذشته و در روند تصویب کلیات برنامه ششم، تصویب شد که آتشنشانی جزء مشاغل سخت باشد، اما این مردان امیدی به تحقق این موضوع ندارند و میگویند: «تا این قصه درست شود، ما صد تا کفن پوساندهایم. تازه معلوم نیست این دولت برود و یکی دیگر سر کار بيايد، این مصوبات اجرا شود یا نه».
زنان؛ وصله ناجورند
ایستگاه سوم که میرسم، نخستین پرسشم این است: «چرا هیچ زنی در هیچ ایستگاهی نیست؟» مردان کمی منومن میکنند. به هم نگاه میکنند. یکی از آنها میگوید: «سه سال پیش خودم ١٤ دوره ٨٠ساعته آموزش آتشنشان داوطلب برگزار کردم؛ بیش از ٨٠ درصد داوطلبها خانم بودند که اتفاقا از نظر بدنی و فعالیت و نوع کاری که میکردند تفاوتی با مردان نداشتند؛ اما خب نشد دیگر… جذب نشدند».
میگویم: «خب؟ چرا؟».
دوباره به هم نگاه میکنند و آخر یکی از مردان میگوید: «گفتند درست نیست؛ خانمها در محیطی باشند که قرار است ٢٤ ساعت با مردان در یک محیط باشند».
میپرسم: «مگر در بیمارستانها، درمانگاهها و شغلهای اینتیپی زن و مرد کنار هم نیستند؟».
مردان میگویند: «خب؛ سؤال ما هم همین است».
یکی از آنها میگوید: «اصلا حضور خانمهای آتشنشان نهتنها لازم بلکه واجب است؛ بسیار پیش میآید که خانمی در ساختمانی تنها گرفتار شده است؛ حمام یا دستشویی است؛ تنفس دهانبهدهان نیاز دارد؛ خب؛ روشن است که در چنین موقعیتهایی حضور خانم آتشنشان واجب است».
آغاز و ختم ماجرا…
اول و آخر حرفشان نگرانی است؛ نمیخواهند از نانخوردن بيفتند. حسابی ترسیدهاند. هرچند دردشان را گفتند؛ اما سفارش میکنند که نامشان آورده نشود. خواستهشان چندان هم بزرگ نیست؛ پیوستن شغل آتشنشانی به گروه مشاغل سخت.
شرق: شعلههای آتش هو میکشد از میان ویرانه پلاسکو، انگار قرار نیست ساکت شود تا پیکر خسته و بیجان جانفشانانی که بلعید، آرام بگیرد. تن سوختهها زیر آوار مدفون هستند و خانوادههای بحرانزده با اشکهایشان سعی میکنند آتش درون را خاموش کنند. اما مگر میشود، مگر میگذارد این ویرانه وحشی که خاموش شوند و نفس بگیرند بغضی قورت بدهند در میان این دود و خاکستر و آهن و پلاستیک، گر میگیرند و نالههایشان فوران میکند.
بحران در پلاسکو ادامه دارد و بهت در ایستگاههای آتشنشانی که نیروهایشان به منطقه اعزام شده بودند. ایستگاه ١٨ یکی از ایستگاههایی است که از ابتدای آتشسوزی به عنوان نیروی کمکی به محل اعزام شده است. یکی از مأموران آتشنشانی ایستگاه ١٨ میگوید: شیفت کاری ما نبود اما پس از فراخوان بهسرعت خودمان را به محل حادثه رساندیم. ساعت ١١:٢٠ دقیقه به محل رسیدیم و تا ساعت ٩ شب آواربرداری کردیم. برای رسیدن به محل ریزش تونلهای کوچکی حفر کردیم اما حجم آوار بسیار زیاد بود نتوانستیم به طبقات منفی ساختمان برسیم. با توجه به شرایط موجود امکان اینکه پاساژ کویتیها نیز ریزش کند، وجود دارد. ایستگاه ١٨ تلفاتی نداشته چون به عنوان نیروی کمکی به محل اعزام شد. نمیدانم چرا تعداد آتشنشانهای زیر آوار اعلام نمیشود. همه فرماندهها در هر عملیاتی حتی از میزان اکسیژن درون کپسول نیروهای خود خبر دارند.
