پروژه زمزم ۳ مجتمع فولاد خوزستان بزرگترین پروژه احیاء مستقیم مگامدول تولید آهن اسفنجی در خاورمیانه به بهره برداری رسید!
این خبری است که چندی پیش از رسانه های حکومتی منتشر شد و دولت و وزارت صمت مانند هر دولت و وزارتخانه مرتبطی در هر گوشه از جهان بر شیپور اعلامش دمیدند.
طبعا برای هر آدمی در هر جامعه ای شنیدن چنین اخباری جدای از اینکه وزارتخانه ها و ادارات داخل کشوری با هدف تبلیغ شایستگی خود با دیگر رقبای همتراز خود و فراتر از آن دولتها در رقابت با یکدیگر برای به رخ کشیدن برتری و کارآمدی خود در بازار جهانی سرمایه برای جلب مشتری شروع ساخت و ساز و سرانجام به بهره برداری رساندن هر پروژه ای با سر و صدا و هیاهو خبر آن را رسانه ای می کنند، خبری خوشایند است و با دیدی مثبت به آن می نگرد.
در میان مردم معمولی اولین برداشت هر آدمی به احتمال زیاد این است که یک مجتمع صنعتی مدرن بعد از یک سرمایه گذاری و کار دو سه ساله جمعیتی از کارگران به بهره برداری رسیده و برای تعدادی کارگر جدید امکان کار و اشتغال فراهم شده است.
اما چه واقعه بسیار تلخی می تواند در آنسوی خبر مثبت به بهره برداری رسیدن هر مجتمعی مخصوصا در کشوری مانند ایران به وقوع پیوسته باشد؟ مرئی نیست. از جمله اخراج کارگران دارای قرارداد موقت با پیمانکار! همانطور که با به بهره برداری رسیدن پروژه زمزم ۳ مجتمع فولاد خوزستان، کارگران زیادی که از سال ۱۳۹۸ در آن مشغول کار بوده اند، اخراج و بیکار شدند و روز جمعه ۱۸ اسفند ۱۰۰ نفرشان مقابل مجتمع در اعتراض به اخراج خود تجمع کردند.
خبر به بهره برداری رسیدن این مجتمع بزرگ می توانست همان حس تا حدی مثبت را به جامعه القاء کند، اگر نظام حاکم بر ایران شبیه به نظامهای سرمایه داری و استثمارگر غربی بود. اگر چه آنجا ها هم در سطحی دیگر داستان خود را دارد. ساخت و توسعه پروژه های صنعتی و عمرانی و به بهره برداری رساندن آنها یک ضرورت برای رونق و توسعه اقتصادی با هر نظام تولیدی است. و رونق اقتصادی و توسعه و رشد تولید به طور عمومی روندی مثبت برای هر جامعه ای است. ولی مهم اینست که چه نصیب کارگر و جامعه میشود. در نظام سرمایه داری در کنار رشد سرمایه و ایجاد سودهای کلان و خارج از تصور، گرایش بسوی مستمند سازی هر روز بیشتر کارگر و افزایش لشکر بیکاری و تعمیق تبعیض اقتصادی میان یک درصدیها و نود و نه درصدیها است. به این معنا که این توسعه به جای اینکه در خدمت رفاه باشد، در خدمت سود اندوزی بیشتر سرمایه داران مفتخور قرار میگیرد. اما در عین حال نوسازی و توسعه صنایع باعث رشد و بکارگیری تکنولوژیهای جدید خواه نا خواه تسهیلاتی برای شرایط زیستی برای مردم ایجاد میکند . خدمات بهتر در راحت تر کردن زندگی و گسترده تر کردن روابط اجتماعی در جامعه تأثیر بسزا دارد و این را مردم در زندگی روزمره خود احساس می کنند. و این خود بر بالا رفتن سطح توقع کارگر از زندگی و معیشت تاثیر مستقیم داشته و او را در موقعیت قویتری در برابر سرمایه دار قرار میدهد.
در نتیجه در کشورهای پیشرفته به طور قاعده مند با اتمام هر پروژه ای و به بهره بردای رسیدن آن جدا از اینکه سهم بری از درآمدهای حاصله در نظام سرمایه داری برای کارفرما و کارگر تبعیض آمیز و با اختلاف های آسمان تا زمین است، رشد تکنولوژی با امیدواری به بهبود شرایط اقتصادی زندگی مورد استقبال قرار گیرد. اما برای اکثریت مردم و بویژه کارگران اتمام کننده پروژه ها در ایران، اعلام پایان ساخت و سازها و آغاز بهره برداری های جدید نگرانی کارگران را به اوج می رسند.
دلیلش این است که در کشورهای پیشرفته صنعتی و بویژه کشورهائی که دولتها در نتیجه مبارزات کارگری ناچار به پذیرفتن درجه ای از ارائه خدمات و بیمه های اجتماعی برای اکثریت کارکن جامعه شده اند، ساخت و سازهای تولیدی حداقل تا زمانیکه بحران های جدی ای گریبانگیر نظام های حاکم نشده باشند بر امید برای ارتقاء موقعیهای شغلی و سطح زندگی بالاتر می افزاید. در چنان جوامعی کارگر قراردادی شرکت پیمانکاری حتی در صورت بیکار شدن موقتی اش با پایان گرفتن پروژه، رها نخواهد شد. کارگر تحت پوشش بیمه های اجتماعی است و دولت موظف به تأمین هزینه های زندگیش است و علاوه بر آن دولت باید کار متناسب با شغل و حرفه کارگر بیکار شده را پیدا کند. در نتیجه کارگر لازم نیست نگران بیکار شدن باشد.
اما در ایران اوضاع به کلی متفاوت است. کارگر قراردادی در شرکت های پیمانکاری که معمولا در پروژه های صنعتی و عمرانی فعالیت می کنند، با قبول بدترین شرایط ایمنی و بهداشتی محیط کار و کمترین دستمزدها نسبت به حتی کشورهای مجاور مانند عراق و ترکیه و بدتر از آن تأخیرهای چند ماهه دریافت حقوق ناچار به کار کردن می شود. کارگری که در مناطق دور از محل سکونت خود کار می کند به خاطر بالا بودن هزینه های رفت و آمد ماه ها به مرخصی نمی رود و موارد زیاد دیگری از بی حقوقی هستند که بر او تحمیل می شود. علاوه بر اینها در طول مدتی که به اصطلاح مشغول کار است هر روز و هر لحظه در اضطراب اخراج از کار به هر دلیل غیر فنی و غیر مرتبط با قصور در انجام کار است. کارگر پروژه ای اگر شانس بیاورد و مورد غضب های بی مورد کارفرما قرار نگیرد و تا پایان پروژه علی رغم نگرانی های هر روزه بر سر کار بماند، پایان کار پروژه که برای کارفرمای اصلی و پیمانکار روز جشن به حساب می آید برای او روز نقطه اوج اضطراب و ناامیدی است.
کسی که در پایان پروژه چیزی به داشته حقیرانه اش اضافه نشده و فقیرتر از زمان شروع بکارش در پروژه شده است، اکنون همان امکانی که تا آنروز برای امرار معاشش داشته از دست میدهد و معلوم نیست تا کی باید باز هم به دنبال کاری دیگر آواره هر شهر و مکانی شود و درب هر شرکتی را بزند. و این داستان شروع پروژه های جدید و شرایط بردگی کار در ایران است. باید به این بساط بردگی و کار پیمانی و قراردادهای موقت برده وار پایان داد.
کارگر کمونیست ۸۲۲