ساختمان پلاسکو از ساعت ٧:٣٠ صبح پنجشنبه آتش گرفت تا قبل از فروریختن ساختمان مأموران آتشنشانی چندینبار تا مرز خاموشکردن آن پیش رفتند اما با توجه به مواد داخل ساختمان و شرایط موجود، آتش دوباره شعلهور شده و طبقات بالاتر را نیز دربر گرفت. در راهپلهها و مسیرهای مشاع ساختمان اجناس قابل اشتعال چیده شده بود که همین باعث بیشترشدن آتشسوزی شد. فلز تا دمای بالای ٣٥٠ درجه تحمل حرارت را دارد با توجه به حجم آتشسوزی، دمای ساختمان بالاتر رفته بود با توجه به اینکه سازه فلزی بوده تحمل نکرد و ریزش کرد. او درباره اینکه گفته میشود عدهای داخل موتورخانه محبوس شدهاند، میگوید: افرادی که در موتورخانه بودهاند به احتمال زیاد از بچههای آتشنشانی نبودهاند چون آتش در طبقات بالا بوده و آتشنشانها در آنجا مشغول به کار بودند البته احتمال دارد در اثر ریزش و پرتشدن در آنجا مدفون شده باشند که ما خوشحال میشویم اگر واقعا همکارانمان زیر آوار نباشند و در موتورخانه زنده باشند. آتشنشانهایی که زودتر برای کمک به محل حادثه رسیده بودند مثل ایستگاههای ٦٤ و ١١٥ آنها زمان فروریختن ساختمان در محل بودند درحالحاضر نیز هلال احمر تعدادی دستگاه زندهیاب آورده که تا ١٥ متر را نشان میدهد این دستگاه بین سه تا شش نفر را در اطراف موتورخانه زنده نشان میدهد. اما به دلیل حجم آوار نمیشود کاری کرد باید جرثقیلهای ٤٠ و ٥٠ تنی آورد تا بتوان آن حجم از خاک را بالا آورد. یکی دیگر از آتشنشانان ایستگاه ١٨ هم میگوید: کل نیروهای ما در محل حضور داشتند چون ایستگاه ما مجهز به نردبان بود از کوچههای پشت ساختمان پلاسکو نزدیک به ٤٠ تا ٥٠ هزار لیتر آب برای خاموشکردن آتش به درون ساختمان ریخت. با توجه به اینکه افرادمان بیرون از ساختمان مشغول خاموشکردن آتش بودند افراد تیممان آسیبی ندیدند. نزدیک به ١١ نفر از افرادمان در محل حاضر بودند و ٥٠ نفر دیگر استراحت میکردند پس از بحرانیشدن شرایط فراخوان داده شد و آنها نیز به محل اعزام شدند. ایستگاه ١٨ سومین ایستگاهی بود که برای خاموشکردن آتش به محل اعزام شد. ایستگاههای اصلی ایستگاه ١١٥ در خیابان بهارستان و ایستگاه ٤٦ در خیابان برادران مظفر است. این دو ایستگاه قبل از بقیه به محل رسیدهاند و به احتمال زیاد بیشترین تلفات نیز برای همین دو ایستگاه است.
او ادامه میدهد: نه فهرستی از مفقودان و کشتهشدگان برای ما ارسال شده و نه تعدادشان مشخص است. امیدواریم زنده باشند.
درمجموع احتمال دارد بیشترین تلفات برای ایستگاه یک در حسنآباد باشد؛ شب گذشته نیز در آنجا دعای توسل خوانده شد. به احتمال قوی با توجه به شواهد سه الی چهار نفر از بچههای ایستگاه یک شهید شدهاند. از کارکنان آتشنشانی خواسته شده با خبرنگاران مصاحبه نکنند و اجازه دهند سکوت خبری باشد. پوشش خبری را هم صداوسیما و شبکه خبر انجام دهد. برخی از مردم گل آورده بودند وقتی ما از محل حادثه آمدیم از شدت و همدردی مردم حضور و همدلی آنها شگفتزده شدیم. بعد از ریزش آوار به همه آتشنشانهای کل سازمان آتشنشانی فراخوان عمومی داده شد. این مأمور آتشنشانی که مانند همکارانش شرایط بحرانیای را پشتسر میگذارد، ادامه داد: از مردمی که سلفی میگرفتند و با خنده و شادی از ریختن ساختمان عکسبرداری میکردند، گلهمند هستم. چند هزار نفر بیکار شدند تعداد زیادی از آتشنشانان جان دادهاند و تعداد زیادی نیز در رفتوآمد برای عملیات نجات هستند و عدهای زیر آوار ماندهاند در این شرایط تعدادی در حال سلفیگرفتن هستند، این واقعا ناراحتکننده است. علاوه بر ترافیک ماشینی که مانع از امدادگری ما میشد با ترافیک مردمی و افراد گوشی به دست نیز روبهرو بودیم که بسیار برای ما آزاردهنده بود.